تجربه ی زایمان‌طبیعی
بچه ها من جزو کسایی بودم که آگاهانه انتخابم طبیعی بود
و وقتی هفته ی۳۷ مامای خصوصیم گفت تو جزو کیس های سزارین هستی خیلی بهم استرس وارد شد چون با ورزش هایی که بهم داده بود سر جنین وارد کانال زایمان نشده بود.
ولی نا امید نشدم و شکمم رو با یه شال از زیر بستم و همچنان روزی ۱۰ دقیقه حرکت لگن و پله یه طرفه و راه رفتن رو جدول می زدم هر صبح و ظهر و شب ده دقیقه یکی از این حرکت ها و بعدش ۳۰ دقیقه پیاده روی کردم...
مامای خصوصیم رو عوض کردم و وقتی معاینه ام کرد گفت سر بچه تو لگن و بهم طب فشاری رو پیشنهاد داد و معاینه تحریکی کرد گفت خیلی زودتر از موعد دنیا میاد...
بعد معاینه تحریکی شبش شکمم سفت شد و منقبض و طب فشاری هم انجام می‌دادم..
فرداش باز خبری نبود.فقط انقباض و سفت شدن شکم
تا حدود ساعت ۳ شب چهارشنبه دردام شروع شد و تا ۴ صبر کردم که منظم بشه حدود ۵ و نیم به مامام زنگ زدم گفت برو زایشگاه معاینه شو تا من بیام..یه دمنوش نعنا خوردم و وسایل و جمع کردم و رفتیم
حدود ۷ رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم

۱۱ پاسخ

آمادگی ذهنی و انتخاب آگاهانه خیلی مهمه، و اینکه اطلاعات خودتو بالا ببری که بدونی چه چیزی در انتطارته

قدم نو رسیده مبارک عزیزم ، دکتر نیومدن بالا سرتون؟

معاینه که شدم دو فینگر بودم به ماما گفتم و و گفت میاد تو این فاصله قبل ان اس تی حرکت گربه گاو و تکنیک تنفس دردام تحمل میکردم ولی ان اس تی بده بود چون نباید حرکت میکردم..
بعد بستریم کردن اتاق آل دی آر
۸ و نیم بستری شدم ال دی آر ووماما گفت کیسه آبت رو میخوام پاره کنم و پاره کرد و گفت بچه مکونیوم دفع کرده سریع پزشک رو خبر دادن و احتمال سزارین دادن و من گفتم نمیخوام سز بشم

با مامای خصوصی زایمان کردید در نهایت؟؟؟
میشه اگر تهران هستید اسم هر دو ماما و بیمارستان رو بگید؟
من خیلی درگیر انتخاب هستم

قدم‌نورسیده‌مبارک💗

خب؟؟؟؟؟

به سلامتی عزیزم😍😍
چقدر خوشحال شدم برات
الهی که زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه🥹
راضی بودی از روند زایمانت؟

😟😟😟😟😟

الان راضی هستی ازاینک طبیعی آوردی؟

بی حسی زدن برای برش که درد نداشت، ولی به اندازه ۲ بند انگشت بخیه خوردم که خب فاصله ی پرینه تا مقعدم کم بود ولی بچه که اومد تمام دردا رفت نفهمیدم کی جفت دراومد، ووحتی فشاری که به شکم دادن برای من اصلا دردی نداشت

ماما گفت نگران نباش دو سه تا زور بزنی تمومه سر بچه رو دارم می بینم..و من با تکنیک تنفس و همزمان فشار به پایین تنه نینیم دنیا اومد

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۹ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان کوروش🌓 مامان کوروش🌓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی و سزارین
پارت یک
سلام مامانا تجربه زایمانمو مینویسم براتون انشالله همتون راحت ترین زایمان رو داشته باشین
پسر من ۳۲ هفته بریچ بود تا ۳۶هفته شد سفالیک
من ورزش پیاده روی رو از ۳۳ هفته شروع کردم روزی نیم ساعت
از ۳۶ هفته شد روزی ۴۵ دقیقه الی یک ساعت و ورزش هامو شروع کردم به صورت کامل از ۳۷ هفته شبی دوتا کپسول گل مغربی شیاف میذاشتم و روزی یک فنجون گل گاو زبون میخوردم و رابطه بدون جلوگیری و دوش آبگرم و…
شنبه ۱۲ آبان ۳۹ هفته و ۱ روز بودم رفتم پیش مامای خصوصیم تا معاینم کنه هفته ی قبلش به حد یک فینگر باز بودم معاینه کرد شده بودم یک سانت و نیم،بعد اون همه تلاش…
معاینه تحریکیم کرد گفت سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن وگرنه تا الان زایمان کرده بودی،یه ان اس تی دادم همه چی خوب‌ بود و بعدش نقاط فشاری رو برام انجام داد،بعدش من حدود نیم ساعت دیگه پیاده روی کردمو اومدم خونه.
رسیدم خونه ازم ترشحات خونی میومد و یه انقباض های خیلی محوی داشتم،چیزی که اصلا قبل معاینه تحریکی نداشتم.دوش آبگرم گرفتمو اومدم بیرون طبق گفته ی مامام کیسه ابگرم گذاشتم زیر دلم و یکم شروع کردم به ورزش و راه رفتن تو خونه باز..انقباضام کم کم شروع شد فاصلشون کم و کمتر شد و مدتشون طولانی تر
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۳ ماهگی
تجربه زایمان🌼
سلام مامانا، بالاخره وقت پیدا کردم بیام تجربه زایمانم رو براتون بگم.
روز ۲۲ مرداد برای معاینه تحریکی پیش خانم نیاسری مامای همراهم رفتم، ایشون معاینه تحریکی و طب سوزنی روی گوش انجام دادن و گفتن امشب علاوه بر ورزش و کار هایی که این دو هفته اخر میکردی، به مقدار زیاد پیاده روی کن.
از کلینیک که رفتم خونه یکم دردای پریودی داشتم ولی گفتم حتما به خاطر معاینه هست، تا میتونستم پیاده روی و ورزش کردم و پله بالا پایین رفتم.
تا شب دردام زیاد تر شد اما هنوز مرتب نبودن و فاصلشون خیلیی زیاد بود.
صبح فرداش از ساعت هشت فاصله دردام منظم شد و هر ۶ دقیقه یکبار میگرفت.
طبق چیزی که داخل کلاس ها گفته بودن در حین درد ورزش میکردم و خرما‌ مایعات مصرف میکردم تا انرژی داشته باشم برای دردای زیاد.
به مامای همراهم زنگ زدم و گفتم دردام چطوره، گفت احتمال زیاد درد زایمانه فاصلش به یکی دو دقیقه که رسید برو بیمارستان.
ساعت دو و نیم ظهر در حالی که فاصله دردام سه چهار دقیقه یکبار بود رفتم دستشویی و لکه خونی دیدم، یکمی ترسیدم و همون موقع دوش گرفتم و راهی بیمارستان شدم.
(ادامه دارد...)
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان ~°boy♡girl°~ مامان ~°boy♡girl°~ ۵ سالگی
شب ساعت ۹ ونیم بود ماما یهو گفت ضربان بچه خوب نیست حاضرشو به دکتر بگم احتمالا ببریمت اتاق عمل سزارین بشی بعد رفت پیش دکتر و اومد اکسیژن وصل کرد بهم و ضربان بچه خوب شد تا ساعت ۱۰ ونیم صبرکردن و بعدش آوردن یه قرص زیر زبانی گذاشت زیر زبونم و گفت کم کم دردات شروع میشه ساعت ۱۱ درد و انقباضام شروع شد ولی خیلی کم بود و با فاصله ده دقیقه یبار بود وکم کم شد پنج دقیقه یه بار ساعت ۱۲ ونیم بود ماما اومد معاینه کرد گفت دو سانت شدی خیلی تعجب کرده بود که دهانه رحم کاملا بسته چجور یهو دوسانت شد ساعت ۱ شب اومد سرم وصل کرد وآمپول فشار رو تزریق کرد گفت کم کم دردات بیشتر میشه دوباره یه ساعت بعدش ساعت ۲ شب اومد گفت ۴ سانت شدی و زنگ زد مامای همراه هم اومد ولی گفت اجازه بده تا اون میاد من یه معاینه تحریکی هم بکنم گفتم باشه انجام داد و نیم ساعت بعدش مامای همراه هم رسید دوباره معاینم کردن و گفتن شدی ۵ سانت و کیسه آبم رو ترکوند و تا اینجا دردام خیلی قابل تحمل بودن تنفسارو همش انجام میدادم دردام کمتر میشد مامای همراه برام ماساژ میداد کمر و شکمم رو با روغن زیتون ماساژ میداد بعد گفت پاشو بریم حموم و اونجاهم دوش آب گرم رو گرفت رو شکمم و حرکتای ورزشی رو انجام میدادیم که یهو گفتم من دستشویی دارم گفت دستشویی نیست سر بچس میخواد بیاد بیرون بریم رو تخت حاضرشو
مامان سارینا💕 مامان سارینا💕 ۶ ماهگی
سلام مامانا...تجربه زایمان طبیعی
اول بگم اگه خوب نتونستم توضیح بدم ببخشید...
تجربه زایمان طبیعی
سلام.۱۰اردیبهشت۳۷هفته رفتم برا معاینه گفت بازه یکم اما سر بچه بالاس ورزش ها رو از ۳۵هفته شروع کرده بودم..پیاده روی و ماساژ کمر رو شروع کردم
شنبه ۳۰اردیبهشت ۴۰هفته ام کامل شد اما دردشدیدی نداشتم و۲سانت بودم.
دوتا از تاریخ های زایمانم هم گذشته بود.رفتم پیش دکتر گفت معاینه تحریکی انجام میدم برات.اومدم خونه ورزش ها رو انجام دادم ساعت ۵رفتم پیاده روی تا۹😬😬😬😩حدودا ساعت ۸ دردهام شدید شد و تایم هاش نزدیک ب هم۰
مامانم اومد کمرم با روغن ماساژ داد بعدش رفتم حموم زیر دوش اب گرم اسکات زدم و کمرم ماساژ دادم حدودا ساعت های ۱۱دردم از دردهای پریودی شدید تر شد اما همچنان نامنظم بود ب مامام زنگ زدم گفت هروقت منظم شد بهم خبر بده.بعد حموم موقع درد هاکمرم با روغن ماساژ میدادم
حدودا ازساعت های ۲تکون ها بچه کم شد و تکون نخورد ۴نیم ترسیدم رفتیم بیمارستان معاینه انجام داد گفت ۳سانت😑😑😑نوار قلب گرفت شد ۵نیم گفت برو راه برو ی ساعت دیگه بیا
دیگه از درد کمرم خم شده بود و مامانم و زنداداشم گرفته بودنم و راه میرفتم
بقیه اش رو پایین میگم
مامان کمیل👼🤍 مامان کمیل👼🤍 ۸ ماهگی
خاطره زایمان پارت ۱
۳۶ هفته که شدم کلینیک معاینم کرد و گفت دو سانت بازم ولی سر بچه کامل جاگیر نشده تو لگن ورزش و پیاده روی کن ۳۷ هفته و ۴ بیا برا معاینه تحریکی ...‌.‌‌
رابطه بدون جلوگیری داشتم و رقصای لگنی و ورزش و پیاده روی و پله زدن که دردام شروع بشه ولی نمیشد
تا ۳۷ هفته رفتم برا معاینه تحریکی و بعد اون دردای کاذبم شروع شد چند روز دردای نا منظم کم و کوتاه داشتم که شدتش بیشتر نمیشد زمانش تغییری نمیکرد
خلاصه درد زایمانی نبود تا یروز کل همتم و جمع کردم ورزش و رقص و همه رو باهم انجام دادم شب قبلشم رابطه داشتم و ۴۰ دقیقه اسپرم و گزاشتم بمونه بعد رفتم حموم آب گرم
حین رقصا و ورزشا حس کردم یچیزی اومد ی ترشح خیلی بزرگ و خونی مثل خلط بود زنگ کلینیک زدم گفتن بیا معاینه رفتم معاینه کردن گفتن دهانه رحمم هنوز دو سانته ولی سر بچه کامل اومده تو لگن و دهانه رحمت به حدی نازک شده که امشب میتونم بفرستمت بیمارستان
گفتم خو باشه یکم تحریکم کرد بعدش دردام بیشتر شد و منظم و زمانش کوتاه تر میشد رفتم بیمارستان که اگ خودشه زایمان کنم که اونجاهم با اجازتون دونفر مثل وحشیا معاینم کردن و همون کارمو ساخت..........
گفتن نمیتونیم بستری کنیم باز نشدی برو تا فردا بعد از ظهرم زایمان نمیکنی
هیچی دیگ رفتم خونه دست از پا دراز تر گرفتم خوابیدم فرداش دوباره انقباض داشتم تا ۱۰ شب دمنوش بابونه درست کردم خوردم دردام و انقباضاتم رفت گرفتم خوابیدم
ساعت سه شب حس کردم یچیزی ازم ریخت سریع پاشدم رفتم دستشویی دیدم کیسه آبه
مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد