تجربه زایمان
خیلی دیر شد ولی واقعا حوصله نداشتم تایپ کنم 😂😂😑
1 اسفند ساعت 17:4۵ مامانم اومد خونمون نشسته بودیم که یهو احساس کردم ی چی تو دلم صدا داد یعد خیس شدم و فهمیدم کیسه ابمه مامانم رفت خونش اماده شد منم اماده شدم و زنگ زدم اژانس و رفتم بیمارستان از زایمان طبیعی میترسیدم و تا لحظه اخر میخاستم برم سز که دیگه نشد 37 هفته و یک روز بودم و خلاصه بستریم کردن و امپول فشار بهم زدن دردام از ساعت هفت شروع شد و هی میگرفت ول میکرد تا اینکه ساعت ده به بعد شدید شد و بردنم برا زایمان
از زایمانم اصلا راضی نبودم و اگه قرار باشه بازم زایمان کنم حتما میرم سزارین کلی بخیه خوردم و اونم بدون بی حسی فقط بخیه میزدن پدرم در اومد سر بخیه زدن اونجایی هم که برش دادن خیلی درد کشیدم جیغم رفت هوا 😂 امیدوارم دیگه طبیعی نرم هیچ وقت بخیه هامم خیلی اذیتم میکرد حتی نمیتونسم بشینم به بچه شیر بدم تا پنج شش روز از ده روز به بعد یکم بهتر شدم
خب اینم از زایمان من در کل خداروشکر پسرم صحیح و سالم بدنیا اومد و منم تونستم از پسش بر بیام ایشالله همه اونایی که زایمان نکردن زایمان راحتی داشته باشن😍❤️‍🔥✌

۶ پاسخ

خداروشکر به خیرگذشت😂🤍
منم ساعت۱۲شب، همینجوری که نشسته بودم یهو کیسه ابم پاره شد وخیس شدم ۳۹هفته و۳روز بدون هیچ دردی وقتیم که بردنم بیمارستان معاینه کردن منو ۳بار که متوجه شدن بچه مدفوع کرده واسه همین سز شدم ۲اسفند پسرنازنینم بدنیا اومد الحمدالله😅

چه بیمارستان مزخرفی که بدون بی حسی بخیه زدن دفعه اوله میشنوم‌
من‌که خیلی راضی بودم‌
برش دادن‌اصلا نفهمیدم‌
بخیه هم قبلش گفت یه امپول‌میزنم عزیزم‌که بی حس شی بخیه‌کنم‌
گفتم باشه و از بخیه هم‌هیچی‌نفهمیدم و‌بلافاصله بعد زایمان پاشدم یه ساعتم درد نداشتم بعدش

چرا بدون بیحسی بخیه وبرش زدن اخهههه

بسلامتی عزیزم خداروشکر دوتاتون صحیح و سلامت برگشتین خونه ❤️

ای جانم به سلامتی 😍😍

پسرم ساعت 23:25 بدنیا اومد

سوال های مرتبط

مامان راستین مامان راستین ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
روز زایمانم ساعت ۶ صبح کیسه آبم پاره شد بدون درد رفتم زایشگاه بهم دارو دادن و بستری شدم ولی اجازه نداشتم از جام تکون بخورم تا ساعت ۲ که دردام شروع شد و یک ساعت بعد دو دقیقه یکبار شد ولی چون خیلی آب ازم رفته بود بچه باید تو خشکی دنیا میومد مدام بهم آنتی بیوتیک میزدن تا ساعت ۸ونیم درد کشیدم با اینکه دوتا ماما داشتم ولی هیچی رو راحت نمی‌کرد درخواست بی حسی اپیدورال کردم ولی چون روند زایمان رو طولانی می‌کرد بهم نزدن فقط یه گاز بی‌حسی بود که باعث شد حالت خواب آلودگی بگیرم و نتونم ورزش کنم ؛وقتی بچه وارد کانال زایمان شد نیم ساعت بعد دنیا اومد و ۸ تا بخیه خوردم وقتی پسرمو روی سینم گذاشتن تمام دردام یادم رفت و باورم نمیشد که من تونستم🥹 بعدش یه پرستاراومد و شکمم و محکم فشار داد که هنوز بعد یه ماه جای ناخوناش مونده 😑واسه اینکه جفت بیاد بیرون و قسمت سختش موقع بخیه زدن بود که کلی گریه کردم و حتی از زایمان بدتر بودبعد اینکه رفتم بخش و شیاف گذاشتم حالم بهتر سد و راحت خوابیدم تا اینکه دکترم آوند بالاسری و بهم گفت پدرت سرطان داشته و موقع زایمان تو فوت کرده و من حتی از بیماری پدرم خبر نداشتم دنیا روسرم خراب شد و حتی به من اجازه ترخیص ندادن تا واسه آخرین باربابامو ببینم💔بعد از اینکه اومدم حوزه تا ۵ روز هیچکدوم از اعضای خونوادمو ندیدم و فقط دختر عموم و خواهر شوهرم پیشم بودن بعد یه هفته .....
مامان گندم🌾🩷 مامان گندم🌾🩷 ۴ ماهگی
سلام خانوما ممنون بابت تبریکاتون
ببخشید نمیتونم تک به تک جواب بدم
یسری سوال داشتین راجب زایمانم سعی میکنم اینجا به همش جواب بدم🩷

خب من طبق انتی ۳۶ هفته و ۱ روز بودم که ساعت ۲ شب کیسه ابم پاره شدو ساعت ۱۱ صبح فرداش زایمان کردم

اولش که رفتم ۱ سانت باز بودم کم کم دردام شروع شد تا شدمم ۴ سانت خیییلی اذیت شدم که گفتن اپیدورال میخای و منم خواستم واسم زدن
اینم بگم کل روند زایمان با دردای خودم بود و امپول فشار نزدم

بعد از اپیدورال دردام یکم قابل تحمل شد نه اینکه تموم بشه
و یهو از ۴ سانت شدم ۷ سانت بعدم ۹ سانت توی ۲ ساعت تقریبا

که بعدشم دکترم اومد و رفتم اتاق زایمان و توی حدودا ۱ ساعت زایمان کردم و دخترمم ۱ ساعت رفت nisu و اومد خداروشکر

بیمارستان سینا بودم ک بشدت راضی بودم از رفتار پرسنل خیلی مهربون بودن

دکترمم دکتر فرزین نیا که بشددددت ماهه و ممنونم ازش❤️

سوالاتتون راجب اپیدورالم اینکه میگن اصلا درد نداری اینجوری نیست درد داری ولی قابل تحمل
واینکه گفتین اپیدورال باعث میشه بخیه نخوری هم اصلا ربطی نداره
و منم بخیه خوردم

و اینکه از نظر من زایمان طبیعی بشششدت سخت بود ولی خب بعدش که زایمان میکنی بشدت سبک و راحت میشی

الانم خداروشکر حال جفتمون خوبه و من فقط یکم بخیه هام اذیتم میکنه

بازم اگه سوالی داشتین بپرسین🩷🩷
مامان پناه💞 مامان پناه💞 روزهای ابتدایی تولد
خب خانما تجربه زایمان طبیعی من!!!
اول از همه بهتون میگم هر روشی که خودتون دوست دارید برای زایمان برید
من تا دقیقه نود سزارین میخواستم هیچکس قبول نکرد ولی خداروشکر الان از طبیعی هم راضیم
من از ۲۲ آبان درد داشتم ولی نرفتم
۲۴ م دردام خیلی خیلی ناجور شد‌
که رفتم بیمارستان ساعت ۲ و نیم ظهر چکم کرد گفت ۲ سانتی احتمالا ترخیص بشی معاینه تحریک انجام داد که درد نداره
دیگه نشستم توی سالن که شد پنج و نیم رفتم گفت چهار سانتی و نامه بستری داد
ساعت ۶ و نیم وارد زایشگاه شدم
دردام بیشتر و بیشتر شد
رفتم توی اتاق زایمان که ماما همراه هم هم اومد شروع کردم باهام صحبت و اینا یک ساعت بعد شدن ۵ سانت و برام سرم فشار زدن شروع کردم ورزش که بعد حدود یک ساعت و نیم دکتر اومد گفت باورت نمیشه هشت سانته و کیسه آبم و زد و منم دیگه دردام مداوم شد که بهم گفت زور بزن زمانی که دردا میااااد من یه کم همکاری بد بود چون واقعا ترس داشتممم از این قسمت و اما یهویی با کمک دکتر و فشار روی شکمم دخترم به دنیا اومد کههه من از لحظه تولد ترس داشتم اصلا بی درد ترین قسمت بود انگار اون لحظه تمام دنیا بهم دادن شکممم‌ یهویی خالی شد 🙂و اینم بگممممم اصلا برش و بخیه درد نداره اصلاااااااا من برای این موضوع هم ترس داشتم فقط بعد زایمان خوب بهشون رسیدگی کنید ❤️اینم از تجربه زایمان طبیعی من❤️