ب نام خدا مامان پرنسا هستم و امدم از تجربیاتم بگم
من 8اسفند شب بستری شدم با رضایت خودم برام سرم اینا زدن
اورد یه قرص زیر زبونی دادن ک دهانه ی رحمم بازشه چون کیپ کیپ بودم
تا صبح هی امدن فشارمو گرفتن و بهم نوار وصل کردن تا صبح شد
بعد صبح معاینه کردن دیدن حدود یه فینگر باز شدم
برام قرص گل مغربی زدن ت رحمم 2 تا بعد روی توپ ورزش اینا کردم
شدم 4 سانت ک کیسه ابم موقع معاینه پارشد و ولی اینم بگم ک از صبح زیر امپول فشار بودم سرم فشار
بعد بازم روی توپ ورزش اینا کردیم خیلی بد بود بعد منم ک خوابم میومد ب کنار دیه ساعت 9 شب معاینه کرد شده بودم 8 فینگر هی راه دستشویی رو رفتم امدم رفتم امدم ادرار یعنی پدرمو دراورد
دیه واقعا استانه ی تحملم تموم شده بود سردم بود هی داد میزدم ک دارم میمیرم اوناهم کی هیچ انگار ن انگار
بعد یکی از ماما هم امد معاینه کرد گفت 10 فینگر و بازی و زور برن تا سر بچه بیاد بیرون دیه انقدر زور زدم ک سربچه معلوم بود
رفتیم اتاق زایمان ، 10 تا بخیه خوردم حالا هم جای بخیه هام درد میکنه
اگه کسی نظر منو میخواد بهش توصیه میکنم بره سزارین چون اون حداقل پمپ اینا داره ولی طبیعی نه
من که خیلی اذیت شدم

۲۲ پاسخ

آخه سزارین هم که بهمون راحتی نیست یا باید کلی پول بدی یا دکتر نامه بده منکه خیلی استرس گرفتم اوایل دلم طبیعی میخواست ولی الان میترسم

زایمان سزارین الان خواهر شوهرم انجام داده بعد 7 سال جای بخیش کیست آورده باید عمل کنه

شما چون خودت رفتی اذیت شدی وگرنه اونقدرام طبیعی قول نی اگ لگنت خوب باشه و بزاری خودش بیاد خیلی بهتره من 6 صب کیسه ابم پاره شد 7ونیم بیمارستان بودم بعد اذان ظهر هم پسرم دنیا اومد درسته دردش سخته اما همون لحظه وقتی سر بچه بیاد تموم

زایمان سزارین هم دردهای خودش رو داره

خسته نباشی❤️
توهم میتونستی اپیدورال انجام بدی
سزارینم کم اذیت نداره🙄

روز به روز ترسم بیشتر میشه از زایمان طبیعی
خدا کنه دکتر قبول کنه با پول سزارین کنه

درد سزارین نکشیدی بفهمی ک چقد بده

مبارک باشه عزیزم💐🌸
یه سوال قبل اینکه بستری بشی و آمپول فشار بزنن،بچه اومده بود تو لگن یا بالا بود؟

سلام‌ دوستان من ۳۷روزه زایمان کردم و تو سینم سمت چپم تیرمیکشه و سرش دردمیکنه بخدا افسرده شدم از چیه بنظرتون بچه هم‌امروز مقاومت میکنه از خوردنش کسی تجربه داره بگه

من بادوتاقرص زیرزبونی ۳تاامپول فشار چندتاگل مغربی ۱سانتم‌بازنشدم باکلی معاینه درد طبیعی کشیدم اخرش بردن سزارین

بهت پمپ درد ندادن؟

دوست عزیز من سزازین بدون هیچ درد و ترسی واقعا عالی بود نزارید خاطره بد از زایمان یادتون بمونه سزارین ی نوع‌جراحی مثل جراحی های دیگه هست ک حالا هرکدوم چ طبیعی چ سزارین عوارض خودشو داره

کبودراهنگ زایمان کردی؟؟؟

عزیزم قدمش خیر باشه برات،بیمارستان تامین اجتماعی زایمان کردی؟

اخی الهی.خیلی اذیت شدی.خدا لعنتشون کنه اهنیت نمیدن ب مریض.چقد گفتم برو سزارین اخه

بسلامتی عزیزم عکسشو ببینمممم

من میترسیدم از طبیعی ب دکترم پول دادم سز شدم خدارو شکر

مامان پرنسا کدوم بیمارستان رفتی

عزیزم اپیدورال میکردی خب

بنظر منم زایمان طبیعی خیلی سخته

الهی انشالله‌زود‌خوب شی

سلام بسلامتی عزیزم
اخه نمیزارن سزارین بشیم که 😖🥴

سوال های مرتبط

مامان بهار مامان بهار ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۱😁
یروز قبل ۳۹ و ۶ روز بودم رفتم بیمارستان معاینه و ان اس تی دردی نداشتم ۱ فینگر بودم،گقت برو صبح بیا بستری بشی،صبح ساعت ۹ رفتم تا ۱۱ دکتر اومد معاینه و اینا گفت لگنت بده ۱ فینگر خیلی بدی میخوای بستری بشی یا نه گفتم آره گقت از نظر من برو خونه فردا بیا گفتم نه نامه بده برم،ساعت ۱۲ و نیم بستری شدم،سرم زدن آزمایش گرفتن دردام کم کم داشت شروع می‌شد ماما همراهم و گرفتم گفت ۴ سانت شدی میام،ساعت ۲ دردام بیشتر شد شدم ۳ سانت کیسه آبم و زدن ماما همراهم هم اومد دردام بیشتر شده بود،بهم کمی ورزش داد خرما خوردم چایی،معاینه شدم ۴ سانت بودم،توپ داد بهم کیسه اب گرم،وقتی درد داشتم میگفت بشین پاهاتو باز کن نفس عمیق بکش،دردام دیگه خیلی زیاد شده بود معاینه شدم کم مونده بود ۶ سانت بشم،خیلی خوب پیشرفت کرده بودم،بعد نیم ساعت دردام واقعا خیلی بد بود غیر قابل تحمل فقط میرفتم دسشویی سعی می‌کردم زور نزنم ولی نمیتونستم،دست خودم نبود داد میگشیدم ولی به حرف دکتر هام خوب گوش میکردم معاینه ام کردن گفتن ۹ سانتی خیلی عالی پیشرفت کردی از ساعت ۴ تا ۶ و نیم از ۳ سانت شدم ۹ سانت،داشتم موهامو میکشیدم از درددددد
مامان آیدا💗 مامان آیدا💗 ۹ ماهگی
سلااااام منم اومدم با تجربه زایمانم شنبه صبح بود با دلپیچه اسهال و کمردرد از خواب بیدار شدم دردا منظم نبودن رفتم ی سر بیمارستان نوار قلب اینا گرفتن گفتن نوار قلبت ب دلمون نیست معاینه کردن همون ی سانت بودم بعد ب ماماهمراهم گفتم گفت دیگ نمیخاد ورزش و پیاده روی کنی چون درد داری فردا یعنی یکشنبه بیا بستریت میکنم برگشتم خونه کمردردم بیشتر شده بود بعد اب زرد ازم میریخت من فکر کردم ترشحه خلاصه صبح با درد شدید زیر دلم بیدار شدم رفتم بیمارستان قبل معاینه رفتم سرویس دیدم لکه بینی دارم با اب زرد
ب ماما همراهم گفتم گف عیبی نداره چون درد داری بخاطر همونه معاینه کرد گف هنوز ی روز وقت داری میخوای بری خونه فردا دردت گرفت بیا گفتم باشه گفت ک بیا بازم معاینه کنم تا معاینه کرد کیسه ابم ترکید دردام شروع شد ساعت ۷ونیم صبح🥴تا پرونده درست کنن برام و لباس برام بیاره شد ساعت ۸ رفتم شروع کردم ورزش روی توپ نیم ساعت بعد معاینه کرد گف شدی دوسانت انقباضات هم خوبن خلاصه بعدش هی دردام بیشتر و بیشتر میشد ولی من سر همون دوسانت و نیم موندم پیشرفت نکردم نگو سر بچه کج شده بود و دستش زیر سرش بوده اصلا پوزیشن مناسبی نداشته تا ساعت ۹ شب ک دیدن انقباض و دردام بیشتر شده ی پرستار اومد گف چطور تحمل کردی این انقباضا برای موقعیه ک بچه میخواد بیاد بیرون دیگه ماماهمراهم گفت تا ی ساعت دیگ پیشرفت نداشتی میبریم سزارین
ادامه تو کامنتا میگم
مامان آوین بلا💋👀 مامان آوین بلا💋👀 ۱ ماهگی
من اون روزی ک گفتم زنگ زدن از بیمارستان و میرم بستری بشم رفتم و کار های بستریم انجام شد دیگه تا کارا انجام شد ساعت ۶ و ۷ بود ... اون موقع اومدن لباس بهم دادن و سرم فشار و اینا وصل کردن و تا یکی دو ساعت حالم خوب بود ولی یکم درد داشت سراغم میومد . ساعت ۸ و نیم و ۹ دردام شروع شد شدید شدن پرستار گفت میخوای ماما همراه بگیری منم انقد درد داشتم از خدام بود یکی پیشم باشه چون داشتم دیوونه میشدم توی اون اتاق تک و تنها
چند دیقه یبار هم میومدن معاینه ام میکردن ک اذیت میشدم خیلی ...
دیگه ماما اومد و ورزش هارو باهام شروع کرد ک خیلی سخت بود موقع درد اون ورزش هارو انجام بدی ... ولی به زور هم ک شده بود همراهی میکردم ...
اون شب ۹ نفر پشت سر هم زایمان کردیم همین کارو سخت تر کرده بود چون وقتی من ده سانت باز شدم مامام گفت زور نزنی فعلا تا بریم اتاق زایمان ..
خلاصه ک رفتم اتاق زایمان و انقد درد کشیدم و زور زدم ک نفسم داشت بند میومد واقعا
دکتر گفت پوست دهانه رحمش کلفته بچه بیرون نمیاد به زور و بدبختی دیگه آخرش برش زدن و دنیا اومد اون لحظه کل درد هام تموم شدن بعدش هم بخیه زدن ک یکم درد داشت ولی خب قابل تحمل بود ...
بعد ک بخیه ها تموم شدن لرز بدی داشتم انگار ک داشتم میمردم تموم بدنم میلرزید .. بعد از لرز هم تب کردم تا صبح
دیگه خلاصه فرداش ساعت ۱۱ ترخیص شدم و تمام
مامان امیر حسین 💙 مامان امیر حسین 💙 ۱ ماهگی
تابردنم داخل تا منو دیدن میگفتن این دوسانته هفتش پاینه هنوز جاداره
منم داز کشیدم .بعد ی ساعت سرم امپول فشار زدن .هی دردام پیشتر شد
ولی رحمم همون دوسانت سر پجه بالا بود .خیلی اذییت شدم .هی معاینه هی معاینه تحریکی ک رحمم باز بشه .ولی اصلا .گفتن پاشو ورزش دوساعت ورزش معاینه کرد گفت ۳ سانت .گفت بیاد دوش اب گرم .ی ساعت رفتم دوش دردام حس نمیکردم زیر اب گرم.خلاصه همون سه سانت .توپ دادن اخرش ماما گفت اخ ادستت ک میخای زایمان کنی من راحت بشم .رفت روتخت خابید .بعض داشت گلمو خفه میکرد .دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم ایقد گریه کردم .ساعت یک شب معاینه کرد بازم هیچ پیش رفتی نداشتم بااینکه بچه سومم بود .ولی خیلی اذیت شدم. بهش گفتم کیسه اب بزن سر پچه میاد پایین منم راحت بشم زایمان کنم .گفتش ت کار ما دخالت نکن .ساعت ۲دیه مجبور شد کیسه ابمو بزنه ک دردای اصلی وای وحشتناک بود ک ی سره بود نفسم گرفت حالم بد شد .هی با درد معاینه میکرد گفت ۶ سانت خوبه زور بزن .پاشو سرپا باش ک من نتونستم خیلی درد داشتم التماس میکردم هی یا حسین میگفتم .ساعت نزدیک ۳ شب بود ک گفتن فول شد .بریم روتخت زایمان..

گفتن زور بده سه چهارتا زور زدم ک شرش بزور دروامدد خووداا بعد ک پسرمو گذاشتن ت بغلم ک بند ناف ببرن هی نگاش میکردم گریه میکردم .بعد بخیه هامو زدن وتموم..انشاله همه ی چشم انتظار ها


امیرحسین مامان ۲۲ /۷ /۱۴۰۳ .بدنیا اومد. دورتبگردم
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده