سریع از دستشویی اومدم بیرون زنگ زدم ب مامانم گفتم بیبی چکم مثبت شد مامانم گفت نترس شاید چون دردات خیلییی زیاده خارج از رحم باشه
زنگ زدم ب همسرم گفتم اینطوری شد انقد خوشحال بود ک مسیر نیم ساعته رو از سرکارش تا خونه پنج دیقه ای اومد دیدم داره میخنده گفتم خوشحال نباش احتمالا خارج از رحمه فس شد بنده خدا🥹🤣
گفت لباساتو بپوش بریم ازمایش رفتیم ازمایش دادم گفت دو ساعت دیگه جواب اماده میشه
همسرم طاقت نیاورد گفت بریم سونو
رفتم سونو وقتی دراز کشیدم دکتره سونو کرد گفت چرا اومدی گفتم پریود نمیشم
گفت خانوم بارداری
گفتم خارج از رحمه عصبانی شد گفت خیلی دوس داری خارج از رحم باشه؟
ولی قلبش تشکیل نشده بود اومدم بیرون داشتم میلرزیدم و میخندیدم همسرم نگران بود گفت چیشد
گفتم هیچی حامله ام دیگه باورش نمیشد چون عاشق بچه بود ولی من دوس نداشتم
منشیه صدام کرد گفت خانم اقای دکتر گفت سریع برو پیش ی دکتر کنار بچه خون هست احتمال اینکه نمونه زیاده
دوباره همسرم فس شد رفتیم دکترو شیاف داد بهم و استراحت ولی من هنوز ب کسی نگفتم ک حامله ام فقط مامانم میدونست صبر کردیم تا قلبش تشکیل شه
از دکترمم (دکترم ک مربوط ب بیماریمه)پرسیدم گفت دیگه داروهاتو استفاده نکن بهمم گفته بود مراقب باش ک باردار نشی😁
بهم گفت ماه هشتم بارداریت بیا ببینم بیماریت تو چ وضعیتیه
خلاصه قلبش تشکیل شد ب همه گفتیم همه خوشحال بودن ب غیر از خودم ی حس غریبی داشتم هم دکتر گفته بود حامله نشو هم خودم دلم نمیخواست
تو خلوتم یا هر وقت پیش مامانم بودم گریه میکردم همش میگفتم کاشکی نمونه(البته زبونم لال)

۵ پاسخ

ای جانم‌ ان شاالله قدمش خیره برات و بیماری که داری به برکت این بچه ازبین میره

اینا قصه اس یا واقعیته؟

چرا بیماریت چیه مگه

خب حالا الان چندوقتته

🥺🥺اخی خداحفطش کنه

سوال های مرتبط

مامان حامی مامان حامی ۷ ماهگی
گذشتو من غربالگری اولو دادم و رفتم برا دومی وقتی مشکوک شد ب سندرم داون داشتم دیوونه میشدم کلی گریه کردم خدارو صدا کردم
همش میگفتم من ۴ماهه باهاش زندگی کردم چجوری میتونم ازش جدا شم😭😭😭😭😭😭😭😭
حال روحی من و همسرم افتضاح بود تقریبا دو هفتمون با گریه و زاری گذشت تا جواب ازمایش سلفری اومدو همه چیش خداروشکر اوکی بود😍😍😍😍بعد از اون بود ک فهمیدم چقد عاشقشم چقد بهش وابسته شدم چقد بدون اون نمیتونم🥹🥹🥹🥹🥹🥹
گذشت و شد ماه هشتم بارداریم رفتم پیش دکترم(واسه مریضیم)بعد ازمایشو معاینه و اینا گفت هنوزم همونه بدتر نشده ولی بهترم نشده
گفت اگه بدتر میشد ختم بارداری بهت میدادم😭😭😭😭😭😭
درسته ک بیماریم خوب نشده و هنوزم دارمش
ولی خدا بهم ی فرشته
هیچوقت یادم نمیره با وجود اینکه دکترم بهم گفت حامله نشو فعلا
وقتی بهش گفتم حامله ام گفت این کادوی خداست بهتون😭😭😭😍😍😍😍😍
شاید اگه این بچه رو بهمون نمیداد از فکر اون بیماریه تا الان من مرده بودم
نمیدونم…..
ولی همیشه و همه جا وجودشو تو زندگیم حس کردم
خدایا هزاران بار شکرت 😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️
دوروزه دیگه وارد هفته ی۳۴میشم
چیزی نمونده پسرم نه ماهه بشه دورش بگردم❤️💎
امید زندگیمه
حامی من🧿❤️
مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۵ ماهگی
یه تاپیک از یه مامان خسته که امروز همشو تو راه دکتر و بیمارستان بوده🥹
امروز حرکات بچم کم بود و بخاطر بند نافی که گردنشه نگران شدم،زنگ زدم بهداشت گفت برو بیمارستان. رفتم بیمارستان گفت چون ناهار نحوردی نمیشه بگیرم😐 رفتیم اون اطراف غذا خوردیم. رفتم nst گرفته، دفعه اول تکوناش کم بود دوباره گرفت خداراشکر خوب بود. بعد اومدیم خونه یه ساعت استراحت کردیم رفتم نوبت دکتر قلب داشتم. بخاطر تنگی نفسم دکترم ارجاع داد. اکو تخصصی انجام داد و گفت فعلا مشکل حادی نیس ولی بعد زایمانت یه اکو هست تزریقی باید حتما انجام بدی احتمال سوراخ داشن داری😢 بعد یه آزمایش نوشت گفت برو و نتیجشو بیار. اما من جای دیگه نوبت دکتر گوش و حلق و بینی داشتم. سربع رفتیم اونجا تو نوبتش که بودم گفتم بذار برم این آزمایشه را بپرسم تو آزمایشگاه. گفت الانم میشه گرفت. خلاصه دادم و گفتم صبح سه شنبه میام برا جواب. بعد از دکتر گوش اومدم خونه دیدم سه بار از درمانگاهی که رفتم زنگ زدن فکر کردم برا اون دکترس. دوباره نیم ساعت بعد زنگ زدن از آزمایشگاه بود. گفت جواب آزمایشتو باید حتما ببری پیش دکتر. اینجا دیگه قلبم اومد تو پاچم🥹
سریع رفتیم آزمایشگاه، گفت فعلا ببر عمومی ببین چی میگه. دکتر عمومی گفت هم میشه بگی طبیعیه هم چون هفته ات بالاس باید به دکترت اطلاع بدی. دوباره رفتیم بیمارستان.🤦‍♀️ زنگ زدن دکترم گفت این مقدار طبیعیه. بگید بره خونه و جوابو ببره پیش متخصص قلب.
همه ی این زحمتا امروز با مامانم بود🥹 الهی بمیرم هلاک شد.شوهرم تا ۱۱ سرکار بود.
الهی خدا همه مامان باباها را حفظ کنه. برا سلامتی مامان منم دعا کنید که خدا عمر باعزت و طولانی با سلامتی بهش بده.