خسته شدم از دخالتا
خسته شدم از حرفای چرت وپرت
من و مادرشوهرم یه جا ینی توی یه خونه زندگی‌میکنیم فقط اتاقامون از هم‌جداست
هررربار هلن گریه میکنه تق تق میاد توو و هلن رو بغل میکنه
امشب طفلی نفخ کرده بعد همیشه عادت داره شکمشو ماساژ میدم با پاهاش ورزش میکنم
پشتشو ماساژ میدم
اومده هی میگه والا من تاحالا ندیدم کسی اینجور کنه وای پاهاش درنره وای اینجور نشه وای اونجور نشه
انقدر گفت که شوهرمم تحریک کرده شوهرمم هی میگه وای یواش هوی یواش
آخرش گفتم اجازه بده کارمو بکنم برگشته میگه اجازه نمیدم
ماساژش دادم پاهاشو جمع کردم بچه آروم شده برگشته میگه آستین کوتاه تنش نکن اون پنجره هه رو باز نکن
چخودت چی خوردی بچه نفخ کرده خب آخه شام پیش خودت بودیم که خودت قورمه سبزی گذاشته بودی
بعد هی دنبال زیربغل ماره
بابا بچه‌اس دیگه تنها چیزی که از بدوتولد بلده گریه‌اس نفخ میکنه یبوست میشه الآنم که قوز بالاقوز دهن دخترمم برفک زده
هی میگه والا نه دیدم نه شنیدم خودت چیزی خوردی که اینجوری شده
هی میگه از روماتیسمته از فلانته از بیسارته
بابا بیا برو بمیر😒

۲۰ پاسخ

اوف ک این مادرشوهرا اتیش ب پاکنن اه اه خدا ورشون داره از رو زمین

منم دقیقا همین مشکل تو رو دارم ولی هزار مرتبه خداروشکر میکنم شهرمون دوره سه ساعت فاصله داریم ولی وقتی میریم اونجا دو سه روز هستیم یا تعطیلات باشه بیشتر باشیم تو همین تایم ادمو دق میارن دو دفعه باهاشون دعوا کردم هر دو دفعه هم شوهرم گفت تو حق نداری ایطوری رفتار کنی خواهرمو مادرم بچه بزرگ کردن تجربه دارن بچه برا ماست هر طور حساب کنی ایقد دلم شکست انگار خبر مرگشون اونا نه ماه سختی رو تحمل کردن

برا برفک دخترت قطره نیستاتین بگیر
بزن سرشیشه پستونک هرچی ک میخوره
من چندبارگرفتم ازاین قطره تاتموم میشد دوباره درمیاورد دکتر ب دخترم قرص فلوکلونازول ۵۰نوشت گف نصفش بریز تو اب تو شیشش بزار بخوره تو۳۰سی سی اب همونو ک دادم ی روزه خوب شد خداروشکر دیگه در نیاورد
البته دخترمن ۵ماه داشت نمیدونم میشه ب بچت داد یا نه
تجربمو گفتم

خدا نسل هر چی مادر شوهره بده از رو زمین برداره

دقیقا شوهرمم تحریک میشه من آروغ بچه رو می‌گرفتم میگن این مسخره بازیا چیه از خواب بیدار میکنید اذیت میشه شوهرم گفت دیگه از هر پنج بار یکبار اینکارو کن واکسن داشت سر تایم میخاسم بزنم الا بلا گفتن دو روز اونور تر بزن چیزی نمیشه شوهرمم گفت اره راس میگن همه میگن ایراد ندارد ولی باز با همه این دخالت‌ها من کار خودمو میکنم با همه هم دعوا افتادم اصلا برام مهم نیست چون بچم مهمتره

با حرکاتشون عصبیم میکنن میگم بوس نکنین از قصد جلو من بوس میدن.برا زردی میخواستم آب قند بدن نذاشتم.برا اینکه دماغش فرم بگیره همش دست میکشیدن بچه اذیت میشد .مای بیبی بچه رو عوض میخواستم بکنن پاشو تا بالا میبردن.ی کارایی که نگم برات حموم می‌کنه گاهی بچه رو میذارش تو لگن میخابونه نمیگه بچه آب می‌ره تو دهنش

شمام رماتیسم داری؟
منم دارم درگیری کل مفاصله برا من.
دهن مادر شوهر بسته نمیشه وللش

ببخشیدا اما اون شوهرت باید فهم داشته باشه جلوشو بگیره
ایندفعه اومد بگو شما تربیتتونو کردین
میخوام بچمو خودم تربیت کنم اگه اجازه بدین
میخوام یاد بگیرم مادر بودنو
شما دارین این حقو از من میگیری

اهمیت نده کارخودتو بکن و در اولین فرصت محل زندگیتو جدا کن

ببین فقط باید جوابشو داد یا نشنیده رد کنی خودتو بزنی به اون راه خیلی تحمل بالا میخواد ولی خودتم باید کمک کنی افسار بچت کارایی که باید بکنی دست خودت باشه

خدا نیستو نابودشون کنه که انقد حرصمون ندن

چرا جدا نمیشی یه خونه دیگه بگیر راحت

دقیقا همش میگن تو چیزی خوردی به شیرت زده بچه فلان شده

اوف این مادرشوهرا همیشه میخان بگن ما دلسوز تریم همه جا همینه عزیزم منم پسرم شیرمو میخوره میارع بالا یه بار میگع شیرت کمه یه بار میگه شیر خشک نده یه بار میگع شیرت قوت نداره اخه هیشکی نیس بهشون بگع شما بچه های خودتونو بزرگ کردین ول کنین مارو دیگه

خیلی بده خونه مشترک با مادرشوهر ، من همیشه میگم حتی اگه عروسِ آدم دختره خواهرِ آدم باسه نباید باهم زندگی کنن ، الان هم که اینجوریه شرایطت باید خودت مدیریت کنی گوشاتو بگیر و نشنو و کار خودتو بکن یا اینکه با شوهرت حرف بزن که مادرشو توجیه کنه

عزیزم چرا یک جا زندگی میکنی طبقه جدا میشینی دخالت دارن وای به حال ک تو یک خونه باشی دیگ

چرا قبول کردی با مادر شوهر زندگی کنی؟ فکر کردی این فرق داره؟ تجربه این همه زن بدبخت تجربه نبود؟ همه مادر شوهرا فضولن دایه مهربان تر از مادر

اخ اتیش بجون اون فتنه ای بیفته ک دم به دیقه در گوش شوهرامون ویز ویز میکنه

یاد پنبه تو سریال شربت ذغال اخته افتادم

اجوبس

خدا بهت صبر بده
ولی کلا نمیشه با پدر و مادر یجا زندگی کرد حتی پدر و مادر خودت
نا خوداگاه دخالت میکنن

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۱ ماهگی
میگم میرید خونه مامانتون استراحت میکنید یا همچنان بچه داری؟
منو هی میگن بیا بیا ، تا میرم نه حوصله دارن به بچه حرف بزنن ، میگن بلد نیستیم چی بگیم بهش اخه ، نه حال دارن راهش ببرن ، نه حتی درست سر یه پتورو میگیرن من بچه رو بزارم توش بخوابه ، هی میگن اخ دستم ، اخ اونجام میخاره ، اینجام میخارع ، چرا نمیخوابه وای ووی ، ظهرم که هرکدوم میرن میخوابن برا خودشون ، خواهرمم که کلا هیچی ، هرزگاهی میاد یکم میچلونتش و میره
امروز دیگه به مامانم گفتم شما که سر یه پتو رو نمیگیرید من اینو بخوابونم چرا هی میگین بیا بیا ، خب من تو خونم راحت ترم ، میگه نهههه میگیریم وااا، بعدم ما تورو هم میخوایم ببینیم ، میگم خب بیاید اونجا منو ببینید میگه نه کممونه راحتم نیستیم
والا من اینجام میام کلا باید بچه داری کنم فقط سخت تر از خونمون
برام فرقی نداره 😑
میخواستم ببینم همتون خونه باباتونم مثل خونه خودتون بچه داری میکنید ، یا کمتر از خونتونه و یکم استراحت میکنید اونجا ؟