۱۷ پاسخ

خدا لعنتش کنه عوضی بیشرف کثافتو

مطمئنی بادقت دیدی؟وای خدای من مگ داریم اخه

خدای من چه آدمای کثیفی
شما که شماره پلاکشو داری گزارش بده به پلیس بزار خانواده اون بچه باخبر بشن اصلا شاید بچه رو دزدیده بوده باشه لطفا گزارش بده نزار با بچه دیگه ای این کارو بکنه تاثیر خیلی بدی روی بچه میزاره

وای خدا حالم بد شد خدا لعنتش کنه کثافت رو اه

وای توروخدا نگو آدم پشیمون میشه میگه چرا بچه اوردم

خدا لعنتش کنه وای بخدا سرم درد گرفت
خب چرا گزارشش نمیدی به پلیس

وای عزیزم باید یکاری میکردی، مادر بچه کلی دعات میکرد حتما
دختر بود یا پسر؟

بچه دختر بود یا پسر؟

وای توروخدا مغز هنگ کرد ای کاش چیزی میگفتی .خدا لعنتشون کنه کثافتای آشغال

وای خدایا، باورم نمیشه
من خیلی ازین چیزا میترسم
چجوری باید بچه هامون بزرگ کنیم ای خدا

وای خدا بچه ده ساله چ گناهی داره ..دختر بود یا پسر ؟؟؟

وای خاک بر سرش کنن چطورییی بعضیا اینقد عوضی و پستن چطور میتونن خدا ازش نگذره کاش همونوقت آبروشو میبردی مردمو خبر میکردی خدا ریشه این آدمارو از رو زمین برداره آشغال کثیف

وای وای 😭
اعتماد که پدر بچه رو در میاره

کاش واکنش نشون میدادید

ای خدا این چی بود من دیدم
خییلییی حالم بد شد😭😭😭

زمانه خیلی خرابه ب چشمتم نباید اعتماد کنی

یاحسین .ایکاش ابروش میبردی🥺

عوضین اره بچه نباید دست کسی سپرد

سوال های مرتبط

مامان فسقل مامان فسقل روزهای ابتدایی تولد
خدا هیچکسو محتاج نکنه
هیچکسو از پا نندازه
بچم تو دستگاهه بخاطره زردی
بازش کردیم عوضش کنیم خیلی کثیف شده بود چون چندروز بود نشسته بودیم دستشوییش پیشتشو زخم کرده انگاری پوستش پاره شده
شوهرم گفت ببریم پشتشو بشوریم مامانم گفت نه
بعد من پیچیدمش لای پتو ک فقط پشتشو بشورن، مامانم برد شست، صبرنکرد حوله بیارم بپیچیم دور پاش، همونجوری ک بچه رو نصفه تا باسسنش پیچیده بودیم لا حوله شست و خیس خیس بدون اینکه دور پاش چیزی بپیچه و آب تنشو بگیره از تو حموم آورد وسط حال
هرکار کنی دمای خونه از حموم کمتره
بگذریم ک بچه رو پای برهنه با تن خیس اورد و بچه وسط راه جیش کرد و همه جا رو خیس کرد
اورد بچه رو گذاشت وسط حال بچم از سرما میلرزید دست و پاش، سریع چسبوندم به خودم
حالا ازاونموقع عطسه و خس خس میکنه سینش، ابریزش بینی داره، تنش داغه، حس میکنم مثل سرفه خشک صدا میده
حالا اینکارا به کنار، همه رو پرکرده ک باباش گفت بشوریدش ، دیگه نمیگه من لخت و خیس اوردمش
من نمیدونم از دست اینا چیکار کنم😭😭بچمو مریض کردن
مامان محمد آرسام مامان محمد آرسام ۱ ماهگی
#تجربه زایمان پارت سوم
رفتیم بیمارستان و تا رسیدم بیمارستان دیدم دکتر خودم داره میره انگار عمل داشته قبلش
منو دید و اومد معاینه کرد گفت همراهیش بره کارای بستریش رو بکنه
به پرستار ها هم گفت سریع بستری شه هشت سانت بازه😶
دیگه لباس دادن پوشیدم و بردنم سمت تخت ها
کیسه اب و پاره کرد🤦🏻‍♀️
تو سرم فک کنم آمپول فشار بود تزریق میکرد چون تا تزریق میکرد یه درد بدی میومد سراغم
هی فشار داد شکمم و گفت زور بزن
منم هرچی زور میزدم نمیشد
با اینکه سرش و میگفتن می‌بینیم ولی نمیتونستم زور بزنم
بردنم تو یه اتاق دیگه که از این تخت های معاینه داشت
اونجا نمیدونم چیشد و چم شد که مثل دیوونه ها شدم ترسیدم ینی
لنگ و لقد میزدم به همه جا😂😂
حتی پام یبار خورد به دکتر 😂😂
دیگه تیغ و اورد و زد و بعدشم بچه اومد 🥲 و دردا رفتن
بچه رو گذاشت رو شکمم
واییی که اون لحظه شیرین ترین لحظه بود 🥺
بعدشم یه بیهوشی تزریق کرد که بخیه بزنه
بیدار که شدم دیدم به فاصله پنجاه متر تقریباً اون طرف تر یه بچه لخت رو تخته 😑 نی نی من بود
ما ساک لباس هم برنداشته بودیم🤦🏻‍♀️😂
که اون فاصله زایمان من شوهرم رفته بود دنبال مامانم و رفته بودم ساک بچه رو برداشته بودن و اومدن
و نی نی من همون جا یکم سرما خورده بود
انگار نمیتونستن یه چیزی رو بچه بندازن😑
خلاصه که بعدش رفتیم رو تخت اولی و به بچه شیر دادم و بعد تایم ریکاوری رفتیم تو بخش
انشاالله که همتون به سلامتی نی نی هاتون رو بغل کنید
با این که طبیعی اون لحظه درد داره اما بازم بهتر از سزارین هست که بعدش به سختی باید به بچه شیر بدی کاری انجام بدی
تخت کناری من سزارین بود و واقعا خداروشکر کردم که تونستم طبیعی زایمان کنم بازم😁
مامان دلوین🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🧚🏻‍♀️ ۷ ماهگی
پارت سوم
تا نیم ساعت فقط زور میزدم پاهامم با دستام گرفته بودم بعدش ماما اومد گفت الان باید خیلی همکاری بکنی همه چیز ب خودت بستگی داره منم گفتم باش ولی نمیتونستم خیلی زورای پر قدرتی میزدم ولی بازم می‌گفت کمه با قدرت بیشتر یه بار دیگه تلاشم کردم ولی نشد گفتم نمیتونم بهم گفت بچت بد جایی هستش داره حالش بد میشه کمک کن گفتم نمبتونم صدا زد یه ماما دیگه رو اون زیر پاش یه چیزی کذاشت اومد بالا سرم دستاش مشت کرد با دوتا دستش محکم میزد رو سینم خیلی وحشتناک میزد منم زور میزدم نفسم میرفت با اینکه ماسک اکسیژن داشتم اون مامایی که رو سینم میزد گفت خسته شدم دیگه نمیتونم اون یکی ماما برش زد منو فقط متوجه برش پوستم شدم از داخل بی حس بودم ولی متوجه شدم ک خیلی برش زد بعدش دوباره شروع کردن با مشت رو سینم و منم زور میزدم بچه سرش اومد بیرون بدنش ک کشید بیرون کل دردام تموم شد آروم آروم شدم بچه رو گذاشت رو سینم واقعاً نمیدونم چه حسی داشتم بچم نگاه نکردم گفتم بخاطرت مردمو زنده شدم فقط محکم نگهشداشته بودم بعدش بچه رو برداشت برد جفت آورد بیرون ولی من خونریزی کردم