خانما نمیدونم چرا یه مدته که اینجور شدم دختر از وقتی دنیا اومده کولیک شدید داشته که الان نسبت به قبلش خیلی کم شده خوابوندش سخته چون خواب نمیره و مت براش صدای سفید میزاریم من مغزم هنگ کرده از ابن همه صدا آخه بعد زایمان هم صدای بچم اون گریه های بی وقفه که داشت سرم ترکید الان بعد ۲ و نیم ماه حوصلم دیگه نمی کشه حتی بهش شیر بدم دلم واسه بچم میسوزه حس بدی تک دلم دارم که چرا حالا که بچم بهتر شده اینجوری شدم قبلا میگفتم اگه خوب بشه حاضرم یه سره تو بغل اینور اونور کنم آروم بشه یا میگفتم راضیم شبا تا صب گریه کنه اما روزا بخابه یا روزا بیدار باشه یه سره شبا بخابه کلا از خواب اینا میزدم براش الان که به لطف خدا بهتر شده دیگه جونم نمیکشه 😭😭

اینقدر حستون بد نکنید خداروشکر خودتون سالمین بچه هاتون سالمن بخدا من از دیروز تا الان نخابیدم ولی خداروشکر ک بچم سالمه این روزا میگذرع زود لذت ببرید بخودتون برسید ی روز برا خودتون وقت بزارید بچه رو بزارید پیش ی بزرگتر حال و هوایی تازه کنید

بچه هامون چه گناهی کردن آخه من شوهرمم بعضی چیزا هم اصن سرش نمیشه مثلا نمیدونه من نباید ناراحت بشم شیرم‌کم میشه حالا کم شدنش به کنار استرس و ناراحتی به بچه هم منتقل میشه ازین حرصم‌میگیره

مثل دختر من😔 میگم تو دوران بارداریت ناراحتی واسترس نداشتی

عزیزم کم انگیزه شدی مثل من تو این ۲۲ روز نهال خانوم کاری کرده فکر خودکشی هم ب سرم زده بس کم خوابی و بیخوابی و همش در دکتر و بیمارستان بودم اینقد لاغر و ضعیف شدم اینقد رنگم زرد و زیر چشمام سیاه شده حس معتادا رو دارم
حتی ی مدت دلم‌نمیخاست خونه تنها باشم میترسیدم