سلام مامانا‌. شاید براتون خنده‌دار باشه ولی من مثلا الان تنها تو اتاق نمیتونم برم ب این سن رسیدم هنوز از تاریکی یا تنهایی تو خونه بودن شب و اینا میترسم همش ب مرگ فکر میکنم و باز بیشتر میترسم برم تو اتاق سریع میپرم میام تو حال پیش پسرم و شوهرم. خیلی عجیبه؟ شماها اینجوری نیستین؟

من هم همینطورم مثلاوقتی نمازمیخونم تنهام فکرمیکنم یه نفرپشت سرمه 😐خیلی حس بدیه میفهمم چی میگی من هرازچندوقتی این طوری میشم

نه عزیزم چرا بخندیم خب حس ترس تو همه ی ما وجود داره حالا هر کسی از یه چیزی می‌ترسه منم همیشه فکر میکنم تو تاریکی یه نفر هست

منم همینطورم

منم همینجورم ازوقتی ک عقد کردم ترس وحشت بدی افتاد به جونم همش زیرسرم ارامبخش بودم میترسیدم شب بخابم واااای خیلی بده خیلی خدا براهیچکس نیاره

نه گلم عادیه ولی سعی کن این حس به بچه ات انتقال ندی
من خودم فوبیای حیوون مخصوصا خزندگان مثل مارمولک لعنتی دارم
باورت نمیشه توی جاده به این بزرگی میبینم
برم بیرون چون شهرمون هوا گرمه زیاد هست رو در و دیوار میبینم حالا همه ۲ساعت نشستن میگن اصلا نبوده یا ما متوجه نشدیم ولی من چون همیشه ترسش دارم هنوز سلام نکرده جیغم میره هوا
خیلی بده خلاصه
سعی میکنم به پسرم منتقل نکنم ولی طفلی چون من چندین بار واکنش نشون دادم میگه مامان مارمولکه فرار میکنه
ولی تو دیگه مثل من این ترس به بچه ات انتقال نده واقعا چیز بدیه ترس لعنتی

عین منی