میگفتم ببرین سزارین ولی کو گوش شنوا و میگفتن دکتر گفته ق
فرجه بدین و من بدبخت داشتم از درد میمردم فاصله ی دردام شده بود یک دیقه و مدت دردام35ثانیه فقط از خدا می خواستم نجاتم بده ساعت شد 2ولی هنوز من 9فینگر بودم و داشتم از درد مزخررررف به خودم میپیچیدم خیلی سعی کردن کمک کنن برای زایمان ولی اصلا ورم سمت چپ نمی خوابید تا اینکه ساعت 2قلب دخترم افت ضربان داد و دستوررررر سزاربن دادن و من خووووشحال از اینکه نجات پیدا میکنم ولی باز هم تا اتاق عمل اماده بشه من چندبار دیگه دردا اومد ولی خدایی خیلی خیلی غیر قابل تحمله خلاصه اماده اتاق عمل شدم و رفتم اتاق عمل ساعت یک ربع به سه و ساعت3ظهر صدای دخترکم رو شنیدممممم😍

ولی اینم بگم که چون من درد دوتاشو کشیدم پیشنهاد من سزارین هستش البته این نظر شخصی منه

یه چیز دیگه اصلا نه سند درد داشت نه امپول نخاع ان شاالله همه زایمان خوبی داشته باشن و مثل من خاطره بد نشه براشون ✋❤🌹

۷ پاسخ

به سلامتی عزیزم، من خودم سزارین انتخابم بود، آخر هم سزارین اجباری شدم، ولی قبلش مثلا مامانم اینا میگفتن به بدن بستگی داره مثلا مامانم راحت مارو طبیعی آورده بود مادر پدرم میگفت من خیلی اذیت شدم، ولی تعریف میکردن مادربزرگ پدرم انقدر خوش زا بوده تو دستشویی که رفته دستشویی کنه زور زده فکر کرده دلپیچه داره بچه اومده!!!!! انقدر خوش زا!

هرکی تا طبیعی رو تجربه نکنه و با حرف دیگران بره نمیفهمه ک چقد سز بهتره

عزیزم
زایمانت مثل زایمان منه

عزیزم بعداز عمل خیلی درد داشتی ؟تا چه مدت؟

مبارکت باشه.منم یک هفته دیگه سزارین میشم.استرس دارم

منم دوتاشو کشیدم میگم سزارین

بسلامتی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۵ ماهگی
پارت دوم زایمان😅
سزارین

من ان اس ای دادم خوب بود بد نبود ولی گفتن دکتر گفته ریسک نکنیم و همین امشب عمل بشی من خیلی استرس گرفتم اومدن برام لباسامو عوض کردن و طلاهامو گرفتن
دستام میلرزید یه حس عجیب بود واقعا
شوهرم دلداریم میداد ولی خب اصلا حس میکردم امادگی ندارم
رفتم تو اتاق عمل همه سعی میکردن ارومم کنن و فضا رو عوض کنن
اومدن برام سند گذاشتن که اصلا من نفهمیدم کی گذاشت چون اصلااا درد نداشت
بی حسی از کمر شدم که اون هم اصلا درد نداشت
دکتر اومد و عکل شروع شد فقط از خدا سلامتی بچمو خاستم
تا صدای گریش اومد فقط میپرسیدم بچم سالمه یا نه 🥲که دکتر گفت اره عزیزم یه دختر سالم قشنگ
همه با هم فقط میگفتن چقدرررر مو داره 😂
اصلا نفهمیدم کی شکممو ماساژ دادن
و خداروشکر منم زایمان کردم و دیگه از تهوع خبری نیس

من نمیخام مقایسه کنم ولی واقعا اگه برگردم عقب باز سزارین رو انتخاب میکنم هر چند من سزارین اجباری بودم ولی واقعا خیلی خوبه
درسته بعدش درد داری ولی قابل تحمله
انشالله این حس و حال قسمت همه 🥲
مامان ماه پیشونی🌙 مامان ماه پیشونی🌙 ۶ ماهگی
ادامه ی تجربه زایمان
خلاصه ساعت ۶ عصر اون سه تا هم تختی جدیدمم طبیعی زاییدن ...
حالم خیلی بد بود از ی طرف یکی ادرار میکرد از ی طرف دوسه نفر مدفوع کردن یکی استفراغ میکرد یکی میزاید یکی جیغ میکشید منم فقط از درد داشتم زاررررر میزدم دردای بی نتیجه

ساعت ۱۹ اومدن گفتن باید بری سزارین فشارت بالاس دفع پروتیین داری .. خلاصه وضعت خیته

انگار دنیارو بهم دادن
نه سوند درد داشت نه امپول بی حسی خیلی خوب بود
پرسنل اتاق عمل مثله  فرشته ها بودن خوب مهربون
خلاصه جوجه ی من ساعت ۸ شب بعد از ۱۸ ساعت درد طبیعی و بی نتیجه به دنیا اومد
درد هم ندارم خداروشکر عصلا پمپ درد هم لازم نیست بنظرم هیچی هم از عمل نمیفهمی

سر اتاق عمل دکتری ک منو عمل کرد گفت تو مدت سابقه ی کاریم به کسی نگفتم لگنش بده ولی تو دیگه خیلی افتضاحی

ولی تو این اوضاع هیچ وقت ماما همراهمو نمیبخشم ک گفت لگنت تنگه کمی ولی راحت میتونی بیاری🙂
خلاصه ...
این فقط تجربه ی منه از زایمان ممکنه برای کسی دیگه برعکس باشه
مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
# پارت سوم
من استرس داشتم دکترم نیاد هی میگفتم دکترم اومد میادش؟دکتر رو عصرش دیدم اومد گفت نگران نباش موقع زایمانت میام واقعا استرس داشتم سر یک ربع خودشو رسوند بیمارستان رفتم اتاق عمل چون شام خورده بودم از کمر بیهوشم کردم پرسنل اتاق عمل و مسئول بیهوشی فوق العاده مهربون و خوش اخلاق بودن بعد چند دقیقه پاهام سنگین و بیحس شد بعدم صدای گریه نوزاد رو شنیدم واسه من که قبلش خیلی درد طبیعی کشیده بودم مثل بهشت بود داشت تو اتاق عمل خوابم میبرد فقط نفسم تنگی میکرد و حالت تهوع داشتم که گفتن طبیعیه ساعت ۱۲
و ۴۵ دقیقه دختر گلم به دنیا اومد هیچی درد نداشتم تا از ریکاوری بیام بیرون ساعت ۲ و نیم بودش همسرم و پرسنل بیمارستان گذاشتنم رو تخت چون پاهام سنگین بود ساعت ۸ صبح از بیحسی دراومدم درد بخیه هام قابل تحمل بود ولی چون قبلش سوزن فشار بهم زده بودن رحمم به شدت منقبض میشد چون شکمم بخیه بود دردش وحشتناک بود.دو تا شیاف و یک ساعت بعدش یک سوزن بهم زدن دردام اروم شد با کمک مامانم راه رفتم درداش بد بود ولی میشد تحمل کرد واقعا از انتخاب زایمان طبیعی پشیمون شدم بدن آدما با هم فرق داره ولی اگه الان میتونستم انتخاب کنم صد درصد از اول سزارین رو انتخاب میکردم من زیاد اصرار به طبیعی داشتم ولی الان میبینم واقعا سزارین واسه ی من بهتر بود.
مامان nazi&nora مامان nazi&nora ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۲
آخه میخواستم دکتر خودم منو عمل کنه
اما ساعت ۳نصف شب دردام شدید تر شد و خودم رفتم به پرستارا گفتم وچون زایمان پیشرفت کرده بود اورژانسی منو اتاق عمل بردن و من از درد داشتم میمردم و با بدترین حالت آماده برای سزارین شدم درحالیکه دکتر شیفت میخاست عملم کنه و من با درد شدید بودم خلاصه رفتم رو تخت عمل امپول بی حسی در مقابل اون دردا برا من اصلا درد نداشت من بی حسی تو پاهام رو حس کردم و دردام آروم شد ولی لرزش دستام که نمیدونم به خاطر ترس بود یا بی حسی داشتم که دکتر بی هوشی گفت طبیعیه بعد دو سه دقیقه صدای دخترم رو شنیدم که تو اون شرایط از ته دل خندیدم و خوشحال شدم که سالمه و صورت زیباش که همه ی پرستارا ازش تعریف میکردن عمل تقریبا یه ربع طول کشید ومنو تو ریکاوری بردن اونجا صدای همسرم رو می شنیدم که حالمو از پرستار میپرسه ولی من لرزش شدید داشتم تااینکه داشتن منو به بخش انتقال میدادن که دخترم و خواهرم وهمسرم رو دیدم که همه خوشحالن .
تجربه زایمانم خوب بود ونمیدونم که چه حکمتی بود که به خاطر ۳تا۴ساعت دکتر خودمم عملم نکرد و این ناراحتم میکنه .
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱ ماهگی
بعد اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت و نیمی دختر خیلی خب تحمل کردی تحمل کن تا دوسه ساعت بچه بغلته من یکم هم صبر کردم ولی خیلی بد بود گفتن دکتر داره میاد بعد اینکه دکتر اومد ساعت شد ۲ اومد معاینه کرد گفت ۶ سانتی در حالی که پرستار ها گفته بودن ۸ سانت و نیم هستی بعد گفت تا فردا صبح ساعت ۸ ۹ زایمان می‌کنی که دیگه شوهرم گفت ن خانم دکتر زود ببریدش اتاق عمل زنم داره میمیره از درد خلاصه منو حاضر کردن با کلی گریه و زاری بردن اتاق عمل دیگه داشتم رسما میمیردم از درد ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه بود التماس میکردم زود آمپول رو بزنین بی حس بشم وای من دارم میمیرم و اینا کسی جواب نمی‌داد تا اینکه ساعت ۲ ونیم شد آوردن آمپول رو از کمرم زدن از سینه هام به پایین کلا بی حس بودم چیزی نمی‌فهمیدم تا اینکه شنیدم دکتر گفت گل پسرتم به دنیا اومد مبارکت باشه دیگه تموم دردام یادم رفت زود حاضر کردنش آوردنش گذاشتن رو سینم بردن اتاق ریکاوری پرونده تشکیل دادن بعد بردن به بخش اینم از زایمان من
گفتنش نوشتنش خیلی راحته و من اصلا استرس نداشتم موقع رفتن به بیمارستان میگفتم که میتونم و اینا ولی واقعا برام سخت بود اونم چون رحمم دیر باز میشد
یه نفر هم از صبح ساعت ۸ اومده بود بعد از ظهر ساعت ۴ و نیم زایمان کرد دادن به بخش
مونده به بدن من که نتونستم سزارین برام واقعا عالی بود