آنیسا لخت بدون شلوار جلو در حال یخ کرد بچم
حالا سرما خورده بود مدفوعش سبز بود بینیش کیپ بود از بدن درد گریه میکرد شوهرم بدون اینکه من بفهمم زنگ زده بود مادرش میگفت بچمو مریض کردی و ...
مادرشوهرمم زنگ زد گفت خونه ما مریض نشده هفته قبل رفتین خونه عمه ات اونجا مریض شده🙄
باد که به بچه بخوره شبش که مریض نمیشه گفتم بله شبش مریض نمیشه ولی بعد ۱۰ روزم مریض نمیشه
میگه نه مریضیش از اون موقع بوده
پدرشوهرمم زنگ میزنه هی بچمو مریص کردی بی عرضه و ....
به شوخی تهدید میکنه اگر مریضش کنی پدرتو در میارم از خونه بیرونت میکنم و 🙄🙄🙄🙄🙄🙄
لایک کنین بالا بمونه
فقط میتونم بگم خدا صبرت بده
خداروشکر مادرشوهرم فوت کرده خدابیامرزتش😐
عزیزم سخت نگیر
این اتفاقا دقیقابرای پس بزرگ منم میفتاد تازه مادرشوهرم میگفت من مامانتمااااابه من بگو مامان به اون بگو مهتاب من مامانتم
منم حررررررصصصصصص میخوردمااااااااااا
ولی الان برای دومین پسرم بازم این رفتارو داره ولی من دیگه حرص نمیخورم نمیدونم ازسنمه که بیشترشده یادیگه مقاوم شدم😂
بگردم خدا صبرت بده فقط🥲
سعي كن خيلي كم بري ، چون منم اين مشكلو دارم بچه يكماهه رو از خواب بيدار ميكنه ميگه بايد روزا بيدار باشي شبا بخوابي ، بهش ميگم اخه اين چي ميفهمه كلا يا بايد بخوابه يا شير بخوره ديگه يا مثلا يبار بچرو با شوهرم فرستادم اونجا وقت شيرش بود به شوهرم گفتم براش شيرخشكشو اماده كن بخوره تا من بيام رفتم ديدم مادر شوهرم نذاشته شيرخشك براش درست كنه برداشته به بچه آب قند داده بعد ميگم خب اب قند فايدش چيه واسه بچه ميگه نه شكمشو ميكنه خوبه كلا واسه خودش دكتره، هروقت برم اونجا پير ميشم برميگردم خونه براي همين سعي ميكنم نرم زياد در حد هفته اي يكبار ميرم كلا
وای وای قشنگ درکت میکنم جای مادر شوهر تو همین کار زن همسایمون با من کرد اندازه ده دقیقه اومد خونم پوشک دخترمو درآورد شلوارشو پاش کرد اونم زد همه هیکلمون و ... جیشی کرد بعد گذاشت رفت
پشمامم چقدر مادرشوهرت کاراش عین مادرشوهر منه😐😂
تاپیک اخر منو بخون
یعنی دقیقا مثل منی🤦🏻♀️
رفت و آمدتو کم کن
چاره ای نیس دیگه نمیشه بعد این همه سال اخلاقشونو عوض کرد که فقط باید اخلاق گوهشونو تحمل کنی
همه رو خوندم همه دردکشیده هستیم عین هم
دقیقا حالت عین منه کاملا شبیه من هروقت راهی پیدا کردی منم بگو
یاابلفضل یعنی چی بیرونت میکنم یعنی چی پدرتودرمیارم بخداک پدرشوهرمن اینجوری بمن بگ خونه روخراب میکنم عزیزم اینسری رفتی خیلی جدی بگو بچه منه نکنید اگرم دیدی گوش نمیدن بلندشوبروخونت دوروز دیگ توتربیتشم دخالت میکنن من اولا هیچی نمیگفتم توسری خوربودم همش خانوادمومسخره میکردن من میگفتم ولش کن خوب میشن اما بدتر شدن توزندگیم دخالت کردن زندگیموجهنم کردن اما الان جرات ندارن چیزی بگن چون خودم از یه جایی ب بعداجازه ندادم
🤣وای خدا مثه منی
من خونه با شوهرم شرطام و میکنم یا میریم اونجا پشت من درمیای یا کلا دخالت نمیکنی 😂میرن اونجا نمیزارم دست ب بچه بزنن تا بغلش میکنن هم ی بهونه جور میکنم از بغلشون درش میارم
بچه یبار خواب بود زن بابا شوهرم گفت بدش بغلش حالا نشسته پا سجاده برا نماز گفتم خوابه گفت مگه میخوام چیکارش کنم بده بغلم دادم بهش برداشتش بلندش کرد پرتش کرد بالا😐پوشکش و تازه عوض کرده بودم سریع رفتم دستم و شستم قنداقش و اوردم گفتم بزارش اینجا بچه خوابه خندید با زبون بچه گونه گفت همش خواب همش خواب پاشو میخوایم باهات بازی کنیم گفتم خوابه بزارش اینجا بچست گفت ن بدنش سفت بشه بزور بچه رو گذاشت تو قنداق اونم محکم انگار ک پرتش کرد😐حالم ازشون بهم میخورم شوهرم هم میدونه ولی بازم بخاطر شوهرم میرم یکم میشینیم پا میشیم
خونرو مجبور نیستی که
وای چقدر داستانت ب داستانه من شبیه😂😂خب خداروشکر تنهانیسم😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.