۱۳ پاسخ

از روز اول باید خودت حد و حدودشون رو مشخص میکردید الانم هروقت بچه جاریت دیدش بگو بدش میاد ديگه کسی بغلش کنه هرجا پسرت رفت شما هم دنبالش برو.ازاول چیزی نگفتی بخاطر اون همسرتون شمارو مقصر میدونه

تو چرا زندگیت عین کنه
فقط تفاوت اینجاس که دختر جاریم خونه من نمیاد واسه موندن

وای من الان خونه مادر شوهرم چنان با کنایه حرف میزنه حالم ازشون به هم میخوره ،میاد میگه بچگیای پسرم خیلی تپل بوده این خیلی لاغره،میگه بچه من چشماش درشت بود خواستم بگم پسرت مگه این نیست انقدر تعریف میکنی حالا خوبه زشته 😑روز اول خواستگاری از شوهرم اصلا خوشم نیومد زشت بود حالا اومده چنان تعریف میکنه مغرورن خودشونو خیلی قشنگ میبینن

پیاماتو خوندم وای چقدر حرص خوردم
بیشتر از دست خودت!
گلم هیچ چیزی بهترازاین نیست که یکبار برای همیشه رک و پوست کنده حرفتو بزنی!
رو دادی سوارت شدن که هیچ سواریم میگیرین ازت مقصر خودتی و بس!
اولا بیخود میکنن دختر۱۴سال رو میفرستن خونت قشنگ معلومه قصد و قرض دارن یکبار بگی من راحت نیستم لطفا اگه دخترتون اومد یکی دوساعت بعد بیاین ببرین
یاعم تو جمع خواست هی بغل کنه قشنگ عصبی کن چهرتو با غضب بگو دیگه بغلش نکن ول بچه راحت باشه!
هرکیم هرچی گفت قشنگ برگرد بگو دیگه رفتاراش کلافم کرده دوست داشتنم حدی داره!
و اینم بگم هرجایی رفتی دیدی خودت یا بچه اذیته دیگه نرو وسلام

وااای اعصابم بهم ریخت
خوب خیلی رک بگو خسته میشم
بچه اذیت میشه
شاید ناراحت بشن ولی بعد راحت میشی
بچت راه میره؟
چطوری بغلش میمونه؟

عزیزم ۱۴ سال کوچیک نیستا یعنی رک بهش بگی چرا ناراحت نمیشه

عزیزم به جاریت بگو‌ یکی براش بیاره انگار خیلی بچه دوست داره

بهش روک بگو بچه الان تازه به راه افتاده باید راه بره بازی کنه همش تو بغل باشه تنبل میشه تو هم باهاش قایم موشک بازی کن بزار ازت یاد بگیره خلاصه اینجوری بگی فکر کنم بتونه درک کنه اگه چیزی نگی خودت اذیت میشی

آخ آخ من درکت میکنم منم ازینا دارم یکی نه دو سه تا بیچارم کردن بدبختی اینه من با مادر شوهرم یه ساختمون میشم زیاد میبینمشون

والا تو یه دختر جاریت حرصتو در اورده من مل فامیل شوهرم
چلی من بی رو در بایستی حرفمو میزنم
به شوهرمم میگم اون موقع که بچه سرما‌ میخوره من بایدشب تا صبخ بالا سرش بشینم تب نکنه تو دخالت نکن بزار من حرفمو بزنم

چرا بدت میاد گلم
بچه رو اذیت می‌کنه ؟
اگر اذیت می‌کنه برو خب سریع ازش بگیر با لفظ خوب بگو بده پسرم رو عزیزم ارومش کنم تو برو بازی کن

تذکر بده ناراحت نباید بشن یا بگو بچم اذیت میشه بغلش میکنی

اونم بچه است خیلی سن نداره.هروقت میاد یا میرین جایی که اونم هست.اسباب بازی یا کتاب ببر.بهش بگو اینو براش بخونه و یا دفتر و مداد بده بگو بهش نقاشی یاد بده.خودتو ناراحت نکن اونم حتما دوسش داره

سوال های مرتبط

مامان نیک مامان نیک ۱۳ ماهگی
یه دوست دارم پسرش از بچه من ۶ ماه بزرگتره
هر موقع میاد اینجا ته دل منو خالی میکنه میترسونه میره
همش میگه بچت پیش فعال ببر دکتر دارو بده انقد گفت یه بار بردم
دکتر گفت زیر دو سال تشخیص داده نمیشه بهش گفتم بردم اینجوری گفته میگه ببر یه دکتر دیگه نمیدونم چکار کنم
پسرم این کارا رو دیده از ما انجام میده مثلا میره جلو اینه شونه برمیداره میکشه ب موهاش یا شارژ ببینه میزنه رو سه راهی برق یا تو ترانس تک شعله دارم دیده من بافندک روشن میکنم میره فندک میزاره روش مثلا داره روشن میکنه یا اتیش ببینه میگه پوف جیز اهنگ بیاد سریع میرقصه دستاش محکم تکون میده کونشو تکون میده یا منو بغل میکنه بوس میکنه دیده سیگار میکشه شوهرم هر جا سیگار ببینه میبره میزاره دهن شوهرم بعد پسر اون هیچ کدوم از این کارا رو انجام نمیده مثلا میاذ اینجا من غذا میدم پسرم همش میریزه میماله اینور اونور ولی بچه اون نشسته یه جا میخوره اصلا نمیریزه پسر من همش وسط شیطونی میکنه میره رو مبل با موتورش بازی میکنه بچه اون یه گوشه نشسته مثلا با ی ماشین بازی میکنه جونب جوش نداره بچش پسرم طرفش باهاش بازی کنه گریه میکنه میاد سریع تو بغل مامانش میشینه
مثلا یه روز کامل اینجا میاد اصلا صدای بچش در نمیاد شیشه شیرش میده دستش میره یه گوشه خود بچه میخوابه بعد من پسرم میزارم رو پا ب بدبختی میخوابونم هر بار میاد میگه ببر دکتر استرس گرفتم الان کسی دیده بچه پیش فعال کاراش چه جویه اصلا دلم نمیخواد این رفیقم ببینم برا این حرفاش
میگه ببر دکتر مغز اعصاب
اخه بچه کوچیک مگه دارو میدن
مامان 👼🏻آیهان👼🏻 مامان 👼🏻آیهان👼🏻 ۱ سالگی
دیشب خواهر شوهرم دعوتمون کرده بود برای شام
پسر منم کمی شلوغ و یکجا نمیشینه همشونم میدونن که موقعیت بچم اینجوری .
بچه تا میخواست تکون بخوره شوهر خواهر شوهرم وای بچه شلوغه وای چجوری نگه میدارین بچه فلانه بچه بهمانه خواهر شوهرم خودش طالبی داد دست بچم من گفتم نده نمیفهمه می‌مالد اینور اونور نه چیزی نمیکنه پسرمم با بچه اونا رفت اتاق نگو مالیده به رو تختیشون خواهر شوهرم دیده برگشته اره روتختی رو ایهان کثیف کرد منم گفتم چند بار گفتم نده به روی ادم وایمیستین من میدونم خسیت بچمو شوهرش اره میگرفتی دا از دست بچه منم گفت اقا گرفتم بازم خانومت داد دست بچه ناراحتین بدین ببرم بدم بشورن چندین بار باز تیکه مینداخت وسط در باره بچه م منم دیگه صبرم لب ریز شود به بچه اونا تیکه انداختم برگشتم گفتم من بچه شلوغ دوس دارم دوس دارم تمام انرژی شو بریزه بیرون بچه کسل چه فایده مثل منگولا بشینه یه طرف بعدا عقدیی بشه .
مادر شوهرم هی وای چرا اونجوری گفتی الان ناراحت میشن گفتم بزرگ احترام خودشو نگه داره من نمیزارم روی بچه ام هر کسی یه مارکی بچسبونه حالا ببینه خودش خوشش میاد یکی بچه شو تحقیر بکنه
از شب تا الان سر دردم مریضم کردن رسما😖🥴🙂
ادم با خر یه جا بشینه با خانواده شوهر من یه جا نیفته