مدتیه در گیر شکستگی ساعد دست راست آیهان کوچولو هستم ۱ فروردین ۱۴۰۳ بود که دیدم آیهان چهاردست و پا نمیره و میشینه گریه میکنه 🥺اول. فک کردم شاید سرماخورده بی حاله تا اینکه دیدم رفت اسباب بازی رو بگیر از دست راستش استفاده نکرد و با گریه میرفت سریع بردمش بیمارستان عکس گرفتن و گفتن ساعد دست شکسته خیلی نادره ولی خوب بچه شما این اتفاق براش افتاده چون استخوان بچه نرمه تو این سن ...بماند که چقد گریه کردم و آتل گرفتن و گفتن برو فردا ۷ صبح بیار بره اتاق عمل گچ بگیرن .....رفتم خونه ولی فرداش بیمارستان نرفتم...ارتوپد خوب پیدا کردم زنگ زدم دیدم تلفن گویاس و ۶ فروردین میان سه روز شب و روز بیدار بودم که آیهان ب دستش فشار نیاره تا ۶ ام ببرم ارتوپد.....بردم و گف آره شکسته همین مطب گچ میگیرم براش ...و یک اردیبهشت بیار باز کنیم ....خلاصه که از ۱ فروردین من خوب نخوابیدم و کلی خسته ام...آیهان ب شدت لج میکنه و انگار دستش تو گچ میخاره و گریه میکنه🥺ان شاالله زودتر یک اردیبهشت شه 😶‍🌫️به تاریخ ۱۷ فروردین ۱۴۰۳

تصویر
۲۰ پاسخ

الهی بگردم طفلی بچه 🥹انشاا..به زودی خوب میشه و گچ ش رو باز میکنن 🤲

الهی بمیرررم برااااش بچه‌ام

عزیزم ان شالله هر چه زودتر دستش خوب بشه طفلی

عزیزم خوبی؟چندسری بدجور توفکرت بودم ک کجایی،خدا سلامتی بده ب پسرت

چی شده گلم چرا شکسته؟

بسلامتی
خدا حفظش کنه

آخ عزیزم 🥲
خدا قوت مامان مهربون

عزیزززم دلم 🥲

وای درکت میکنم عزیزم این اتفاق ده سال گذشته برای من افتاد دخترم ۱۱ ماهش بود از تابش افتاد و مچ پاش شکست چه حالی داشتم من دکتر میگفت احتمالا پاش کوتاه بشه و ...چقدر طفلی گریه کرد چقدر من عذاب کشیدم چه چیزای نذر کردم اتفاقا برای دخترم ۵ اردیبهشت این اتفاق افتاد و ۱۱ خرداد تولدش بود که چند روز قبل از تولدش گچ و باز کردیم و خدا را هزاران هزار مرتبه شکر کوتاه نشد پاهاش...عیب نداره عزیزم عصرا ببرش بیرون هر روز که سختش نباشه

ان شاءالله زود خوب شه

الهی بمیرم عزیزم بلاش به دور 😥😥مامانم چندروز قبل عید شکست دستش گچ گرفتن چند روز پیش باز کرد زیرش تموم سوخته بود و پوسته پوسته شده بود البته مامانم حساسیت داره حتی چسب همـبزنه ورمـمیکنه میخاره

الهی
انشالله که خیلی زود خوب بشه ❤️

بغضم گرفت. خیلی سخته. ایشالا زودی خوب بشه. نفهمیدی چرا ساعدش شکسته

خدایااا من خیلی اعصابم خورد میشه بچه مریض بشه یا چیزیش بشه،😭💔

الهییی من بگردم دورش عزیز دلم
مامان جونیش خسته نباشی خدا قوت تو و آیهان خیلی قوی هستید انشالله میگذره زود♥️♥️♥️♥️

ایشالله دیگه درد به دورش نیاد🧿🤲

الهی طفلی بچم 🥺

بگردم بلا دور باشه ازش
چرا دستش شکسته

وای عزیزم طفلی
خسته نباشی انشالا ک زود خوب میشه

عزیز دلم

سوال های مرتبط

مامان ایهان مامان ایهان ۱۷ ماهگی
سلام مامانا این پیام واسه مامانای مثل خودم همیشه نگران میزارم پسر منم نه ماه هیجده روزشه همش نگران بودم چرا پسرم چهاردست پا نمیره چرا سینه خیز نمیره چرا غلت نمیزنه چرا دندون درنمیاره بچه های کوچیکتر ازپسرم چهاردست پا هیچ سعی میکردن راه برن خلاصه همش درگیر فکر خیال بودم تا نوروز رسید مشغول مهمونی دادن مهمونی رفتن گشت گذار شدم کلا یادم رفت فکر خیالم تا اون روز دوازدهم ازکوه برگشتیم پسرم تو پذیرایی بودیهو دخترم گفت مامان ایهان ببین رفتم نگاه کردم دیدم داره چهاردست پا میره سمت در پذیرایی باورم نمیشد ایهان حتی سینه خیزهم نمی‌رفت یهو چهاردست پا داره میره فرداش رفتیم سیزده بدر داشتم بهش آب میدادم حس کردم لیوان به یه چیزی تو دهنش میخوره نگاه دهنش کردم دیدم یه دندون خوشگل جونه زده ازخوشحالی کلی بوسیدمش وامروز بعد چهار روز دیدم داره تلاش میکنه دست به میز تلویزیون میگیره وایسه رو پاهاش کل این اتفاقا تو یه هفته افتاد این پیام نوشتم که هرکسی نگران بچشه چرا دیر به حرکت افتاده بدونه هرزمان وقتش بشه بچه به حرکت میفته نگران نشید مثل من فکر خیال نکنید
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...