درد و دل

سلام خانما شوهرم میشینه رو مبل گوشیم میگیره دستش ۲۴ ساعت بعد من با این بچه کار خونه ،اشپزی ،بریز بپاش،شوهر شلخته،دست سندروم گرفته،بهشم میگن بچه رو نگه دار همونجوری نشسته با گوشی میگیره بغلش هگخوب بچه ام میبینه هواسش بهش نیست همش نق میزنه ولش میکنه میگه برو تو که پیش من نمیمونی ژاوینم میاد تو اشپزخونه یا یه اشغال میزاره تو دهنش یا میوفته سرش میخوره زمین بهشم میگم ۵ دیقه اون گوشی و بزار زمین من کارم تموم شه بعد تا صبح بشین گوشی بگیر دستت الحمدالله دست به سیاه و سفید نمیزنی که من ادم نیستم نه خواب دارم نه خوراک صبح تا شب کلفت شما همه جونم درد میکنه به خدا دستم داره فلج میشه شب تا ساعت ۲ام پای تلویزیونه اصلا همکاری نمی کنه نمیدونم از کدوم طرف بکشم حرفم میزنم میگه غلط کردم بچه دار شدم فکر میکرده بچه علف خودش بزرگ میشه ،آخه ننش اینا رو همینجوری عین علف هرز بزرگ کرده ،غذاش اماده خونش تا جایی که میتونم مرتب چاییش ،تنقلاتش سر جاش تازه ننش مریض میشه غذای اونم من میفرستم یه لحظه به خودش تکون نمیده تازه بچه دومم میخواد من غلط کنم

۱۸ پاسخ

آی چقد شوهر منه جز قسمت اخرش

سلام عزیزم
با شوهرت وقتی که کنارش نشستی و بچه خوابه و ارامش دارین هردوتاتون صحبت کن هیچی بهتر از باارامش صحبت کردن جواب نمیده نه اینکه وقتی کلی کار داری و بچه داره اذیت میکنه
بهش بگو که نیاز به کمکش داری و خیلی توانایی های اون بیشتر از توعه و اینکه دوست داری توی بچه داری کمک بده
فقط احترام و خوب صحبت کردنه که مرد و به کل تغییر میده وقتی کار داری بهش اصلا اصلا دستوری نگو مثلا بگو عزیزم میشه سفره رو بندازی میشه بچه رو بگردونی من ظرف هارو بشورم یا بی زحمت اینکارو میکنی

خب چرا این همه کار میکنی؟ چندوقت به خونه زندگی دست نزن غذا حاضر نکن مجبورش کن از بیرون بگیره بفهمه چقدر فرقه

مامان ژاوین منم دقیقا همینم فقط از صبح تا ۳ بعدازظهر کار بیرون هم ب زندگیم اضافه کنم😔

آتنا جونم بنظرم با به مشاوره خانواده صحبت کن اگه همسرت راه نمیاد باهات بنظرم خیلیم بهش رسیدگی نکن والا تو خیلی خوبی من از وقتی پسرم بدنیا اومده دیگه نمیرسم به همسرم یه لیوان آب بدم بعدم اگه بتونی یکم ژاوین بهش عادت کنه خیلی خوب میشه حالا پسر من برعکسه باباش باشه با من کاری نداره چون از اول همسرم واسه خواب و تعویض پوشک کمک میکرد پسرمم خیلی باباییه دیگه باباش شبا می‌ره پایین می‌خوابه 😐

اینکه مامانش بهش مسئولیت نداده رو کاری ندارم اما شما باید از اول زندگی بهش مسئولیت میدادی. مردها بعد ازدواج قابل تغییرن. وظیفه ی شما نیست یک تنه تمام کار خونه و بچه رو انجام بدی و خودتو هلاک کنی. اینجوری واقعا دیگه جونی برات نمی مونه که برای بچه ت وقت بذاری و باهاش بازی کنی. بگو وقتی مسئولیت بچه ی اول رو به عنوان پدر گردن نمی گیری بچه دوم معنی نداره مگه بچه آوردن افتخاره؟ کمک کردن به مادر بچه و نگه داری از بچه افتخاره. اسمش روشه زندگی مشترک. فقط جای خواب مشترک نیست که همه چیش باید مشترک باشه. غذا درست کردن ظرف شستن نظافت خونه بچه داری. والا زن چه گناهی کرده زن شده

والا شوهرت کلفت اوورده نه زن😕

بنظرمن دو سه روز خودتو بزن به مریضی ، مثلا بگو کمر دردم فقط کارای بچه رو بکن از تو جات زیاد بلند نشو ، غذام واسش درست نکن بگو کمرم گرفته نمیتونم خونه رو هم دست نزن بذار ببینه اگه نباشی چه اتفاقی میوفته.اینجوری که تو لقمه آماده همش گذاشتی دهنش معلومه تنبل بار اومده

سلام عزیزم خوبی
کنارش در اوج آرامش بشین بگیرش به حرف وبامهربونی بگو کمکت کنه بگو لااقل ژاوین رو نگه دار اما درست وحسابی بگوگوشی وتلویزیون واسش سمه ،وبهش نیازداری وکمک میخای بگو توازمن خوبتری وخرش کن دیگ بلانسبت🤗کلایجوری بگو ک فک کنه اره اون یجوردیگست

عین شوهر من بخدا هلاک میشم از خستکی ینی اگ مامان من خونشون بمن نزدیک نبود من هرگز استراخت نداشتم میمردم

همه همینیم خواهر من دیگه دوتام هستن له له میشم ولی شوهر من بگیر نگیر داره گاهی ظرف میشوره بچه هام میگیره بازی میکنه جارو میکنه حیاط میشوره ولی گاعیم بمیرم دست ب سیاه سفید نمیزنه دلم میخواد بزنمش...نیلام هی سرش میخوره هی اشغال میخوره ولی کمکمم میده...دیگه بهش بگو از خونه بابام ک نیاوردم بچه توهم هست وظیفته کمکم کنی

همشون همینن منم ی دونه از همینایی ک میگی دارم مو نمیزنه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم خدایا فقط کمکم کن بهم صبر بده

شرایط بچه منو میدونی دیگه با اینکه وضعیت بچه رو میدونه و میدونه من نمیتونم به کارام برسم بازم کمک نمیکنه دیسک کمر گردن زانو دیگه مامانم با همسایش از اونور شهر میان ماهی یه بار خونه منو جمع میکنن هرجمعه میگم بمون خونه کمک من کن میگه باشه هر جمعه میشه به یه بهونه ای میره خونه مامانش .دیگه فکر کن من چی میکشم تو دیگه جای خود داری

شوهر منو ول کنی فقط میخابه

کلا موندم این مردا چراایجورین نصفشون یکی مثل دااداش من شب روز بچه اش بغلشه باهاش بازی میکنه یکی مثل شوهر من در حد 5دقیقه میگیرتش اونم هی سرش توگوشیشه

اه این مردا هرچقد بهشون سرویس بدی میگن وظیفته

شوهر منم همینه خواهر جان منم ب گور بابابزرگم بخندم‌ ک بچه دوم بیارم فک میکنه بچه تمام کاراش با مادر فقط گاهی بیاد باهاش بازی کنه همین

🥲🥲😶🥲



از اول باید مسوولیت میدادیم

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۱ ماهگی
کلافه قوطی شیر رو برمیدارم که قهوه درست کنم.
این روزا قهوه فقط بهم جون میده.دخترم که شبیه جوجه صورتی شده نشسته کف آشپزخونه و همونطور که داره با پاهاش بازی میکنه من رو هم زیر نظر داره که تو حساس ترین لحظه ها بیاد به پاهام بچسبه.
داره یه سالش میشه‌. همسرم چندشب پیش میگفت چه امسال سال عجیب و سختی بود.من گفتم اره همش اتفاقای عجیب افتاد.
گفت نه برا خودم میگم.
با خودم فکر کردم دو تا مسئله مالی و ترافیک کاری روش اثری گذاشته که میگه سال سختی بود!
پس من چی باید بگم؟
اون که شب بیداری نداشته؟ اون که تا چشماش گرم‌ خواب میشد اما ذهنش آماده نبود تا با کوچیکترین تکون بچه بلند شه و بهش رسیدگی کنه؟
اون که یهو نصفه شب با صدای خس خس سینه بچه ش بیدار نشد؟ یهو نصفه شب با تب بالا شوکه نشد؟
اون که تا پنج صبح بچه رو روی پاهاش تکون نمیداد؟
صبح وقتی مست خواب بود مجبور نبود بیدار شه و پوشک بچه رو عوض کنه؟
اون تا حالا شده بچه رو ببره حموم ببینه یهو‌ آب سرد شده؟بعد بیاد بشینه بالا سر بچه ش که پتو پیچش کرده زنگ بزنه به روانشناس و زار زار اشک بریزه؟
مامان آرین 👶 مامان آرین 👶 ۱ سالگی
سلام مامانا لطفا بیاین کمککک
کوچولو های شما هم اینطورین؟
پسرمن وقتی تو هال داره بازی میکنه حتما باید کنارش باشم ، یعنی نه میتونم برم تو آشپزخونه به کارام برسم نه اتاق برم وسیله میخوام بردارم یا بزارم یا حتی توالت..یعنی از دستش عاصی شدم حتما باید پیشش بشینم وقتی بخوام بلند بشم شروع میکنه به گریه و دنبالم میاد ..اضطراب جدایی بهش میگن که نرماله تو این بازه سنی ..یعنی به هیییییچ کاریم نمیتونم برسم..وقتی هم خوابه با یه صدای کوچیک زود بیدار میشه همسرمم وقتی از سرکار میاد حتما باید استراحت کنه میگه نمیتونم بچه رو نگه دارم ..از طرفی وقتی میخوایم شب بخوابیم همسر میگه تو روز نزار بخوابه تا شب زود بخوابه ..بعد جالبیش اینه میگم تو روز نمیزاره به کارام برسم میگه وقتی خوابید کارات انجام بده 😐 😐
بعدم بچه رو نمیشه زور کنی تو روز نخواب ..بچه اس بالاخره خوابش میگیره دیگه البته بچه من خوابش خیلی سبکه ولی وقتی خوابش بیاد نمیشه به زور بیدار نگهش داشت آخه..
مامانمم میگه بچه رو بیارین خونه ما به کارات برس میگم آخه راهمون یکم دوره هرروز که نمیشه اینکارو کرد تازه بچه شیر میخواد ،
لطفا راهکاری دارین بگین واقعا خسته شدم از دست همه