سلام رفقای گل خوبین
طاعات قبول باشه
میخام یه تجربه از خودم و دوستام و دور و برام بگم بهتون
خیلی ها اینجا از وابستگی زیاد بچه ها به خودشون گلایه دارن، من جمله خودم، واقعا گاهی اصلا جدا نمیشن
حالا اگه شیر مادر هم بخورن که نور علی نوره دیگه
غالبا عین کوالا می‌چسبند به مادر
داشتم فکر میکردم سرماها اینطوری نبود خیلی، (یعنی ممکنه یه بچه ای استثنا باشه، ولی غالبا نرمال بودن)
علت هاش و بررسی کردم، به چند تا نکته ی جالب رسیدم، اولا که ما(4تا بچه ایم) مدام باهم سر و کله میزدیم، و حالا بخشیش دعوا و بخشیش بازی بود، از صبح که چشمامونو وا میکردیم درگیر بودیم، و خیلی وقت سمت مامان رفتن نداشتیم
خصوصا از وقتی خواهرم بدنیا اومد، شد اسباب بازی من و تمام روز باهاش بازی میکزدم، از نوزادی تا بزرگسالی اینقدر بازی می‌کردم که ماشلله سه برابر من می‌خورد، من تو سن 10 سالگیم لباس 3سالگی خواهرم و پوشیدم شاید باورتون نشه(تو عقد خالم بود فیلمش هست قشنگ)
کلا انگار از بچه های دوم به بعد شرایط خیلی تغییر میکنه، چسبندگی به مادر کم میشه، مادر دیگه نیاز نیست تمام روز کنار بچه باشه
ما بجز یه نمونه تقریبا تک فرزندی نداریم همه 2به بالا هستن، حالا

۱۰ پاسخ

عزیزم بچه دوم رو فقط برای بچه اولت نیار اون بچه اول بچه ی تو و همسرت هست اگه شما بپذیرینش اونوقت پسر اولت هم اونو می‌پذیره منم بچه خیلی دوست دارم و دوست دارم دورم شلوغ باشه از عزیزترینام هر وقت بچم ۳ و نیم سالش شد منم ان شاالله اقدام میکنم برای بچه بعدی

اکثریت 2تا ولی 4،5،6تاهم داریم
برای همین تجربه ی آدمای خیلییی زیادی و دارم میگم
رقابتی که میفته تو بچه ها سر بازی و خوردن، حتی سر دعوا کردن ها و اینکه یادمیگیرن تو فضای امن خانواده دعوا کنن، اولین شکست هارو تجربه کنن و از حق خودشون دفاع کنن(البته لازمه ی این آگاهی مادره که تو دعوای بچه ها دخالت نکنه و بزاره تا روزی 13 بار هم همدیگه رو لت و پار کنن😂😂فقط اگه دید کار داره بیخ پیدا میکنه شرایط طو تغییر بده، از کسی حمایت نکنه، و احساس بچه هارو گوش بده، و جلوی همدیگه دعواشون نکنه که پرو بشن)
واقعا حس میکنم برای اصلاح کمیل و رفع نیاز تنهاییش که خیلییی براش آزاردهنده شده و مدام میخاد پیش بقیه بچه ها باشه و اصلا تنهایی تو خونه بودن و دوست نداره، همبازی بیارم
فقط یکم میترسم (چون بارداری قبلیم از جهت ویار و اینا فاجعه بود، من مدام وزن کم میکزدم ایندقر هیچی نیمخوردم)
و کلا 4کیلو چاق شدم اونم ماه های اخر
دعا کنید برام
نظر شماها چیه
کی میخاید برای بچه هاتون همبازی بیارید؟

من پسر اولمو ۲۲ ماهش بود خدا کوچیکه رو داد، هزار مرتبه الحمدالله که خدا داد بهمون، چون نمیدونم تاالان شاید باردارش بودم یا نهایت تازه دنیا اومده بود!!
خلاصه کنم که سن خیلی خوب که نخان حسادت و ... کنن و راحت باهم کنار بیان، همینه که دنیا بیاد دومی نهایت ۳ساله باشه اولی،بنده اعتقاد به بچه سومم دارم و ان شاالله همین یکی دوماهه اقدام میکنیم به امید خدا.
سختیش بارداری و اوایل نوزادیه.
و بنظر من اتفاقا دو تابچه اولی جفت باشن خییلی بهتره چون روحیاتشون باهم سازگارتره، صد البته که خدا بهتر میدونه به کی چی بده😉، ماهم ازش سومیو یه دخمل میخاییم اگه خیرمون باشه و بده که صدشکر اگرم نبود و نداد هزار شکر.

عااالیه ان شاءالله که خدا توان و قدرتشو دبهت بده و بارداری راحتی رو بگذرونی
ضحی هم مثل کمیل عاشق اینه کنار بچه ها باشه و باهاشون بازی کنه اونموقع اصلا کاری به کار من نداره
من گفتم بزارم دو سالش شه بعد اقدام کنم ان شاءالله

الان این تجربه و راهکار بود مثلا؟؟؟!!! خب اگه خودت دومی دوست داری بیار ولی واسه بقیه نسخه نپیچ. مگه عروسکه؟ که اگه میخواین اولی نچسبه، دومی بیارین.

نمیخام بیارم
حوصله ندارم
اعصابم نمیکشه واقعا
حالم از بارداری زایمان نوزاد الرژیک شب و روز افسردگی و دعوا و...بهم میخوره

سلام عزیزم پسرت رو کی میخوای از شیر بگیری ، من می‌خوام از شیر بگیرم نمیدونم چقدر اذیت میشه ، من دوست دارم هم از شیر بگیرم هم بعد از اینکه از پوشک گرفتم بعد اقدام کنم ، چون باردار باشی به اولی برسی یه کم سخته

منم دوست دارم بیارم ولی میترسم باز دختر باشه پسر میخواییم نمیدونم چیکار کنم

بسلامتی عزیزم
پسر من برخلاف کمیل جان ، تو خونه خیلی قشنگ با خودش و اسباب بازی هاش و چادر مسافرتی کوچولوش و.... حتی با لباس های کمدش و وسایل خونه و آشپزخونه بازی می کنه و فعلا نیاز به همبازی ندارد. مواقعی که دختر خالش میاد باهم بازی می کنن ولی فعلأ اصلا شرایط اینو ندارم که به بچه دوم فکر کنم

احسنت بهترین کارو میکنی
فاصله سنی بچه های منم ۴ساله و راضی هستم

سوال های مرتبط

مامان عسل مامان عسل ۱ سالگی
خانوما دیروز خیلی ناراحت شدم.
راستش عصر که میشه بچه های همسایه میریزن بیرون بازی میکنن
همیشه شوهرم بچه رو میبرد با بچه ها بازی میکرد
ایندفعه من رفتم دیدم مامان یکی از بچه ها تا من و دید همینطوری بی دلیل از سر عقده به دخترش یواشکی گفت با بچه من بازی نکنه
حالا همیشه شوهرم میگفت این دختر همیشه میاد بازی میکنه
بعد بچه من مثل همیشه با شوق رفت سمت دختره
دیدم دختره باهاش بازی نمیکنه از اون ور توپ هم خورد تو سر بچه من
منم به دختره گفتم نی نی ما اومد سمت تو تا بازی کنه باهات تو بازی نکردی توپم خورد تو سرش
بعد بلند به بچه ام گفتم دیگه نرو سمت دختر بچه نمیخواد باهاش بازی کنی
دختره هم ناراحت شد رفت به مامانش گفت
زنیکه فکر کرده میتونه قلب پاک بچه ها رو از هم جدا کنه
اخه بگو خودت عقده داری یا روانی هستی چیکار به بازی بچه ها داری؟
اگر تو به بچه ات میگی بازی نکن منم میگم بازی نکن
واقعا خیلی زشته بزرگترها خودشون و قاطی بچه ها میکنن
الان بچه من نمیفهمه ولی اگر بزرگتر بود حتما میفهمید دلش میشکست بابت این رفتار..
مامان ,,,,💚 مامان ,,,,💚 ۲ سالگی
واقعا بچه های الان هم هوشش رو دارن هم ظرفیت اینکه این شخصیت رو پیدا کنن
ی بار محمد صادق بیرون پاستا خورد بعد خیلی دوست داره کلا پاستا و ماکارونی
ی بار که از خواب پاشد هی گفت پادا پادا که شب خریدیم براش دوباره دیروز که بشه چهار پنج روز بعد اون قضیه از صبح گریه کرد گفت پادا
گفتم مامان نیست دیگ چند وقت پیش خوردی نمیتونی امروز بخوری عوضش برات ی غذای خوش مزه دیگ درست می کنم و کلا دیگ از ذهنش پرید
من میتونستم دیروز بخرم براش یا خودم درست کنم ولی خواستم یاد بگیره خیلی وقت ها نمیشه یا نیست با معنی نبودن آشنا شه همه چیز هر لحظه که اراده کنه در اختیارش قرار می گیره
محمد صادق اینقدر به لطف خدا آدم های با محبت اطرافش هستن که شدید میل ب لوس کردنش دارن ولی من یک تنه وایمیستم گاهی جدی بر خورد می کنم باهاش در کنار محبت در کنار بازی و متوجه شده وقتی میگم نه یعنی نه
مثلا مدام اطرافیان می گن چی براش بخریم میگم اندازه نیازش هم لباس داره هم اسباب بازی قرار نیست اینقدر جلوی چشمشون پررر شه که هیچ لذتی از داشته هاشون نبرن
که توقعشون روز ب روز از پدر و مادر بیشتر شه
گاهی شده بود اششک بریزه برای اینکه گوشی دستش بدم ولی من ندادم گفتم مامان نیاز نیست الان میتونیم بازی کنیم در صورتی که پدرش عکس منه سرریع در اختیارش میزاره همه چیزو ولی من دارم دو تا بچه رو تو خونمون کنترل و مدیریت می کنم🤦🏻‍♀️
وبه شدت روی جفتشون کنترل دارم 😁
بچه ها میخام بگم اینقدررر بچه هایی دیدم که بیش از حد امکانات داشتن و هنوز سیراب نشدن و باز دلشون از داشته های بقیه ی بچه ها میخاد
قرار نیست دعوا کنیم
ادامش پایین👇🏻👇🏻♥️