دیشب تا صبح پسرم نق زده وگریه کرده نزاشته بخابم
صبحم ساعت 7بیدار شده
حالا وضعیت من: چشمام قرمز قرمز که بزور نگهش داشتم تا روهم نره، موهام عین ادمای برق گرفته هرتارش به یه سمتی رفته
تو این حال روز مادرشوهرم برگشته میگه بیا کمکم خونه تکونی😳
یعنی دلم میخاست همونجا یجورررررری بزنم تو دهنش که تا یه ماه نتونه حرف بزنه 😠

لنگه دمپایی تو سر بعضیاس جای مغز.. خوب خوبم خوابیدی اصلا وقتی بچه کوچیک داری این چه توقعیه؟؟ بره کارگر بگیره. اصلا نمیفهمم چجوری یسریا روشون میشه به عروس بگن بیا برای تونه تکونی

خوش به حالش به خدا بعضیا کلا مغز ندارن راحتن
یه ذره فکر میکنه همینجوری هرچی میخواد میگه
اصلا شبم خوابیده بودی زنیکه بچه کوچیک داره چرا باید بیاد واسه تو خونه تکونی کنه؟

خدایا از دست خانواده شوهر ما عروس ها رو صبر عظیم بده ما اعصاب این همه تنش نداریم به شوهر های ما هم چشم بینا بده که کارهای خانواده خودش رو ببینه

واقعا چجوری یکی روش میشه بگه بیا کمک خونه تکونی؟
من برا اسباب کشی هم حتی ب مامان بابام روم نشد بگم بیان کمک!!خودشون اومدن😶

عزیزم خداقوت بگو شب نخوابیدم جون ندارم روپام وایسم 🤷‍♀️

مگه میشه مگه داریم😳🤯