ادامه خاطره زایمانم
خلاصه دردام خیلی بهم نزدیک شده بود و من محکم از میله های تخت گرفته بودمو گریه میکردم و ماماهم پاهامو ماساژ میداد و هی میرفتم روی توپ بالا پایین میکردم خودمو که از اتاق بغلی چنان صدای جیغی اومد که من وحشت کردم و شروع کردم گریه کردن و ماما هم درد بست و گفت ببین اون الان رو تخت زایمانه الانه که بچش بیاد بیرون و بعد چند دقیقه صدای گریه نوزاد کل سالنو پر کرد نصفه شبی بعدم درو وا کرد و گفت ببین بچش اومد تموم شد تو هم اگه همکاری کنی تا صب بچت بغلته ولی من بازم باور نمیکردم از اون ور شوهرمو و مامانم و خالم که مادرشوهرمم باشه تو ماشین جلوی در بیمارستان بودن و مادرشوهرم میگه من اومدم بالا دیدم صدای تو میاد که گریه میکنی گفتم خواهش میکنم زنگ بزنین دکترش بیاد سزارینش کنه و خلاصه
تو ماشین تا صب دور میزدن که من زایمان کنم مامانمم هی زنگ میزد به ماما همراه ولی همش میگفت نه هنوز زایمان نکرده

بچرو گرفتن بردن و من سرفه کردم جفت اومد بیرون وقت بخیه زدن شد واقعا دردش خیلی زیاد بود من فکر میکردم همه چی تموم شده ولی هنوز ادامه داشت خلاصه بخیه رو زد دردش زیاد بود ولی تموم شد پاشدم اومدم بچرو شیر دادم و مامانمم اومد و بعد خوردن صبونه رفتم بخش
در کل زایمان طبیعی بد نبود ولی یچیزی رو فهمیدم که همه دردا بلاخره تموم میشه و وقت راحتی هم میرسه در کل حس بعدش خیلی خوبه ولی یه نکته خیلی مهم داره زایمان طبیعی اینکه بدون ماما همراه اشتباه محضه من واقعا از اینکه ماما گرفتم خداروشکر میکنم چون معلوم نبود بدون اون چه بلایی سرم میومد چون سرم گیچ میرفت و میوفتادم در کل خیلی خوب بود ماما همراه

باورم نمیشد که منی که حتی فکرشم نمیکردم حالا بچم بغلمه و داره گریه میکنه یه جورایی به خودم افتخار میکردم که تونستم طبیعی زایمان کنم چون تو زایمان طبیعی همه گناهای ادم میریزه

ماما بیمارستانم هی میومد معاینه میکردو میگف هنوز ۴ سانتی و من کلی ناامید میشدم ساعتای ۵ صب بود که معاینم کرد و گف نزدیک ۱۰ سانتی یکم دیگه زور بزنی میری رو تخت زایمان ببین من دارم موهاشو میبینم و من با تمام وجود زور میزدم جوری که حس میکردم رگای سرم در حال پاره شدنه و هی میگف نه زورت خوب نیس دوباره از مقعد باید زور بزنی و چند بار درس زور زدم و رفتم رو تخت زایمان اونجا هم چند تا زور محکم اساسی زدم که یهو بچرو گذاشت رو شکمم و من اصلا باورم نمیشد که همه چی تموم شد فکر میکردم دارم خواب میبینم یه خواب شیرین منی که تا چند دقیقه پیش داشتم میمردم حالا رو ابرا بودم

خیلی خوشحالم واست از ته دلم انشالا همیشه شاد و سلامت باشی

بسلامتی عزیزم 😍

🥺🥺عزیزم،،خداروشکر ک بچه ات صحیح و سالم تو بغلته😍
ان شاالله زود زود حال خودتم خوب بشه🥰

خب بعدش بگو