۱۰ پاسخ

خدارو شکر کنید سزارین بودین ، این فشار روی شکم تو زایمان طبیعی هم هست .
هیچ دردی با زایمان طبیعی قابل مقایسه نیس مت هرکس رو دیدم سزارین کرده بعد ۱۰-۱۵ روز دیگه حل شده مشکلش ولی من تا ۴۰ روز درد داشتم و خونریزی حتی دستشویی رفتن با عذاب و بعد ۱۰ روز به خاطر فشار شدید تازه دردهای دیگه شروع میشه مثل بیرون زدگی مقعد

واسه من یخ نزاشتن '''ولی شکممو سه بار فشار دان پدرم درومد خیلی درد کشیدم بدترین قسپت زایمانم بود یادش میفتم میترسم بسکه دردش وحشتناک بود ''خونریزی ولی کم داشتم

نه برا من اینجوری نبود ، فقط موقع معاینه رحمم نافمو فشار دادن

نه من نزاشتن کیسه بعد عملم خیلی کم خون ازم رفت ازپریودی کمتر بود.بعد10روزم کامل سرپا بودم

واسه من یخ نزاشتن ولی بعدعمل خیلی سردم بود که دندونان‌ بهم میخورد..شکمم فشاردادن

ن اصلا واسه من اینجور کارا رو نکردن 😳😳😳

نه عزیزم‌ اینجوری نبودم.
احتمالا مورد شما فرق داشته.
فقط من یکم شکمم رو فشار دادن . که چون بی حسی داشتم درد خاصی و‌احساس نکردم

سلام نه یخ نزاشتن فقط شکممو فشار دادن یه ذره همین .

سلام‌نه عزیز واسه من این کارا رو نکردن .چرا یخ گذاشتن اخه

نه برا من نداشتن

سوال های مرتبط

مامان گرشا(محمد امین) مامان گرشا(محمد امین) ۴ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان
بعد یهویی صدای بچه اومد ولی خیلی ضعیف بود صداش مثل نوزادای دیگه بلند جیغ نمیکشید صداش کوچولو و ضعیف بود بعد بردش یکم لای دستمالای سبز اتاق عمل پاکش کرد و اب دهن و بینیشو تخلیه کرد کنار سر من بود سرم کج بود میدیدمشون عمینطوری داشت نق نق میکرد و ناله میکرد اوردش گذاشتش رو صورتم یهو بچم اروم شد دیگه نق نق نمیکرد برشداشت رفت گفت باید چک بشه حالا عملم بچه رو بردن من تازه یادم اومد تو اتاق عملم دست دکترم قشنگ از داخل میخورد به معدم من حالت تهوع شدید گرفته بودم با اینکه هیچی نخورده بودم و از پنج بعد از ظهر روز قبلش هیچی نخورده بودم گفتم حالت تهوع دارم میخوام بالا بیارم اومدن یه پارچه سبز اتاق عمل گذاشتن رو دهنم گفتن سرتو کج کن بالا بیار نفس تنگی هم داشتم هی خودمو کنترل کردم که بالا نیارم ولی دو سه بار دستش به معدم خورد در همون حین اومدن یه چیزی تو سرمم زدن که حس خواب الودگی داشتم دستگاه اکسیژن هم گذاشتن واسم
گفتم خوابم میاد گفتن بخواب ولی من از استرس خوابم و کنترل کردم و نخوابیدم
قشنگ بخیه هایی که دکترم میزد توی شکممو حس میکردم که نخ بخیه رو بالا میکشه دیگه داشت قلبم وایمیستاد
خلاصه بخیه های توی شکممو دکتر خودم زد بخیه های روی شکممو یه نفر دیگه دیگه تموم شد روی شککمو چند تا ملافه سبز انداختن پرده رو از جلوم برداشتن یه پتو هم انداختن رو دستمال ها پنج شش نفر اومدن جابه جام کردن روی تخت ریکاوری گذاشتنم بردنم ریکاوری حالا هی اینور نگاه میکنم اونور نگاه میکنم هر کی و از اتاق عمل میاوردن بعد چند دقیقه بچه هاشو میدادن بهشون شیر بخورن
مامان صدرا مامان صدرا ۱ ماهگی
تجربه سزارین !! سلام مامانا ‌‌... من با این که از اول هم طبیعی میخاستم اما ب پیشنهاد دکترم سزارین شدم ب شدت از انتخابم ک تا دقیقه نود دودل بودم راضیم و صد بار هم برگردم عقب سزارین رو انتخاب می‌کنم . ن بخاطر اینکه سزارین خیلی راحت باشه ک اصلا نیست .اولین بار پاشدن و راه رفتن با اون بخیه ها ب شدت زجر آور بود و بعد اون هم درد و سوزش بخیه و کمر درد بابت بی حسی و سردردهای شدید بابت بیهوشی ک من جفتشون رو کشیدم چون بی حسی روم تاثیر نکرد تمام اینا بخشی از مشکلات سزارین هست . ک البته توی طبیعی هم ممکنه ب احتمال ۹۰درصد بخیه بخورین و باز هم مثل سزارین درد و سوزش داشته باشین بعد زایمان . اما همین ک میدونی بچه صحیح و سالم ب دنیا میاد و قرار نیست تو کانال زایمان بمونه یا اکسیژن کم بیاره یا مدفوعشو بخوره یا کلش خیلی بزرگ بشه و یا خیلی مشکلات دیگه ک الان تو این چند روز ک بچم تو بیمارستان ب خاطر زردی زیر دستگاهه شاهدش بودم واقعا میفهمم لطف خدا بوده ک همه چی دست ب دست هم بده تا منی ک تو انتخاب زایمان طبیعی اینقدر مصمم بودم سزارین بشم . بهر حال قرار نیس زایمان طبیعی همیشه با این مشکلاتی ک من گفتم همراه باشه و خیلی وقت ها هم خیلی راحت تر و بهتره چون مناسب آناتومی بدنه اما بهر حال ممکن بود هر کدوم از اتفاق ها هم بیفته.
مامان سیاوش وساحل👼 مامان سیاوش وساحل👼 ۴ ماهگی
خیلیا پرسیدین چرا بیمارستانی من هم بیمارستان خصوصی بودم و هم دکتر داشتم کلی هزینه کردم سزارین شدم نمیتونستم یه قدم بردارم حتی دراز بکشم انگار گوشه بخیه هام یه چیزی بودم 🥹همه میگفتن خیلی ناز داری و باور نمیکردن دردامو اخه سزارین قبلی اینجوری نبودم راه افتادم قشنگ بعد 12روز صبح بیدار شپم دیدم خونه بوی گند گرفته نفهمیدم این بود از خودمه
رفتم دستشویی دیدم یه چیزی مثل ترشح ازم همچنان میریزه طوری ک انگار کیسه ابم پاره شده بود با خودم گفتم عه کیسه ابی درکار نیس الان ک انقدر هول شدم مامانم صدا کردم گفت خاک تو سرم اینا چرک سریع اومدم بیمارستان کل زایشگاه این بوی گند رو گرفت همه بالا میاوردن دکترم اومد تعجب کرد بود اخه دیروزش جاش بود گفت چ عالی جوش گرفته 12ساعت کامل چرک تخلیه میکردن و فشار میدادن مثل اب ک از زمین میجوشه در این حد 😔دیگه اخرش ساعت 1شب چرکا تموم شد اوردنم بخش الان داروهای انتی بیوتیک تزریق میکنن همین جوری هعی میان فشار میدن میمیرم و زنده میشم تا جواب ازامایش ها بیاد ببینن از چیه اخه من خیلی مراقبت کردم هر روز حموم و سشوار.... قرصام سرموقع میگن دیگه خدا میدونه
مامان دوقلوها💞 مامان دوقلوها💞 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳:
دیگه داشتن بخیه میزدن و شکمم و فشار میدادن که چون بی حس بودم متوجه نشدم.
بعدش که تموم شد آوردن تو ریکاوری که من داشتم میلرزدیم و از تشنگی لبام خشک شده بود.
دیگه بالای سرم یه بخاری مانندی روشن کردن و یکم بهتر شد. با دستور دکترم همونجا بهم آب مقطر دادن و خوب بود اصلا اینقدر تشنه ام بود همونم برام کافی بود.
دیگه آوردنم تو بخش.
اتاقم خصوصی بود و دیزاین هم کرده بودم‌.
دیگه بعد نیم ساعت بچه هارو آوردن.
پرستار کمکم کرد بچه هارو شیر شون بدم دیگه شیرم خداروشکر کافی بود و بچه ها خوردن.
اول یه قل و بعد اون قل دیگه رو آوردن شیر خوردن..
بعد دیگه گذاشتن پیشم و رفتن.
هر نیم ساعت اومدن شکمم و فشار میدادن این لحظه بد بود درد زیادی داشت ولی چون من پمپ درد هم گرفته بودم بعد اینکه فشار میدادن اون و میزدم دردمو کم میکرد.
دیگه عصر بود اومدن کمک کردن که بلند بشم و راه برم تا بلندم کردن یه لخته بزرگ ازم افتاد که پرستار گفت این همون خون مرده هاست و خیلی خوبه که ازت افتاد و وقتی افتاد اینقدر سبک شدم انگاری یه چیزی سنگینی میکرد.
دیگه راه رفتم و درد داشتم وقتی اومدم برام شیاف گذاشتن و خوابم برد.
دیگه شب بود و ساعت های ۸ و ۹ که برام سوپ آوردن و خوب بود. دیگه بعدش باز به بچه ها شیر دادم. بعدش برام نسکافه آوردن اون خوب بود انگاری شارژم کرد😅.
مامانم پیشم بودن دیگه من میخوابیدم درد داشتم مامانم حواسشون به بچه ها بود. گریه میکردن آروم میکردشون و مراقب شون بود.
آهان راستی وقتی بچه هارو آوردن یکساعت بعد اومدن برای معاینه و واکسن و اینا شون،اونجا گریه میکردن و منم دلم کباب میشد🥺.
مامان رایان🫀 مامان رایان🫀 ۳ ماهگی
مامان رهام کوچولو مامان رهام کوچولو ۴ ماهگی
سلام خانوما . من هم سه شنبه ساعت ۹ صبح پسرم بدنیا اومد .
سزارین دوم بودم و راضی هستم از سزارین . صبح ک رفتم اول پذیرش شدم و رفتم تو بخش زنان و ان اس تی گرفتن و نوارهای اسم و چسبوندن به دستم و لباسام و عوض کردم و قسمت برش سزارین رو با اینکه خودم تمیز کرده بودم بازم شیو کردن و با ویلچر رفتیم اتاق عمل . بعدشم دکتر بیهوشی اومد و نشستم رو تخت و خیلی مهربون و اروم و قشنگ امپول بیحسی و زد و نفهمیدم کی بیحس شدم .تکونارو حس میکردم فشارم چک میشد . بعد یهو گفتن اقای فلانی و بگید بیاد زورمون نمیرسه ترسیدم نگو بچم خودش و سفت کرده بود رو معدم و پایین نمیومد و اون اقا اومد با دوتا دست از معدم فشار داد به سمت پایین و من فقط تکونارو حس میکردم بعد یهو گفتن اومد و صدای گریه بیبی نازم . ۵ دقیقه بعد اوردن چسبوندن به صورتم و بردن بعدش تمیزش کردن دوباره همون درحال بخیه زدن اوردن گذاشتن رو سینم و سینم و گذاشتن دهنش و بلافاصله شروع کرد به مکیدن و من فقط گریه میکردم و حسم و با دنیا عوض نمیکردم .همه ی فشارهای رحم رو تو بیحسی انجام دادن و تخلیه کردن. بعدم بردنم ریکاوری و دوباره پسرم و اوردن تا شیر بخوره و بمکه و بعد گذاشتنش رو سینم و پتو انداختن رومون و بردنمون تو بخش . البته سوند هم تو بیحسی توی اتاق عمل برام وصل کردن .
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۱ ماهگی
( پارت ۳ ) تجربه زایمان طبیعی 👶🏻💙
و بلاخره آقا میران ساعت ۹:۱۰ دقیقه ۶ اسفند بدنیا اومد 😍🧿🥰
من ۳۵ تا بخیه داخلی و ۵ تا بخیه بیرونی خوردم ک ۱ ساعت و نیم طول کشید بی حسی زیاد روم اثر نکرده بود و اذیت شدم با وجود این همه درد ک کشیدم بعد از زایمان وقتی پسرمو دیدم و ماما گذاشتش تو بغلم یه حس خیلی خوبی بهم دست داد و احساس سبکی کردم اون لحظه دردام فراموش کردم و همینطور باورم نمیشد ک من این فرشته کوچولو رو بدنیا آوردم راستی اینم بگم ک اون لحظه ک درد داشتم برای همه‌ دعا کردم بیشتر هم برا خانومای باردار ک‌ راحت و بسلامتی زایمان کنن
و اینکه از اونجایی ک ماما بخیه هامو بد زده بود منم ک بافت بدنم نرم و پوستم حساس بود بخیه رو پس زده بود من بعد از ۱ روز ک مرخص شدم همش درد و سوزش داشتم وقتی با آینه چک کردم دیدم ۲ تا از بخیه های داخلی و ۵ تا بخیه بیرونیم کلا باز شد با وجود اینکه هیچ فعالیتی نداشتم همش استراحت میکردم و تو رختخواب بودم ۲ بار هم تو آب و بتادین نشستم (در حد ۱۰ دقیقه) با سرم شست و شو و شامپو بچه هم خودمو میشستم قرص هامم سر وقت میخورم شیاف هم میزاشتم با اینکه این همه رعایت کردم بخیه هام یه ذره عفونت کرد بعد از ۴ روز دوباره رفتم بیمارستان و مجددا قسمت هایی ک باز شده بود رو با یه نخ دیگ ک مخصوص سزارین بود بخیه زدن و من دوباره درد کشیدم 😖
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۱ ماهگی