اسم های دارای

نام معنی نام جزییات
نافله عبادتی که واجب نباشد، [قدیمی] بخشش، [قدیمی] غنیمت مشاهده
امیرحیدر ترکیب دو اسم امیر و حیدر (فرمانروا و شیربیشه) مشاهده
محمدرایا ترکیب دو اسم محمد و رایا (ستوده و اندیشه) مشاهده
محمد بهمن ترکیب دو اسم محمد و بهمن (ستوده و نیک‌اندیش) مشاهده
محمد فرساد ترکیب دو اسم محمد و فرساد (ستوده و حکیم) مشاهده
فرادین ديندار، متدين مشاهده
محب الله ترکیب دو اسم محب و الله (دوستدار و خدا) مشاهده
اسوار سوار مشاهده
امیرسامان ترکیب دو اسم امیر و سامان (پادشاه و ترتیب) مشاهده
آذربرزین آتش باشکوه مشاهده
برجاسپ از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران تورانی مشاهده
بوسیان از قبایل ماد مشاهده
جوانشیر شیر جوان، کنایه از جوان زورمند و دلیر است مشاهده
خیزران نام مادر امام محمد تقی (ع) مشاهده
فرمد نام روستایی در نزدیکی طوس مشاهده
کشور سرزمینی دارای مرزهای مشخص مشاهده
نهضت جنبش، حرکت، عزیمت مشاهده
ویارش بیارش، دو دلیر مشاهده
مانیکا ماه خوب و زیبا مشاهده
مرسین درختی با برگ‌های هميشه سبز معطر، مورد مشاهده
گل غنچه غنچه گل مشاهده
اردی مخفف اردیبهشت مشاهده
نسرین دخت دختر نسرین وش، نام گل، زیباروی مشاهده
گلور دارنده‌ی گل يا دارنده‌ی صفات گل، (مجاز) زيبارو و ل... مشاهده
سپاروک کبوتر مشاهده
نیراعظم زيبا و تابناک مشاهده
علی محمد ترکیب دو اسم علی و محمد (بلندقدر و ستوده) مشاهده
امیرمهراد ترکیب دو اسم امیر و مهراد (فرمانروا و جوانمرد بزرگ... مشاهده
محمد بهنام ترکیب دو اسم محمد و بهنام (ستوده و خوش نام) مشاهده
محمد وهب ترکیب دو اسم محمد و وهب (ستوده و بخشش) مشاهده
رازی منسوب به ري، اهل ري مشاهده
محب رضا ترکیب دو اسم محب و رضا (دوستدار و خشنود) مشاهده
تهمان نیرومندان، پهلوان‌ها، قدرتمند مشاهده
رحمدل دلسوز مشاهده
آقامیر آقا( مغولی) + میر( ازعربی)سلطان بزرگ،امیر والامقام... مشاهده
برچاو زیبا مشاهده
بونخوش خوشبو مشاهده
ژافه نام یکی از پسران نوح مشاهده
شاور صورت دیگری از کلمه ی شاپور است مشاهده
عصمت الملوک عصمت پادشاهان مشاهده
فرمند دارای شکوه و وقار مشاهده
لادبن بوته گل لادن، گلبن مشاهده
مرجون گل همیشه بهار مشاهده
نهل از شخصیتهای شاهنامه مشاهده
مهرآوین ترکیب دو اسم مهر و آوین (محبت و عشق) مشاهده
پاک فروغ درخشش پاك و بی‌غبار مشاهده
پویه رفتاری متعادل مشاهده
میگون به رنگ می، همرنگ شراب، سرخ رنگ مشاهده
پذیره پیشواز، استقبال، فرمانبرداری، قبول امر مشاهده
گلوار چون گل، مانند گل، (مجاز) زيبارو و لطيف مشاهده