۳ پاسخ

درد نداشتی؟ کیسه آب پاره بشه کم کم درد زایمان شروع میشه. من کیسه آبم پاره شد از شب تا صبح که تحت نظر بودم تا دکترم بیاد عملم کنه دردام شروع شده بود .

بنظرمن ازشون شکایت کن

مگه میشه؟ بچه میمیره اگه اب دورش نباشه

سوال های مرتبط

مامان جوجک مامان جوجک ۸ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
۳۸ هفته بودم روز جمعه ۲۶ ۱۲ قرار بود شنبه صبح برم پیش دکترم و تعیین کنه که طبیعی زایمان کنم یا سزارین ساعت ۸ صبح بود که احساس کردم نزدیک یه دیوان آب ازم خارج شد مامانم اینا هم رفته بودن شهرستان نمی‌خواستم نگرانشون کنم به شوهرم گفتم فکر کردم که کیسه آبمه زود رفتم حموم یه دوش گرفتم تا شوهرم اومد عد رفتیم نزدیک‌ترین بیمارستان ساعت ۹:۱۰ بود که ازم تست کیسه آب گرفتن ماما گفت که کیسه آبت پاره شده و هر کاری کردم که بستری نشم و بریم جای دیگه قبول نکردن و گفتن که برای ما مسئولیت داره بستریم کردن برای زایمان طبیعی ساعت ۱۰ صبح بود که بهم آمپول فشار زدن تا غروب که ساعت ۵ بود دکتر اومد و وقتی تستو دید گفت که کیسه آبت پاره نشده تستت منفیه بودم من باز تلاش کردم که از این بیمارستان برم چون چیزای خوبی در موردش نشنیده بودم اما دکتر گفت که آمپول فشارو زدیم الان ۳۸ هفته‌ای و بچه کامله باید زایمان کنی تا اون زمان دو تا آمپول فشار به من زده بودن ولی من هیچ دردی نداشتم
مامان آنید🎀💝 مامان آنید🎀💝 ۵ ماهگی
آخرین پارت...
آمپول و بهم زدن و دیگ هیچی نفهمیدم کل دردام قطع شد و بدنم داغ شد فقد خوابم میومد دوس داشتم بعد از اون همه درد بگیرم بخوابم ...همراهمو صدا زدن داخل و من بهش گفتم ی لیوان آب میخام فقد و میخام بخوابم...همین موقعه ها بود ک اومدن گفتن ضربان قلب بچه اومده پایین و اومدن گفتن۶سانتم میخواستن کیسه ابم و پاره کنن هرکاری کردن دیدم کیسه آب نیست همون حال ورداشتن بردنم سونو و گفتن اصلا کیسه آب نبوده همون موقعه ک میرفتم پیاده روی و نوار بهداشتیم خیس. میشده همون نشتی کیسه ابم بوده...
خلاصه سری اومدیم زایشگاه و فقد ان اس تی وصل بود من ی لحظه حس کردم پاهام خیس شد بهشون گفتم و گفتن خونریزی دارم و معاینه کردن دیدن خیلی سری شدم۱۰سانت و دیگ نوبت زور بود داشتم از ذوق میمیردم ولی خوابم میومد خلاصه دیک‌دردا قطع شده بود و فقد میگفتن زور بده زورای خوبی ام میدادم ولی متاسفانه چون کیسه آب نبود بچه لیز نمی‌خورد بیاد خلاصه با چندتا زور دیگ بچم اومد و حس کردم تمام درد و غم و غصه و سنگینی و حال بدیام از بین رفت خیلی حس خوبی بود امیدوارم هرکی دلش نی نی میخاد خدا بهش بده و این لحظه های قشنگ و تجربه کنه♥️😍
دخترم۶:۳۰بدنیا اومد و تا ساعت۸ داشتن بخیه میزدن و هیچی نمی‌فهمیدم و سرم با دخترم گرم بود نفهمیدم چجوری تایم گذشت...
اینم از تجربه زایمان من...
برگردم عقب بازم طبیعی...چون کمک حال نداشتم و بعد از اومدن ب خونه کارامو کردم♥️♥️
مامان رها مامان رها ۶ ماهگی
فرداش ک شد آمادم کردن و آمبولانس آمد سوار شدیم رفتیم ی بیمارستان دیگه و برا قلبم هم رفتم پیش ی دکتر دیگه و گفتم ک قلبش بخاطر هرس و جوش و سرش هم مشکلی نداشته شاید چشاش ضعیف باشه خلاصه ک خیلی عزیت شدم و از گفته خودم پشیمون شدم رفتیم بیمارستان و گفتن فردا ببریم پیش چشم پزشکی و منم هم درد های ریز داشتم و دیگه خسته شده بودم گفتم آمپول فشار بزنین من زایمان کنم بعدا میرم دکتر و توانا گفتن ن باید مراقبت هات انجام بشه و بعد ازظهر یه دکتر آمد بالا سرم گفت این درد داره زایمان می‌کنه آمپول فشار و بزنین و آمپول زدن بهم ولی من رو دختر قبلیم خودم درد داشتم انگار درداش قابل تحمل تر بود انگار آمپول فشار دردامو یه برابر کرده بود ی سانت دهانه رهمم باز شده بود و دکتر گفت کیسه آبشو پاره کنین درداشو زیاد سه وقتی کیسه ابمو پاره کردن خیلی دردام زیاد شد گفتن زود زایمان میکنی ولی آمدن معاینه کردن بچه سرشو کج میاورد من درد داشتم خیلی زیاد ولی دهانه رحمم باز نمیشد
مامان تربچه🥰 مامان تربچه🥰 ۴ ماهگی
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
پارت ۳
دکترم دائم با بخش و پرستارادر تماس بود و گفتن چرا دیر کردم و زنگ زدن بهش و گفتن ک حالم خوبه، معاینه کردن و شده بودم دو فینگر، دیگه لباسامو عوض کردم اول لباس معمولی بهم دادن ولی بعد اومدن و لباس اتاق عمل بهم دادن انگار دکترم گفته بود ک من نمیتونم طبیعی زایمان کنم، چون هم بچه درشت بود هم لگنم کوچیک بود،ولی من طبیعی میخاستم ، دیگه دستشویی رفتم و روتخت دراز کشیدم و بهم سرم وصل کردن و گفتن بدون اطلاع بلند نشو و دستشویی هم تنهایی نرو، یک ساعت گذشته بود و من همچنان بدون درد بودم،ی خانومی بود ک مسئول پرستاراو بخش بود ولی خودش خیلی رسیدگی میکرد با دکترم درتماس بود، دوباره اومد معاینه کرد و همچنان دو فینگر بودم سرم بعدی رو وصل کردن و امپول فشارو داخل سرم زدن، شنیدم اون خانمه با دکترم صحبت میکرد و دکترم گفته بود کیسه ابمو پاره کنن، دکترم برای زایمان طبیعی گفته بود فقط برای زدن بخیه ها میاد ،ولی شنیدم ک خانم اسماعیلی می‌گفت من کیسه ابشو پاره میکنم ولی خودتم بلند شو بیا بیمارستان، دیگه اومد و دستشو تا آرنج کرد داخل و یهو ی حجم زیادی اب ازم خارج شد. ،وقتی کیسه ابمو پاره کرد فشارم افتاد و بدنم شروع کرد ب لرزیدن وحشتناک ک اصلا نمیتونستم کنترل کنم ،دوباره دستگاه ان اس تی وصل کردن و انقباضامم چک میکردن
مامان نخودي مامان نخودي ۲ ماهگی
سلام مامانا
من ٢٩شهريور سزارين شدم
قرار بود ني ني كوشولوم ٧/٧يعني مهر ماه ب دنيا بياد اما ي روز از خواب بيدار شدم يهو يه آبريزش(ترشح)از بدنم اومد پايين
خيلي ترسيدم اينقد كه اينجا تو گهواره خونده بودم راجب پاره شدن كيسه آب و كم شدن آب دور جنين و….اين داستانا
خلاصه مطب دكترم تعطيل بود شانس مرخصي بود رفتيم ي كلينيك سونو دادم گفت آب دور جنين كم شده
كلي گريه كردم ب همسرم گفتم بريم زايشگاه بيمارستان نوار قلب جنين بگيرم رفتيم دكتر شيفت اونجا تا سونو ديد و نوار قلب خوب نبود گفت اورژانسي بايد بري اتاق عمل ممكنه بچه بره تو دستگاه چون ٣٦هفته و ٣روزم بود
خلاصه با اصرار خودم باز خيلي شيريني خوردم و ي بار ديگه نوار قلب گرفتن اينبار خوب بود ولي گفتن اگه ميخواي بري بايد تعهد بدي هر اتفاقي بيوفته پاي خودت
ديگه رفتم خونه ولي خواب نداشتم همسرم دلداريم ميداد ميگفت من ميدونم چيزي نيس سونوگرافي چرت گفته
خلاصه دكترم از مرخصي اومد بعد دو روز اونم گفت اورژانسي و سريع برو سونو ي جاي معتبر
رفتم آب دور جنين كم نبود خوب بود خداروشكر
ولي دكترم گفت با اينكه اين سونو خوبه اما ريسك نكن و ٣٧هفته بچه ترم و كامل هست زايمان كن
اين شد كه ني ني كوشولو ماما شهريوري شد😍😍😍خدارو هزار مرتبه شكر ميكنم هرشب از ذوق نگاهش ميكنم خوابم نميبره دلم ميخواد همش نگاهش كنم
چون ميدونم خيلي زود بزرگ ميشه دلم واسه اين روزا تنگ ميشه😞😞
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
بعضی ها یجوری زایمان میکنن تعجب میکنی
چهل هفته بودم درد هم داشتم دهانه رحمم بسته بود
بعد روزی من رفتم برا معاینه یک خانوم سی و دو هفته درد داشته اومده بودnst
انجام بده رو تخت معاینه زایمان کرده بود کسی هم بالا سرش نبوده
موقعی بچه دنیا اومده بود بجه از رو تخت هم افتاده بود پایین همراه با کیسه اب
روی زمین دیگه کیسه اب پاره شده بود
اصلاااا عجیب بعد فک کن بچه اش از رو تخت افتاده بود ب لطف خدا چیزیش نشده بود خداروشکر
۱۸۰۰ گرم وزنش بود
من رفتم برا معاینه دیدم یک خانوم پر از خون رو تخت 🥲 کل اتاق خون و اب برداشته بود قلبم وایساد من فکر میکردم اونجا کیسه اب پاره شده ن زایمان
فک کن این خانوم ب اتاق زایمان نرسیده بود شاید تو پنج دقیقه زایده بود ک حتی کسی بالا سرش نبود بچه طفلی افتاده بود رو تخت

همراهیش رفت تو شهر براش یک پوشک و یک دست لباس برا نی نی گرفت اورد
نی نی لباس نداشت
هنوز براش سیسمونی هم نگرفته بود
من بچه اش رو دیدم خوداااا مثل موووش بوده


فقط خدا باید بخواد فقط خدااااا
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
سلام خانما میخوام تجربه زایمانمو بهتون بگم
من تجربه اولمه چون بچه اولمه و هیچ تجربه ای از زایمان نداشتم خودم که خیلی دوست داشتم یکی تجربشو بهم بگه.
صبح روز جمعه بود تقریبا ساعت۷ صبح من شب تا صبح فقط رفتم دستشویی نسبت به شبای قبل همش ادرار میومد نزدیکای ساعت۷ دیدم دیگه نمیتونم دستشوییمو نگه دارم رفتم دستشویی کردم با دستمال کاغذی که خشک میکردم دیدم لکه های خونی هست اصلا لخته و پررنگ نبود با آب زیاد و خون جوری بود که دستمال کاغذی خیس خیس شده بودنا کردم دیدم شلوارم و شورتم کلا آبه من قبل اینکه خون رو ببینم فک میکردم خودمو که میشورم عجله ای میرم دراز میکشم دوباره بعد میام دستشویی میشورم شلوارم اینا آب شده ولی اون خون و که دیدم گفتم حتما نشتی دارم اونم خیلی کم ولی زور که میزدم زیاد میومد آب ازم زود شوهرمو بیدار کردم زنگ زدم به مامانم رفتیم بیمارستان جمعه هم که بود زیاد دکتر نبود گفتم زنگ بزنین ب دکترم کیسه آبم پاره شده گفتن باید دکترت نامه بده زنگ بزنیم منم که قرار بود ۳ شهریور همون فرداش(شنبه) برم مطب پیش دکترم بهم نامه بده برا بیمارستان تبریز منم که شهرستان هستم ۲ ساعتی راهه
حالا دکترمو من جمعه نمیتونستم پیدا کنم زنگ میزدم برنمیداشت اصلا
بقیشم تاپیک بعدی…