من به خاطر شوهرم امروز رفتم خونه مادر شوهرم عید دیدنی به پسرم‌که چیزی نداد یه جفت جوراب اونم برا کلاس اول تازه اندازش هست واینکه تا چیزی میخواست بیاره هی مدوام میذاشت جلو شوهرم یا بلند میشه میگفت برم برا پسرم فلان چیز یا خوراکی بیارم ما اصلا این عفریته نمیده چه حس بدی رفتن سمت این آدم ها

نسلشون منقرض بشه

اینقد دلم شکسته دقیقا منم تو همین حالتم طبقه بالای خواهر شوهرمیم یه بارم تا الان بدون اونا مهمونی نگرفتم هرررربار صداش کردم الان خودش مهمان داره منم بالا تنها بودم شوهرم نیستش روزه هم هستم فکر میکردم الان میفرسته دنبالم.... از خودم بدم میاد چرا نمیتونم مثل خودش بشم

من امسال نرفتم خونشون.ب همسرم هم میگم برو میگه نمیرم.خیلی ناراحتم ازشون

مادر شوهر منم همینه. شوهرم متوجه رفتار زشتشون شد و متوجه شد چه آدمایی هستن قطع رابطه کردیم برات مهم نباشه

خدا لعنت کنه این مدل مادرشوهرارو که فقط پسراشونو میخوان انگار نه انگار که عروسشونم ادمه

توم محل نده کونش بسوزه