دیشب چون از صب تکوناش خیلی خیلی کم بود و اروم رفتم بیمارستان nst بدم ، گفتم با مرکز هم آشنا بشم ک موقع زایمان مسیر ناشناخته نباشه واسم ( آخه تازه این مرکزو زدن و یه مسیر جدا از بیمارستان ) ، تا وارد بخش شدم یهو مسئول به بغلیش گف وای یه جدید اومد ، تو دلم گفتم خب حله گناه داره شلوغ بوده حتما ک گفت خانم برا چی اومدی ، گفتم ک تکوناش کمه اومدم nst
یهو گف چرا الان اومدی چرا صب نیومدی از صب یادت نبوده ، من میخوام برم نماز و غذا و دستشویب و اینا فعلا نمیام بهش گفتم باشه من تو سالن منتظر میمونم تا برگردین دیگ اوج گرف ک چرا اومدی و کلی داد زد منم برگام ریخت بش گفتم ینی روز زایمان برخوردتون اینه ، ک بدتر کرد ، من از صب اینجام تو الان تیپ زدب اومدی ( حالا صورتش پر ارایش و اوکی بودسر وضعش ) ، بعد هی گف دلتون خوشه ک میای دلت خوشه تیپ زدی اومدی چند بار تکرار کرد دیگ منم عصبی شدم و گفتم چ دل خوشی خانم از استرس مردم تگون نمیخوره این دل خوشی ، اصن برگام ریخته بود ینی اگ یکی بیاد تند بره حقشه داد بزنن ولی من تا وارد شدم اینجور کرد 🫠 مثلا داشتم راضی میشدم برم طبیعی این مرکز

۱۵ پاسخ

سلام خواهر من ۱۷ روزه زایمان کردم شیر ندارم هرچیزی می خورم شیر ندارم چی بخورم که شیر کنم

چه فکر خوبی کردی رفتی سرزدی که ببینی چطوری ان

بنظر من حتما به رئیس بیمارستان اطلاع بده

وااااا چقدر گاو بوده

بیمارستان حضرت زینب رفتی؟ منم تجربه چرتی دارم اونجا، تو ۳۸ هفته درد پهلو داشتم خیلی بد بود برخوردشون

منم ورم داشتم ازمایش دادم دیگه نرفتم بگیرم ده شب با شوهرم رفتم گرفتم بعد جوابشو بردم که دکتر زایشگاه نگاه کنه گف چرا الان اومدی گفتم دیگه الان اوکی شد گف ن باید همون موقع میومدی منم صدامو بردم بالا گفتن خانم داستان نساز جوابو ببین مشکلی هست بگو. ی کم داد و بیداد کردم قشنگ سریعم کارامو انجام دادن اومدن.خیلیم اروم بودن خوب نیس همه جا

حالا همه هم مث هم نیستن ماماوپرسنل

وای چقد بد اخلاق

اره دقیقا همینن
فقط بلدن سر بیمار داد بزنن
درک ندارن که ماهم خوشمون نمیاد بریم بیمارستان
هر وقت جایی اینطوری رفتار میکنن توام داد بزن سرشون بیشعورا
همین کارارو میکنن که دزفولیا میرن اهواز

مگه چقد تیپ زده بودی؟ میکاپ خلیجی کردی؟
متاسفانه هنخ جاهاازین پرسنل پیدا میشن

میرفتی پیش رییس بیمارستان تا ادبش کنه صلیته خانومو

عزیزم برو نبوی ... اونجا اشغاله...

رفتی بیمارستان حضرت زینب؟!!!!

اوه اوه همون بهتر رفتی دیدی چطورین
فک کن روز زایمان درد هم داری یه آه وناله کنی میخان چ رفتاری نشونت بدن

بیمارستان خصوصی بود یا دولتی؟

سوال های مرتبط

مامان روژیا مامان روژیا ۴ ماهگی
......
مامانمم هی دلخوشیمو میداد رفته بود واسم عکس بگیره نشونم داد یه دختر معصوم و ناز کوچولو با دیدنش دلم اب شد اون خانمای هم اتاقیم به بچه هوشون شیر میدادن کنارشون بودن منم خیلی دلم به حالم خودم میسوخت ک بچم پیشم نیست همه خوابیده بودن منم از فکر بچم نمیخوابیدم مامانمم هی میگفت بخواب خوابیدم هرجور باشه نصف شب صرای گریه یه بچه می اومد از بیرون اتاق اصلا بند نمیاومد گریه ش منم گفتم این دختر منه مامانمم اونجا نبود دیگه خیلی شک کردم پاشدم ازتخت با هزارتا مکافاتو تحمل درد اومدم پایین و رفتم سالن ک یهو صدای بچه قطع شد رفتم اتاق دستگاه گفتم مامانم اونجا نبود یه زن اونجا بود گفتم اون بچه ای ک خودشو تو شکم مادرش کثیف کرده بود کدومه گفت من خواب بودم دستگاش این بود ولی الان اینجا نممونده نمیدونم بردنش کجا که یهو قلبم ایستاد گفتم خدای نکرده نمرده باشه ک یهو مامانم اومد گفت چرا از جات بلند شدی اومدی اینجا منم گریه کنان گفتم پس بچم کوو مرده چش شده گفت دیوونه شدی مردنی دیگه چیه زبونتو گاز بگیر پرستارا بردنش پیش خودشون اونجا بهش اکسیژن وصل کردن تا همش جلو چشمشون باشه