۱۲ پاسخ

مننم خیلی حساسم
ک بچم بدون من جای نره
ولی گاهی مجبوریم
من میگم وقتی دوست دارم بچم بره پیش مامانم .مامانم ذوق کنه
مادرشوهر هم همین حس داره
گاهی هم هرچی خوب باشیم اونا بدن قبول دارم
من میگم من الان پسر دارم کاری نکنم کائنات بهم برگرده.هیچ وفت جواب ندادم.حتی ۹۰درصد مواقع ب همسرم هم نگفتم چیا بهم گفتن
ولی بچه قضیش فرق داره با در دوستی وارد شوووووو
مثلاااا لحظه خواست ببره بگو بزار من بهش شبر بدم..لباس خوشگل بپوشه بره خونه مادرجونش منم استراحت کنم
یا عزیزم الاان وقت خوابشه بزار بخوابه بعد شاد سرحال بره اونجا ک نگن دختر مون بد اخلاقه
عزیزم بچه میزایم پایین ماهم پنج دیقه بریم دور بزنیم
بعد دیگه کم کم بگو خوددت میخوایی باهاش خوب باشی مامانش راه نمیاد و....

من باشم اجازه نمیدم، مادر شوهر عو،،ضی وقتی از مادرش خوشت نمیاد غلط،، میکنی بچشو ببینی

بستگی داره چقدر بچه رو پایین بذاره؟ من بچم شیر خودمو میخوره خیلی وابسته هست بهم تا دسشویی برم گریه میکنه واسه همین جایی نمیذارم بقیه هم متوجه شدن بنظر من بچتو وابسته خودت کن تا جایی نمونه ولی خب اینم سخته خیلی اذیت میشی

اره گلم اونم مث مادرشه
من میزارم واصلا دعواش نمیکنم

اصلا نمیزارم اصلااا

من اگه بودم عمرا میذاشتم

اگه بچه رو می‌خوان باید مادر رو هم بخوان. من بودم خودمو جر میدادم ولی نمیزاشتم.
بازم شرایط هر کسی متفاوتی🤷

منم با خانواده شوهرم یجام..ب شوهرم گفتم اگه بخوای منو با بچه تهدید کنی و بدون من ببریش جایی قید منو دیگ بزن..برای همیشه ببر ننت نگه داره

من بودم اجازه میدادم ولی به شوهرم میگفتم سر یک سالت بیارش . اینطوری بهتر جواب میگیری تا اینکه اصلا اجازه ندی .
ی تایمی که میدونی نزدیک خواب بچته رو انتخاب کن بگو ببین من مشکلی با مادرت ندارم اونه‌که زندگی به کام ما تلخ میکنه الانم نوشونه اشکال نداره ببر ولی یک ساعته بیارش وگرنه بدخلقی هاش واسه منه .
بعدم‌ اگه دیر اوردش دلیل داری ی شب نه ی شب بفرستی و...

مشکلات ما ربطی به بچه ها نداره عزیزم. به هرحال که مادربزرگشه. بچه ام اشکال نداره تا یک ساعت ازت دور باشه. مشکلی پیش نمیاد
بزار تا میشه تو این دنیا به بچه‌ات محبت بشه 😊

اگر مشکلات جدی هست و میخواهید طلاق بگیرید که برو حضانت بچه را قانونی بگیر ...بعد هر وقت خواست ببینتش بدون اجازه ت زنگ بزن ۱۱۰ . اگرم جدی نیست که بذار ببرتش طوری نیست

میذاشتین بچتون بره ؟

سوال های مرتبط

مامان زینب مامان زینب ۳ ماهگی
سلام عزیزان خوبید من یه مشکلی دارم واقعا ناراحتم چون هیچوقت به خانواده همسرم نه بی احترامی کردم نه هیچی و اونا هم خیلی منو دوست دارن و بهم احترام میزارن و همینطور کمک می‌کنند بهم پلی یه مشکلی که دارم و نمی‌دونم من خیلی حساسم یا نه این هست که من با مادر شوهرم تو یک ساختمان زندگی می‌کنیم خواهر شوهرم یک دختر سه ساله داره و یک پسر هفت ساله وقتی که میان اینجا همش میان پایین تا دخترم رو ببینند و دیگه دختره خواهر شوهرم نمیره میمونه هر جی ام خواهر شوهرم میگه بیا نمیره و سر فدا میکنه و حرف میزنه تا دخترم بیدار میشه
پستونک رو میکنه دهنش هعی دستش رو میکشه و میگه بدین بغلم و بوسش میکنه منم یه چند باری گفتم مه عزیزم بچه رو بوس نکنیم ولی گوش نمیدن جدیدا هم که بچه های خواهر شوهرم هر دو از شدت تب و مریضی تمام دهانشون تبخال زده بود و با اون دوباره اومدن پیش دخترم الان دخترم سه روزه مریض شده بینی اش کیپ شده و سرفه میکنه
من نمیتونم حتی بگم وقتی مریض هستید نیاید این طفل معصوم جون نداره
خواهر شوهرمم یکبار گفت بچه تا دوسالگی که شیر میخوره ویروس نمیگیره ولی این بچه از بچه هاش گرفته و مریضه
امروز هم دخترش رو فرستاده خونه نادر شوهرم منم بالا نرفتم چون واقعا اعصابم خرد میشه همش جوش میزنم مه نکنه بیفته روش