سلام
امروز من مردم دیگه😑😑😑😑😑
از صبح کار میکردم ،مامانمم روزه بود بچه رو نگه داشت و ساعت ۲ من و مامانم و دلوین رفتیم بازار گل اینقدر وحشتناک ترافیک بود که دلوین گریه میکرد میخواستم برگردم خونه ک زدم کنار شیر داد بهش خوابید
به مامانم گفتم بشینه صندلی عقب بچه خوابه بغلش باشه و دوباره رفتم بازار و بلاخره یه جاپارک پیدا کردم و رفتم خرید و وقتی برگشتم دلوین گریه میکرد🥺
و تو راه برگشت هر جا رفتیم نون نداشتن از آخر سوپری سرکوچه داشت فقط خداروشکر ک شله زرد و سوپ و ظهر بار گزاشتم و رفتیم شرمنده ی مامانم نشدم بنده خدا دیر افطار کرد🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🥺

تصویر
۳ پاسخ

مبارک باشه عزیزم قشنگه
خدا این مادرا رو واسمون نگه دارهه سایه شون تا اخر بالا سرمون باشه مامان منم خیلی برام زحمت میشکن

مبارک باشه عزیزم
بله قشنگه
خسته هم نباشید

قشنگه این؟یکی هم واسه خواهرشوهرم گرفتم

مقالات مرتبط

گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک
انواع صندلی ماشین کودک
انواع صندلی ماشین کودک + راهنمای خرید آن
انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام
از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۸ ماهگی
امروز با دلوین برای اولین بار رفتیم جشن عقد البته جشن خواهرم قبلا برده بودمیش این جشن واسه غریبه بود بعد همین که رسیدیم دلوین شروع کرد گریه اونم چه گریه ای هرکاری کردم آروم نشد اخر برگشتیم خونه😐🤐😬
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان صدراچی 🧒 مامان صدراچی 🧒 ۷ ماهگی
دیروز از ساعت ده صبح تا ۶ بعدازظهر رفتم خونه دوستم که دوتا بچه ۱ و ۹ ساله داشت. بچم انقد سرگرمه شیطنت بود که شیرنمیخورد و نمیخوابید. بور دوبار بردمش تو اتاقا تاریک کردم شیرش دادم تا بخوابه. اما پوشکش زیاد مد نمیشد. یبار سرلاک دادم یبارم موز تا سیر بمونه. وقتی خواستم برگردم زنگ زدم مامانم گفتم اگه مرغ یا گوشت هست یه سوپ بزار برا بچم تا رسیدم بخوره و از صبح چیزی نخورده. برگشتنه تو ماشین ۴ بار وایسادم بغدش کردم ببینم شیرمیخوره یا نه. نمیخورد اما باز که راه میفتادم شروع میکردم به ناارومی. وقتی وایمیسادم شیطونی میکرد بیرون نگگاه میکرد شیر نمیخورد. نزدیکا خونه مامانم دیگه گریش درومد وایسادم حسابی شیر خورد و گذاشتمش تو صندلی دیگه اروم بود. رسیدم خونه مامانم دیدم گوشت ابگوشتی براش گذاشته، صدرا هرکاریش کردم نخورددچون نزه لب میداد گفتم اب ریختی توش گفت نه گفتم مزه اب میده نمیخوره صدرا. خیلی هم یخ بود غذاش گفتم تو یخچال بوده گفت نه. پاشد گرمش کرد.
غذایی که ساعت ۶ بار بزاری برا ساعت ۸ انقدر یخ میشه که انگار تو یخجال بوده؟!!!
بازم صدرا نخورد پاشدم دوباره سرلاک درست کردم دادمش بهش خورد. کلی نق دزدم به مامانم که چطوری درست کردی اینو. اونم اعصابش خورد شد.
بعدش رفتم خونه یک معده درد وحشتناک کرفتم که زمینو گاز میگرفتم. گلاب به روتون چندبار بالا اوردم تا دردش نشست و رفتم حموم و خوابیدم.
الانم با مامانم قهرم
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان mahlin.delvin مامان mahlin.delvin ۷ ماهگی
ظهر داشتم سیب زمینی سرخ میکردم تو حیاط
ماهلینم بغل باباش بود اومده بودن تو حیاط دلوین هم داشت خودش بازی میکرد اوندم خونه دیدم اینحوری خوابش برده 🥺❤️ جان و جهانم
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان جانا مامان جانا ۱۲ ماهگی
مامانا توروخدا مثل من تنبل نباشید🤦‍♀️
صبح میخواستم قرص بخورم افتاد رفت زیر کابینت حوصلم نکشید خم بشم بردارم، جانا گریه کرد رفتم آوردمش تو آشپزخونه داشت بازی میکرد یهو دیدم خودشو کشید تا یه چیزی برداره.(اصلا یاد قرصی ک افتاده بود نبودم) داشتم کارامو میکردم برگشتم دیدم قرص رو داره میکنه تو دهنش😱 سریع پریدم از دستش گرفتم. انقدر ترسیدممممم.کلی خداروشکر کردم،خودمو لعنت کردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلوین💖💞 مامان دلوین💖💞 ۱۰ ماهگی
برم خونه مامانم میتونه دلوینو ازم بگیره بنظرتون؟
دلوین شیر خودمو میخوره
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۹ ماهگی
خانوما خوشگل سلام
دیشب پناه نمیخوابید ساعت ۱۱خردی بود گریه خواب داشت ولی نمیخوابید کنارش دراز کشیده بودم سرش داد زدم ..دیدم بعدش سرش ب سمت بالاست دقیقا پشت سر من پستونک دهنش بود داشت نگاه میکرد بعد چندثانیه با پستونک تو دهن داشت حرف میزد ک یکی دوبار تهش دیده بود باشم پستونک دهنشه بخواد صدا در بیاره قشنگ داشت حرف میزد بعد یکی دوثانیه بعد حرف خندید ی جور ناز کرد روشو کرد سمت من پشمام ریخت 🫤اخه خواهرزادم الان شش سالشه بچه تر بود انگار چیزی میدید اون بزرگ بود میگفت میگفت ی چیز پاهاش برعکس چشماش سفیده ..همش میترسید اینم فقط خونه مامانم بود این شکلی بود ک ی سری چاقو قران گذاشتیم خواهرزادم نشون میداد میگفت بهم میگ سرتو میبرم ..ک گفتم بهش بگو بیاد خودشو ب من نشون بده ..ک ی سری با مامان تو حیاط بود رفت تو راه پله مامان میگ یهپ جیغ نیا سمتم منو نگیر ..ک مامانم دویید گرفتش میگم نکنه بچمم چیز غیر عادی دیده
مامان سامیار مامان سامیار ۹ ماهگی
خیلی اعصابم خورده و گریه کردم
خیلی خسته ام هم جسمی هم روحی
سه روزه پسرم غذا نمیخوره و بالا میاره دیروز بردمش چکاب که دکتر گفت چیزی نیست از بعد چکاب حالش بد شد و کلی علاعم دیگه ای که نداشت به سراغش اومد مثل اسهال و....
خسته اومدیم خونه همسرم حالش بد شد اونو بردم دکتر
از صبح هم پسرم همش نق زدن و گریه کرد یعنی جیگرمو خون کردا
خونه مامانم بودم هی سامیار گریه میکرد من میخواستم بخندونمش یا ارومش کنم هر کاری بلد بودم میکردم مامانم چند بار گفت یواش آرومتر
تا آخر این بغض لعنتی شکست ... مامانم سامیار رو برداشت برد پارک
اینم از امروز من که با گریه و بیقراری گذشت.....
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علی اکبر مامان علی اکبر ۹ ماهگی
سلام مامانا عزیز چطوری با بچه هاتون میرید بازار بچه ای که شیر خودتون رو میخوره داخل بازار گریه کرد چیکار می کنید من وقتی میرم بازار بچم گریه میکنه سریع برمیگردم خونه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان فندق( رایان) مامان فندق( رایان) ۱۱ ماهگی
خانمها واسه بچه هاتون تو تهران بیرون خونه یا تو خونه چی میپوشونین چون من فقط یه رامپر نخی حلقه ای تنش میکنم ولی امروز که رفتیم هایپر و پاساژ و تو ماشین حس میکنم سردش شد و دست و پاش و گوشش درد میکرد فقط داشت یک ریز الان گریه میکرد استا دادم بهش کمی آروم شد خوابید نمیدونم چیکار کنم از یه ور شرشر عرق میریزه از یه ور اینجور
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان پرتقالی مامان پرتقالی ۷ ماهگی
خانما شما ک واکسن ۶ ماهگی زدید دوتاش بود؟
من امروز رفتم بزنم فقط یکیش بود اون اصلیه نبود پنتاوال
زنگ زدم برادرشوهرم برام پیدا کرد رفتیم ی مرکز دیگه زدیم
میگفتن دوماه چهارماه ۶ ماه این واکسنه ندارن نمیزنن براشون
مامان نیلا مامان نیلا ۱۲ ماهگی
سلام شب همگی بخیر خانما الان تو راه برگشت از روستا بودیم دخترم راه افتادیم کلا گریه وحشتناکی کرد تا شهر بخدا خیلی گریه شدیدی میکرد
وای ننه قربونش بشه دخترم انقدر گریه کرد ک منم از ترس اینکه بچم چیزیش نباشه منم زدم زیر گریه نگم‌براتون خیلی بد بود
خدارو شکر اوردیم خونه خوابید اوخ ک چقددددد گریه کرد چقدددد گریه کرد فکرکنم خوابش میومد لج کرده بود ک تو ماشین نخوابه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۱۰ ماهگی
سلام مامان ها حالم خوش نیست یکم به حرف های خوبتون نیاز دارم .....با شوهرم و پسرم رفتیم بیرون۴ ساعت بود پسرم نخوابیده بود تو بغلم خوابش برد پستونکش رو دادم دهنش خوابید اما داروخونه کار داشتم رفتیم اونجا میخواستم پیاده بشم پسرم رو دادم باباش و تا تکون خورد باز بیدار شد ....وقتی از داروخونه برگشتم توماشین دیدم پستونکش نیست و بغل شوهرمه داشتم تو ماشین دنبال پستونک میگشتم که بچم چون باز شیر میخواست که بخوابه حرص من زد خودشو کشید عقب از پشت سرش خورد تو شیشه ماشین صدای داد بچم گریه آرومی کرد و سریع بغلش کردم و نازش کردم آروم شد دیگه خودم از ترس گریه کردم که بچم دیگه منو نگاه میکرد دیگه شیر خورد یه نیم ساعتی خوابید باز بیدار شد کلی بازی کرد و خندید و الان خوابید الان که به پشت سرش دست کشیدم حس کردم یکم برآمده شده دارم دق میکنم کلی هم باشوهرم بحث کردم ...حالا کاری هست که شده ولی دارم میمرم شوهرم میگه پشت سربچه ها اینطور هست برامده نیست
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دلـــوین❤️ مامان دلـــوین❤️ ۱۶ ماهگی
خانما چند روز بود پستونک دخترم تو خونه گم شده بود کل خونه رو گشتم پیدا نشد
بعد دیروز رفتم یکی دیگه خریدم موقع خواب همیشه میزارمش‌ بالاسرم که گریه کرد بهش بدم دیشب که داشت گریه میکرد پاشدم پستونکشو بدم دیدم اون پستونک گم شده هم کنار پستونک جدیدش هس خیلی ترسیدم شب نمیتونستم بخوابم به شوهرم چسبیدم شب تا صبح الآنم از خونمون مبترسممم😢
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۹ ماهگی
انقدر افسرده و داغونم امروز که حد نداره🫠
صبح هیما خیلی اذیتم کرد ، یه روز پنجشنبه رو میخواستم استراحت کنم و بخوابم که نذاشت و از ۴ صبح بیدار شد
نمیخوابید.دو ساعت وقت برد با سردرد و حال بد و التماس خوابید . ۶ خوابش برد تا ۶:۳۰😊😭.
انقدر رو پام بود پا درد و کمردرد شدید شدم ، سرم داشت میترکید
داد زدم سرش چند بار دعواش کردم هی میخواست بیاد بغلم بغلش نمیکردم ، بعد دوتامون زدیم زیر گریه
گریه گریه گریه
من ک عذاب وجدان داشت خفم میکرد ، عمیقا حس نا رضایتی و کم بودن داشتم.
جمله شوهرمم که دیشب گفت مغزمو سوارخ میکرد .
میگفت بیا به بچه دوم فکر کنیم😊
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان مامان پسری😅 مامان مامان پسری😅 ۱۲ ماهگی
خانما رفتیم پیاده روی یهو با تانک سم پاشی درختا تو شهر برخورد کردیم پسرم بغل مامانم بود بدو بدو اومدیم خونه بعد پنج دقیقه مامانم حمامش داد یکم شیر خورد و خوابید الان همش گریه میکنم چکار کنم 😭😭😭😭😭😭
مشاهده ۵ پاسخ دیگر