۱۱ پاسخ

سلام سزارینی هستین؟؟

چه جالب منم یهویی شد یبار جلوگیری نداشتیم باردار شدم

چقدر شبیه من😂❤️👌
منم ب امید اینکه ن بابا انقد زود ک حامله نمیشم و طول میکشه این حرفا
اقدام کردن شروع کردم و همون بار اول گرف🥴😂کلیم اون ماه اول جنب و جوش داشتم و اینور اونور رفته بودم تهش دیدم ای دل غافل باردار بودم

آخی عزیز دلممم
ایشالله ک بسلامتی بغلش بگیرییی حتما ک مادر مهربونی و خوبی میشی برای بچت

ب سلامتی امیدوارم سهیوسلامت زیرسایه پدرومادرش بزرگ بشه ❤️

همیشه در بیخیال ترین حالت ممکن بهترین اتفاقا میوفته...چقد استرس و اعصاب نقش داره تو همه چی
ب خاهر منم گفته بودن چون سنت بالاس جلوگیری نکن چ‌اعتماد ب نفسی داری تو جلوگیری میکنی ...همون ماه اول باردار شد.😁😁و دوستم بعد شش سال با همین نظر
تا میتوانی بیخیال باش
خدا برات حفظش کنه ایشالله ب سلامتی بیاد تو بغلت♥️♥️

آخیییی😍 ان شاءلله بسلامتی زایمان کنی و پسر گلتو بغل کنی

خداروشکر گلم منم به همسرم گفتم با یه بار که باردار نمیشم گولش زدم چون بچه دوم میگف فعلا نه.خلاصه خواست خدا شد😂😍😍 ربطی نداره

دقیقا مث داستان من😂

آخی عزیزممم
به سلامت بغلش بگیرید😍❤️

وای خدای من 😂😂😂😂 چ بامزه
ان شأالله بسلامتی بدنیا بیاد و زایمان راحتی داشته باشی عزیزم 🥰💚

سوال های مرتبط

مامان جانا مامان جانا ۳ ماهگی
سلااام از شروع ماه نهم😍
۷ دی ۱۴۰۲ بود که در اوج نا امیدی تست بارداریم مثبت شد. اولش اصلا باورم نمیشد که مثبته چون ۷-۸ماه بود در تلاش بودیم و یکسال قبلم یه بارداری پوچ داشتم.
با دیدن تست مثبت اونقدری که باید خوشحال نبودم 🫠بخاطر تجربه قبلم. اما با شنیدن صدای قلبش انگاری تموم اون ناامیدیا تموم شده بود و ما خوشحالترین بودیممم🥲❤️
جالب اینجاست که همون ماه اگه تستم مثبت نمیشد باید میرفتیم یه سری ازمایشا و عکسای تکمیلی برای بررسی علت ناباروری خودمو همسرم انجام میدادیم 😑
بعد از گذشت چندماه و رسیدن به اخرین ماه بارداری هنوزم باورم نمیشه داریم دختردار میشیم😁
بی صبرانه منتظر روزی هستیم که بغلت بگیریم دختر قشنگممم🥰🫶🏻
از صمیم قلبم برای همه زن و شوهرایی که در حال اقدامن و چشم انتظار دیدن تشت مثبت بارداری ان همچین روزایی رو ارزو میکنم🍃
و بهشون میخوام بگممم مطمئن باشین که در بهترین زمان ممکن این اتفاق قشنگ براشون رقم میخوره فقط باید صبور بااشن چون هیج چیز تو این دنیا به دلیل نیست❤️
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۵ ماهگی
خوب خانوما اینم تجربه من
من تاریخ سز رو دکترم برام ۱۸ ام زده بود، دیروز نوبت چکابم بود، تو مطب ازم nst گرفت گفت خوب نیست، از اون طرفم من یه یک هفته ای بود بچم خودشو خیلی سفت می‌کرد مخصوصا عصر تا شبا، اونقدری که شکمم کاملا کج میشد، دیگه اینم به دکتر گفتم، گفت پس بذار با nst انقباضات رو هم چک کنن
خلاصه من رفتم بیمارستان سینا، اونجا بهم گفت چون دیابت داری چیز شیرین نمیتونی بخوری یه شیر بخور بیا تا ازت نوار بگیرم، ۵ دقیقه که از نوار گذشت یدفعه همون حالت سفت شدن شکم و قلمبه شدن یه طرف شکمم اتفاق افتاد و یکهو ضربان قلب بچه رفت رو ۸۰، دیگه به دکترم خبر دادن گفت آماده اش کنید برا دو ساعت دیگه که از مطب بیاد برا سزارین، خلاصه منو آماده کردن دوباره یه انقباض دیگه و افت ضربان مجدد، دیگه اورژانسی دکترم خودش رو رسوند، اول هم بی حسی اسپاینال زدن که بی حس نشدم و حرکت تیغ رو حس کردم چون زمان هم نبود سریع بیهوشی کامل شدم، خلاصه نی نی منم طبق تاریخ پریود تو ۳۶ هفته و ۵ روز و طبق ان تی ۳۷ هفته و ۱ روز به دنیا اومد، وزنش الحمدلله ۲۸۰۰ بود، خواستم بگم این یوری شدن های شکم رو خیلی جدی بگیرید من همش فکر میکردم چون جاش سفت شده خیلی قلمبه میکنه ولی چون تجربه نداشتم نمیدونستم انقباضه