پارت سوم :
ساعت 13 شد و من شده بودم 10 سانت، تند تند میومدن معاینه میکردن و میگفتن دهانه رحمت ورم کرده حتما وقتی 3 الی 4 سانت بودی زور زدی، بهم منیزیم سولفات داخل واژنم تزریق میکردن ک بخوابه ورمش، دردام هزاااار برابر شده بود بهم فشار زیادی میومد، گفتن وقتی دردت بگیره پاهاتو بزار اینجا و زور بزن، منم همین کاررو میکردم اما بچه نمیومد، میگفتن سر بچه گیر میکنه لبه ی دهانه رحم، زار میزدم، التماس میکردم تو رو قرآن به دکترم زنگ بزنین بیاد سزارینم کنه، میگفتن نه تو میتونی زور بزن
نه ماما خصوصیم اومد، نه بی حسی زدن، ده سانت شده بودم دهانه رحمم ورم کرده بود، اخه یک آدم چقدررررر میتونه بدبخت و بدشانس باشع؟
متوصل شدم حضرت فاطمه زهرا و امام رضا و دیگه نه حال زور زدن داشتم نه حال التماس کردن، خودشون دیدن کم کم دارم از حال میرم دیگه ریختن سرم یکی، موقع زور زدن یکی همزمان شکممو فشار میداد یکی دست‌شو کرده بود واژنم منم همزمان زور میزدم اما بچه نمیومد، صدای یکیشون هنوز تو گوشمه ورداشت گفت خیلی درد کشیده بی‌حال شده زورای خوبی نمیزنه

۱۳ پاسخ

الهی چقدر سخت... خدا ازشون نگذره ک اینقدر خانومارو عذاب میدن اونم برای مادر شدن گ بهترین حس دنیاست چه خاطره تلخی تو وجود آدم میزارن

عزیزم خدااجرتوبده

حرومشون باشه اوون پولی که میگیرن نه بی حسی میزن نه هیچی تا حال ادمو نگیرن جیگر کش نکن سزارین نمیکنن

الهی بگردمت 🥺🥺کاش ولیعصر نرفته بودی

عه شماهم زایمان کردی فک کنم فق من موندم

خدايا خودت هممون كمك كن،،، اخه اين چه قانونيه درست كردن زنارو بدبخت كردن اينجوري ادم از بچه اوردن توبه ميكنه تااينكه بيشتر بزاد

وای من که دردی نکشیدم یادم میادپشتم میلرزه

حالم بد شد چرا انقد ظلم کردن در حقت

واای چقدر بد

بعدش؟؟؟؟

وااایی موهای تنم سیخ شد...خدا ازشون نگذره حیف حقوقی ک میگیرن...

مال منم. اولی. فقط ۷سانت. باز شد نفسم. نیامد اکسیژن وصل کردن. بردن زایشگاه بعد از رو شکمم فشار دادن بعد پاره کردن واژنم با دستگاه گرفتم

وای ینی بیمارستان ولیعصر اینقدر بد شده؟!

سوال های مرتبط

مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۲ ماهگی
مامان جوجمون مامان جوجمون ۱ ماهگی
تجربه زایمان #پارت پنجم



گفتم میخوام برم دسشویی تا اینجا نباید زور میزدم چون میگفتن ورم میکنه دهانه رحمت
رفتم دسشویی اومدم گفتن تونستی ادرار کنی گفتم ن
خوابیدم سوند انداختن خیلی دردش وحشتناک بود خیلی اذیت شدم
بعدش دوباره ی سری ورزشای دیگه انجام دادم حالت سجده موندم پایین تخت ورزش میکردم باز معاینه شدم گفتن ورمت خوابیده ۷ سانتی سر بچه رو میبینیم هین معاینه بهم زور اومد نمیدونم شاید همون انقباض بود بهم گفتن هر وقت زور اومد بهت توام زور بزن( (ببخشید )نمیتونستم میترسیدم از مدفوع کردن حس میکردم زور بزنم باعث خروج مدفوع میشه)
گفتن چرا اینجور زور میزنی گفتم دلیلشو گفتن اشکال نداره باید روده هات و مثانه خالی باشه موقع زایمان
ماما انگشتشو میذاشت داخل واژنم و من موقععی ک بهم زور میومد زور میزدم
خیلی سخت بود خیلی درد داشت با زور و مکافات منو از ۷ سانت فول کرد هر دفعه انگشتشو گذاشت و من زور زدم تا این ک فول شدم
زنگ زدن متخصص زنان بیاد منو بردن رو تخت زایمان ماما برشو انجام داد همیسه فک میکردم برش خیلی سخت باشه با این ک حسش میکردم ولی چیز وحشتناکی نبود
ینی انقدر چیزای سخت تر تجربه کرده بودم احتمالا هیچ بود برام
ماماها میگفتن زور بزن بچت داره میاد سرشو میبینیم چشمامو بسته بودم داشتم زور میزدم ی فشار و کششی رو واژنم بود اما گم بود تو دردام وقتی زورم تموم شد چشامو باز کردم بچمو دست ماما دیدم😭😭
دخترم کبود و سیاه بود گریه نمیکرد فرم سرش ناجور شده بود
گریم گرف گفتم چرا گریه نمیکنه برونش اونور رو تخت گفتن خستس همه ماماها و دکتر دورش جمع شده بودن بعد چن لحظه صدای خیلی ضعیف گریش اومد براش اکسیژن گذاشتن برگشتن بالاسر من
مامان مانیار مامان مانیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان :
من امروز ساعت ۷:۳۰ صبح بستری شدم با دهانه رحم یک سانت و اینکه سر بچه هم تو لگن نبود و امیدی به زایمان طبیعی نداشتن اما چون من اصرار به طبیعی داشتم گفتن تلاشمون رو میکنیم خلاصه از ساعت ۹ صبح با آمپول شدم ۴ سانت و کم کم انقباض داشتم و بازم سر تو لگن نبود .. ساعت ۱۲ وارد فاز فعال شدم و دردام خیلی شدید و منظم شد طوری که دادم میزدم و نفسم بالا نمیومد کیسه ابمو پاره کرد همچنان هنوز سر بچه تو لگن نیومده بود ساعت یک شدم هشت سانت کم کم سر اومد تو لگن یعنی قشنگ مرگو دیدم روی توپ نشستم و میگفتن انقباض داری بالا پایین کن میگفتن زور بزن موهاشو دیدیم زور میزدم عرق مرگ میزد منو خلاصه که ساعت ۱:۳۰ ظهر دیگه رفتم اتاق زایمان چنتا زور زدم بی جون شده بودم اکسیژن زدن بهم گفت یه زور دیگه بدی تمومه گفتم دیگه انرژی ندارم گفت الان سرشو دیدم کاری نمیتونم بکنم زور بزنی تمومه گفت جیغ بنفش بزن ولی زور بده خلاصه که زور زدمو بچه به دنیا اومد ساعت ۲ ظهر .. من بازم برگردم به عقب زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم با اینکه خیلی برام سخت بود اما پرسنل بیمارستان عالی بودن خیلی کمکم کردن .. دکترم گفت فکرشو نمیکردم انقدر همکاری کنی و ساعت دو زایمان کنی انتظار ساعت ۶‌ رو داشتم
مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت سه


دیگه من ساعت ده شب بود بستری شدم کلا هر یک ساعت ان اس تی میگرفتن و معاینه میکردن اما خبری نبوددد تا فرداش ساعت 11 صبح یه پرستار اومد بهم یه قرص داد که دردام شروع بشه و شاید دهانه رحمم باز بشه خلاصه گذشت تا ساعت دو بازم هیچ دیگه بهم امپول فشار زدن ساعت سه معاینه کرد و بازم هیچ اما درد داشتم دیگه خانمه نزدیک 20 دقیقه مدام معاینه کرد دهانه رحم 1 سانت شد و کیسه ابمو پاره کرد و اونموقع دردام وحشتناک شدددد و همین جوری هی معاینه و دهانه رحم همون یه سانت موند ساعت 10 شب شد گفتن ماما همراه بگیر سریع یه ماما گرفتیم و اومد معاینه کرد دید بچه خیلی پایینه و دهانه رحم بسته هست بهم مسکن زد و معاینه کرد شاید همه انگشتاش رو کرد داخل و زور زد که دهانه رحم شد 5 سانت من دیگه حالم بد شد بهم دوتا کپسول اکسیژن وصل کردن و ان اس تی که دردام همش رو 99 بود و من دیگه داشتم از بین میرفتم و باز معاینه کرد دهانه رحمم کرد 8 سانت و من دردام بیشتر بیشتر شد و بازم معاینه کرد شدم 10 سانتت دیگه فشارم اومد پایین داشتم از هوش میرفتم ساعت 12:20شب شده بود و دیگه ماما صدا پرستارا زد که بیاین این خانم داره از هوش میره و دهانه رحمشوباز کردم بهم گفتن بچه داره دنیا میاد و بهم چندتا دستگاه وصل کردن وگفتن زور بزن تا میتونی منم اینقدر زور زدممممم تا بچم ساعت 1:15شب دنیا اومد و همون لحظه دردام تماممم شددد و عشقمو بغل گرفتم 😭خیلی درد کشیدم اما ارزششو داشت
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مامان فنچول🐣(علیسان) مامان فنچول🐣(علیسان) روزهای ابتدایی تولد
# تجربه زایمان من پارت ۷
خلاصه کم کم که بی دردی داشت تاثیر میکرد من همنیجوری میگذروندم تا اینکه باز زنگ زدم ماما اومد گفتم توروخدا یه معاینه بکن ببینم چند سانت شدم معاینه کرد گفت فول شدی ولی سر بچه بالاست باید بری حالت سجده
گفتم چرا دکترم نیومده گفت داره میاد تو راهه خلاصه هعی پوزیشن میداد من انجام میدادم زور میزدم ولی. انگار پیشرفتی نداشتم درد اومده بود سراغم دوباره خیلی شدید
دوست داشتم هرچی سریعتر به دنیا بیاد دیگه خسته شده بودم دکترم اومد معاینه کرد اونم گفت اینجوری نمیشه بهم سرم وصل کردن و آمپول فشار زدن دردای وحشتناک تر اومد سراغم گریه میکردم توروخدا اپیدورال و تمدید کنین میگفتن نمیشه میگفتم پس سرم و قطع کنین من دیگه نمیکشم میگفتن باید بچه به دنیا بیاد دیگه خیلی طول کشیده میگفتم احتمال میدین چقدر دیگه به دنیا بیاد میگفتن نیم ساعت دیگه شایدم دو ساعت دیگه فکر کردن به اینکه دو ساعت دیگه هم درد بکشم اشکم و در میآورد. فتم تو دستشویی و آب گرفتم به خودم نمیذاشتن دوش بگیرم میگفتن عفونت میگیری چون کیسه آب پاره شده ولی میذاشتن تو سرویس بشینم آب بگیرم
بهم گفتن باید زور بزنی به مقعد فشار بیاد و پی پی کنی
خلاصه تا تونستم زور زدم چهل دقیقه فک کنم همینجوری زور زدم بعد گفتن برو رو تخت رفتم و دکترم باز اومد و می‌گفت زهرا فقط همکاری کن
زور بزن فک کن میخوای مدفوع کنی دیگه فقط زور میزدم حس میکردم کار با دو سه تا زور تمومه ولی برا من از این خبرا نبود یه سی چهل باری فقط زور زدم توانم تموم شده بود یه ماما هم افتاده بود با آرنج رو شکم فشار میداد بچه بیاد بیرون الان رو شکمم همونجایی که با آرنج فشار میداد کبوده🫠
مامان هامین♥️🐣 مامان هامین♥️🐣 ۲ ماهگی
پارت نهم
اما من فقد با جیغ اروم میشدم اومدن معاینم کردن شده بودم هشت نیم سانت دیگ حس زور زدن داشتم
رفتم تو توالت بازم ابگرم گرفتم رو خودم انقد اب داغ بود ک از شدت درد نمیفهمیدم وقتی میریختم رو شکمم بهتر میشدم مادر شوهرم اومد داخل گفت بیا بیرون عفونت میکنی اینجا داد زدم گفتم برو بیرررررون حس زور دارم مادر شوهرم بدو بدو رفتع بود به ماما گفت ک عروسم حس زور زدن داره من همچنان دوتا زور داده بودم بخودم
ماما اومد منو از دسشوی کشید بیرون گفت میخای تو دسشوی زایمان کنی؟ گفتم چرا حالیتون نمیشع داررم میمیرم بمن یچیز بزنین نذارین انقد عذاب بکشم همچنان جیغ داد من به راه بود رفتن گاز انتواوکسی اوردن ماما گفت هروقت درد شدید داشتی یا زور داشتی یه نفس عمیق محکم از این بگیر من گرفتم اولین نفس ک گرفتم سرم گیج رفت دراز کشیدم چشام سیاهی میرفت دردام شده بود هر دو دقیقه یبار خیلی دردش وحشتناک بود اول ب مقعدم فشار میومد بعدش یه درد وحشتناک بعد حس زور بمن گفتن زور نزن ک دهانه رحمت التهاب نکنه منم با نفس عمیق سعی میکردم زور نزنم اما اون گازو تنفس کردم چشام سیاهی رفت از دستم افتاد داد زدم گفتم دارم بالا میارم کیسه اوردن بالا اوردم فقد یه ابمیوه خورده بودم با خرما چون گفتن چیزای سنگین جز مایعات نخور
اومدن معاینع شده بودم نه سانت خیلی وحشتناک داشتم جیغ میزدم بعد پنج دقیقه با چهارتا زور خیلی ک بهم اومد شدم ده سانت
ماما گفت حالا پاهاتو باز کن زورت ک گرفت تا حد توانت زور بزن به مادر شوهرم گفت بشین روب روش اگ دیدی به اندازه یه سکه باز شده موهای سرش دارع دیدع میشه صدا بزنین.......

ادامه........
مامان مهدیار👼🪴💚 مامان مهدیار👼🪴💚 ۱ ماهگی
پارت سوم زایمات طبیعی #
وقتی معاینه کردن گفتن سه سانت شدی یعتی بعد ده بار دست انداختن و معاینه های وحشتناک .و اصلا پیشرفت خوبی نداشتم ساعتای ۲ عصر یود ک از سه و نیم فینگر تکون نمیخوردم و زجه ها میزدم اونام میگفتن زور نزن ولی من نمیتونستم واقعا احساس مدفوع داشتم و یکمم مدفوع کردم و دردام اصلا قابل تحمل نبود گفتم اپیدورال بزنید قبول نمیکردن هر چی التماس میکردم میگفتن نه باید ۸ سانت بشی منم داشتم خورد میشدم زیر دردا.ماما همراهمم بنده خدا میگفت بیا ورزش کنیم ولی نمیتونستم.اونام لج کرده بودت باید ورزش کنی دو دیقه میومدم ورزش کنم از شدت درد از حال میرفتم. اما بازم تلاش میکردم .دیگ ناامید شده بودم میگفتم ببرید من‌و سزارین میگفتن اصلا نمیشه.خلاصه با التماس فراوان اپیدورال زدن به کمرم اما گفت ممکنه دردت کم بشه ممکنه نشه ک واسه من جواب نداد و دردم ده برابر شد فقط کمرم و عیبی کردم.دیگ از این دستگاه ها میزاشتم تو دماغ و دهنم و باهاش تنفس میکردم خیلی کم دردمو کم می‌کرد شد ساعت ۲ و نیم و گفتن پیشرفت نداری رو همون ۳ ونیم ۴ عه.سرشم رفته بالا چون زور الکی زدی .دکتره دلش سوخت گفت میخوام کمکت کنم وگرنه سه روز میمونی بیمارستان گفتم خدا خیرت بده گفت فقط هر چی گفتیم گوش کن.گفتم باشه گفت هر وقت درد داشتی زور بزن حدود یک ساعت و نیم زور میزدم یه سره زورای دردناک ک اونا میگفتن بدرد نمیخوره اون وسطا کلی پاره پورمم کردن و یه ۲۰ باری هم معاینه تحریکی شدم ک نگم از دردش.دیگداخر از حال رفته بودم و تو حال خودم نبودم دانشجو عا دورم بودن‌ و من اصلا نمیفهمیدم دورم چ خبره.خلاصه کشیدن بیرون و گذاشتن رو شکمم.