وای خدا زودتر این عقد تموم شه خسته شدم بخدا 😭 میریم مهمونی دخترم بازیگوشی میکنه نمیخوابه خوابش میاد غرغر میکنه من میدونم خوابش میاد هی بقیه بخصوص مادرشوهرم میگه تشنشه گرمشه گشنشه پی پی کرده 😭 بخدا رفتیم خونه خاله شوهرم داشتیم خدافظی میکردیم که بیایم دیکه مادرشوهرم رفته لیوان آورده دم در آب بده به دخترم 😭شما چی میگین اینجور مواقع؟

آدم تو خونه خودش همه چیز فراهمه با لباس راحت بچه داری میکنه تو مهمونی با لباس بیرون با شرایط سخت و حرف مفت بقبه بچه داری سخته

منم والا خسته شدم مزخرفه باز استرس مریضی هم هست همه دور همن یکی سرما خورده یکی بعد مهمونی میگه آبله مرغون داشته بچش یعنی از استرس این مریضی ها دیوانه شدم خستگی بچه داری تو مهمونیم که هست

زمان خوابش که میشه بدون توجه به بقیه ببرش تو اتاق آروم بخوابونش به حرف هیچ کس هم گوش نکن چون بچه بزرگ تر بشه دخالت ها بیشتر و کارت سخت تر میشه

وای چقدتودقیقا منی😅
خانواده شوهرمنم همینن تابچه گریه میکنه میگن عه این تشنس توآب ندادی بهش😂
آب ومیجوشونم بهش میدم میگن وای توآب گرم به این بچه میدی چرادرصورتی که آب جوشیده روسردمیکنم میدم اصن یه وضعی
اولاش خیلی حرص میخوردم الان سعی میکنم آروم باشم وتوجهی به حرفاشون نکنم ولی این دفه آخری گفتم من صلاح بچموبیشترازهمه میدونم الانم ازاول عیدندیدمشون😅😅راحتم خداییش

سخت نگیر عزیزم اونا هم قصدشون کمکه
چه اشکالی داره یکم از اب بده نخورد بگو من دردشو میدونم خوابش میاد چندبار اینجوری بحرفشون گوش کنی بعد ببینن حق با تو بود به بچه داریت اعتماد میکنن

مادرشوهرمنم همینطوره من بهش میگم خودم بهترمیدونم بچم چشه

آب رو بده دستش بگو من آب شیر نمی‌دم براش . یبار قاطع جواب بدی ، یبار آدم بده میشه تو چشمشون ولی دیگه سر خود دایه عزیز تر از مادر نمیشن .
در ضمن همه جا با بچه نرو . ما امسال با همسرم به خاطر پسرم این همه مهمونی داد مادر شوهرم سه بار ما رو هم دعوت کرد عذر خواهی کردیم و نرفتیم ط شوهرم گفت میترسم بچه مریض بشه و تو جا شلوغ هم بچه بی‌قراری می‌کنه

هر کاری کنیم ی حرفی میزنن اهههه

عقد یا عید؟؟؟
برای منم پیش اومده
من پافشاری میکنم میگم نه اینجور نیس و قبول نمیکنم