۳ پاسخ

نذار ببرن بچه ها رو
ب شوهرت هم توضیح بده
باهم یه سر شب برید و بیاید
بکو شوهرت بگه من نمیذارم بچه هام تنها بیان جایی بدون من و مادرشون مادرشونم بدون من نمیره بیرون
شب خودمون همه با هم سر میزنیم برید یکم بشینید سریع فرار کنین
کلا سعی کن همه چیو جوری بچرخونی ک از چشم پسرشون ببینن ن شما جون هم تحملش واسشون راحت تره هم شما بده نمیشی

سلام گلم.متاسفانه مشکلاته اختلاف فرهنگی توی بیشتر خانواده هامون وجود داره و شما هیچ وقت نه میتونی بچهخواهر شوهرتو و نه پدرشوهذی که اون همه سن داره رو تغییر بدین.ادمها هر جوری و توی هر محیطی تربیت بشن تیپ شخصیتیه اون محیط رو به خودشون میگیرن.بنظر من به عنوان یک دوست تمام وقت بچه هاتونو پر کنید.کلاسهای کانون تربیتی پیدا کنید توی شهرتون و سعی کنید وقتشونو جوری پر کنید که نخواین خونه باشین و دهن بدهنه هرکی بذارین.بچه ها بزرگ میشن دوستم اما اما اما تمام این غصه ها و نگرانیها تبدیل به چروک میشه و روی صورته قشنگت میافته.راه غصه نخوردن واسه خودتو پیدا کن دوستم.بچه هاتو با سیاست و درایت دور کن.نه خودت و نه شوهرت رو خراب نکن.دل کسی رو هم نشکن.ببرشون کلاسهای متفرقه

سلام اگه نبری هم نمیشه چون اون وفت تو گناه کار میشی وبد میشی سعی کن به شوهرت بگو که من نمیخوام بچه هام زود برن اوننجا اخلاقشون عوض میشه اگه‌رفتن هم اصلا از کنارشون جایی نرو وبه بچه های خواهرشوت بفهمون کارهای،بد میکنن وبه خواهرشوهرت اصلا اجازه نده بچه هاتو ببره چون بچه ها بد عادت میشن

سوال های مرتبط

مامان عروسک مامان عروسک ۴ سالگی
سلام متدرا شمااگه جریان زندگیتونو خانواده همسرتون بفهمه اعم از کتک خوردن یل رفیق بازی همسر بعد بارهام به پدرشوهر بگین پسرشو نصیحت کنه دفعه بعد که باهاشون جایی روبرو بشین چطور برخورد میکنین !؟
اخم میکنین بهشون که همچین پسری تربیت کردن یا خوش رو ؟
اخه همسرمم بهشون گفته که زنم همش دادوبیداد میکنه توخونه دیگه ننگفته که از کارای من عصبانی شدنب بهم میریزه
بعد ولسه همون میگم اگه اخم کنم میخوان بگن عروسمون اخمو وبداخلاقه حتما پسرمون محلش نمیزاره میام بخمدم به روشون میگم الان میگن احمقه پسرمون اینقدر اذیتش میکنه باز میخنده
بعد سری پیش که دخترمو تکی هیعت برده بودن باباش نبود دوباره ازش پرسیده بودن که مامان وبابات دعوا دارن هنوز اینم گفته بود اره همش بابام مامانمو لذیت میکنه میاد بمن میگه ازمامانت متنفرم حتی اینم گفته بود به اونا دخترم خالا رواین حساب چجور رفتاری داشته باسم که هم شان وشخصیتم دوباره ححفظ بشه
چون بعد۱۴ سال زندگیمون یکساله فهمیدن که ماهمیشه دعواداشتیم تاالان جلوشون همیشه نمایش بازی میکردیم خوب بودیم