۳ پاسخ

عزیزم بعد زایمان چه مولتی ویتامینی بهتون دادن؟؟forever??

شما بریچ بود بچتون
برای من سفالیک هرجا میرم حتی بیمارستان خصوصی هم قبول نمیکنه با هزینه سزارین اختیاری رو

خب زایمان طبیعی بودی یا سزارین هزینه چقد شد

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۶ ماهگی
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت اول
.
من دکترم سیمین احتشام کیا بود و خودش توی صارم سزارینم کرد. علت سزارینم بریچ بودن بچه بود. هفته۳۷ نامه سزارینمو گرفتم و یه روز بعدش با آزمایش های قبل از عمل و نوار قلب رفتم بیمارستان پیش دکتر بیهوشی و طب قانونی تشکیل پرونده دادم. بهم ساعت ۶ صبح نوبت دادن. شب قبل از عمل از ساعت ۱۰ شب ناشتا موندم و صبح ساعت ۵ و نیم رفتیم بیمارستان. پذیرشمون طول کشید یه کم چون یه نفر مسئول پذیرش بود و کلی آدم. خلاصه پذیرش شدم و رفتیم بخش و سرم بهم وصل کردن و بردنم برای عمل. ولی خیلی بیمارستان شلوغ بود و تا اتاق عمل حاضر بشه و ببرنم داخل نزدیک دو ساعت طول کشید. خیلی استرس داشتم و کمی هم گریه کردم. خلاصه بردنم داخل اتاق عمل، خیلی اتاق تمیز و خوبی بود و پرسنل خیلی سرحال و پرانرژی بودن و باهمدیگه و با من صحبت و شوخی میکردن منم حواسم به حرفاشون پرت شد و یه ذره از استرسم کم شد.بعدش دکتر بیهوشی اومد که آقا بود و آمپول بی حسی برام زد که اصلا چیزی ازش حس نکردم حتی از آمپول معمولی دردش کمتر بود. بعد با یه کم تاخیر پاهام شروع کرد به گرم شدن و بی حس شدم. وقتی کامل بی حس شدم حالت تهوع گرفتم و نفسم تنگ شد و خیلی ترسیدم ولی بعدش برام ماسک اکسییژن گذاشتن. بعدم شونه هام درد خیلی شدید گرفت و وقتی بهشون گفتم برام مسکن زدن. بعد دیگه خوابم گرفت و آروم شدم و چشمامو بستم و چند دیقه بعدش صدای گریه دخترم اومد. یه کم بعدتر نشونم دادنش و صورتشو به لپم چسبوندن ولی چون ماسک اکسیژن داشتم حس نکردم.
مامان kaya مامان kaya ۲ ماهگی
سلام و شب بخیر مامانا خیلی دوست داشتم از تجربه زایمانم براتون بنویسم اما وقت نمیکردم تا الان گفتم یکمی بگم براتون تا اونایی ک نزدیک زایمان هستن و سزارین یکم آرامش بگیرن
روز ۲۶ شهریور نوبت زایمانم بود صبح ساعت ۱۰ گفتن بیمارستان باشم با مامانم و همسرم و دوستم و وسایل بچه رفتیم بیمارستان اونا نشستن تو لابی من رفتم بالا تا کارا بستری انجام بشه طبق روال کارا انجام شد و منو آماده کردن برای اتاق عمل یه سرم زدن و نوار قلب و یه آزمایش ادرار و در آخر هم سوند وصل کردن قبل بی حسب ک اصلا اصلا درد نداشت و منو بردن سمت اتاق عمل خانم دکترم ک اومد بالا سرم ک کلی نازم داد و بهم گفت نگران نباشم و میخواد دکتر بیهوشی بی حسم کنه ک من نشته حالت خم شدم و آمپول رو زدن تو کرم پاهام گز گز کرد و خیلی سریع بی حس شد و پارچه سبز گذاشتن جلو و یه پرستار پیش من بود دکتر و دستیار ....کارشون شروع کردن بکم استرس گرفتم و گفتم میترسم دارم خفه میشم ک ماسک اکسیژن گذاشتن برام و ۱۱ دقیقه بعد عمل تموم شد نی نی ب دنیا اومد و صدای گریه محکمش پیچید تو فضای اتاق عمل و بعدش گذاشتن بوسش کنم و بچه رو بردن تمیز کردن و بعدش منو بچه رو با هم بردن ریکاوری تا اینجا نه دردی بود نه چیز ترسناکی
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان لیانا مامان لیانا ۶ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان الوند🧒❄️💙 مامان الوند🧒❄️💙 ۲ ماهگی