میخام یکم از تجربه زایمانم بگم
من واقعا خیلیارو دیدم که بعد از زایمان طبیعی به شدت پشیمون بودن که چرا نرفتن سزارین چرا این همه دردو تحمل کردن همراه با بخیه
خودم اولش خیلی استرس داشتم به شدتم از اتاق عمل میترسیدم ولی واقعااا ترس نداشت..
پرستارا وو دکترم کلی باهام شوخی کردنو حرف زدن که کلا یادم رف من الان تو اتاق عملم یهو وسط حرفام دیدم بچمو اوردن کنار صورتم اون لحظه بهترین حسو حالو داشتم🥺❤️
سزارینو برای کسایی پیشنهاد میکنم که بعدش ینفرو داشته باشن که با دلو جون ازش مراقبت کنه
من خودم همسرمو مامانمو کنارم هسن واقعا اگه نبودن یه لحظه هم نمیتونسم چیزیو تحمل کنم🥲♥️
حالا درمورد دردش بگم دردش جوریه ک با مسکنو شیاف قابل تحمله
بیشترین درد واسه من لحظه‌ای بود ک گفتن باید راه برم وقتی اولین نشستن و راه رفتنو انجام بدین دیگه سختی‌ای ندارین
الان روز سوممه دردش خیلییی کم شده بیشترین درد سزارین همین سه روز اوله
من خودم اگه هزار بار برگردم عقب بازم سزارین انتخاب اولمه🌚✨

۵ پاسخ

سزارین عالیه منم واقعا راضی بودم
اونایی ک میرن طبیعی دیگه اونجاشون نابود میشه و دردی میکشن تا ابد رو ذهنشون میمونه

منو به زور بودن طبيعي😢 هنوزم يادش ميفتم ٤ستون بدنم ميلرزه🥴 با اينكه دكترم اقا بود و فقط سزارين انجام ميداد و سهام دار بيمارستان بود و كاري نداشت براش سزارين كنه ولي تقصير خودم بود درد تحمل كردم هي گفتم خوب ميشم اصلا فكر نميكردم درد زايمان باشه وقتي رفتم بيمارستان ٥سانت بودمو بچه توي كانال بود بخاطر هنين نتونستن سزارين كنن
عين يه كابوس بود
انقدر درد كشيده بودم كه تحمل يه صداي كوچيك نداشتم بعد از زايمان نه تونستم درد سينه واسه شيردهي رو تحمل كنم نه رفتم خونه مامانم كه كسي بياد خودمو مامانمو شوهرم تك و تنها توي خونه بوديم اصلا تا يك ماه مخم به هيچي نميكشيد
شبها خوابشو ميديدم حتي يه بار خواب ديدم كه بهم گفتن واسه اينكه گناها بخشيده بشه بايد ٥بار زايمان كني🤣 خيلي بد بود خيلي خوب كردي سزارين كردي به هرحال ادم بخيه ميخوره روي شكم خيلي بهتر از اون زيره

عزیزم دسشویی رفتن سخته؟

عزیییزم تبریک میگم بهت انشالله خودتو نینی سلامت باشین و این مرحله از زندگیتون بهتدین باشه
منم دوروز پیش سزارین کردم
واقعا بنظرم عالی بود
هم رسیدگی قبل عمل هم بعد عمل
و بنظرم همون راه رفتن اول سخت ترین بخششه ک بازم قابل تحمل هست منو پرستارا کمک کردن خیلی اروم بلندم کردن
اصلا استرس نداشتم
منم اگ قرار باشه دوباره انتخاب کنم همیشه سزارین رو انتخاب میکنم
امیدوارم همه زایمان سبکی داشته باشن

انشالله بشادی بغلش کنی مبارکت باشه عزیزم.ممنون از توضیحاتت استفاده کردم

سوال های مرتبط

مامان نیهان🩷 مامان نیهان🩷 ۳ ماهگی
سلاااام خدمت همه مامانای عزیز و همه کسایی که آرزوی مادر شدن دارن😍❤️اومدم از تجربه زایمانم بگم شاید بعضیاتون آروم بشین با حرفام. دقیقا ۳۷ هفته و ۲ روز بودم که یهو دردم گرفت و دکترم مستقیم حکم بستری داد.رفتم بستری شدم انقباض نشون میداد بنابراین ساعت ۱۰:۵۰ شب سزارین شدم. اولین بچه و اولین سزارینم بود اختیاری بودم. آمپول بی حسی که اصلا برای من درد نداشت از کمر زدن بعدش هم کلا ده دقیقه نشد که صدای دخترمو شنیدم و بعد تمیز کردنش گذاشتن رو صورتم و تماس پوست به پوست دادن که بهترین لحظه عمرم بود🥹😍بعدش که بردنم ریکاوری خیلی بد لرزه افتاد به جونم طوریکه دستام میلرزید دندونام میلرزیدن که حدودا ۲ ساعت بعد بردنم بخش.ماجرا از اینجا به بعد سخت شد چون کم کم اثر بی حسی میرفت و دردا شروع میشدن ولی در کل بخوام بگم دردا جوری نبود که نشه تحمل کرد. البته این یادم رفت بگم که ماساژ رحمی واقعا افتضاح بود و خیلی اذیت شدم.در کل سزارین اون ۶ ساعت بعد عمل که میخوای پاشی برای اولین بار راه بری سخته بعدش دیگه خیلی راحت تر میشه.امیدوارم همه مامانای باردار بسلامتی این مراحل رو بگذرونن😍🩷من اگه برگردم عقب بازم سزارین رو انتخاب میکنم.
مامان آوین کوچولو🩷 مامان آوین کوچولو🩷 ۳ ماهگی
مامان نیلا مامان نیلا ۶ ماهگی
سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم شاید به دردتون بخوره .
من چهارشنبه ۱۹ ام طبق انتی ۳۸ هفته و ۳ روز سزارین اختیاری شدم .
از ایتدا تو گهواره همیشه تجربه مامانارو میخوندم و با توجه به شناختی که از خودم داشتم سزارین و انتخاب کردم .
اول اینو بگم که من تا حالا اتاق عمل نرفته بودم و به شدت از همه چی میترسبدم در حدی که تمام بدنم میلرزید و هر مرحله که انجام میشد به خودم لعنت میفرستادم که چرا انقدر استرس داشتم .
ابتدا بردنم بلوک زایمان برای ان اس تی و ازمایش و سوند وصل کردن که واقعا وصل کردن سوند اصلا درد نداشت برای من سوزشم نداشت فقط حس ادرار داشتم که اونم بعد از ۲/۳ دقیقه از بین رفت .بعد که اماده شدم بردنم اتاق عمل بی حسی نخاعی برام انجام دادن که اون امپولی که داخل نخاع میزنن برای من اصلا درد نداشت و در حد یه امپول معمولی بود و اسمش از خودش ترسناک تر پس اصلا نترسید
بعد هم بی حس شدم و همینجوری که تو حال خودم بودم و داشتم با دکتر بیهوشی حرف میزدم صدای گریه دخترم اومد و شد زیباترین لحظه زندگیم وقتی صورتشو به صورتم چسبوندن بهترین لحظه ی عمرمو تجربه کردم . توی بیحسی اصلا درد و متوجه نمیشید اما حرکت و تکون و متوجه میشید که باز اونم ترسناک نیست اصلا
من خیلی سوسول و لوسم ولی واقعا تاکید مسکنم اصلا ترسناک نیست
خواستن بهم خواب اور بزنن تا کار بخیه هام انجام بشه خودم نخواستم و کل فرایند اتاق عمل و هوش بودم و باهاشون حرف میزدم .
مامان نویان مامان نویان ۲ ماهگی
مامان آریا مامان آریا روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانای عزیز
اومدم منم بگم از تجربه زایمانم
من سزارین انتخاب کرده بودم با توجه به اینکه بهم گفته بودن شرایط لگنت جوریه وسطش نتونی اتاق عمل بری منم نخواستم هردو درد باهم تجربه کنم شنبه ۵ آبان ساعت ۳ باید بستری می شدم واس عمل ولی من صبحش دردای طبیعیم شروع شد همراه با خونریزی شدید رفتم بیمارستان معاینه شدم ۲ سانت بودم ۳ ساعت نگه داشتن منو با اینکه میخواستم برم اتاق عمل گذاشتن دردمم کشیدم نتونستم ساعت ۵ با شدت درد بردنو پسرم ساعت ۵:۲۰ دقیقه به دنیا اومد🥹اون لحظه که گذاشتنش رو صورتم انگار کل دنیارو بهم داده بودن نگم از حسشش ،
خلاصه من اگه بخوام از سزارین بگم، توبههه هزار بار برگردم عقب شرایطشو می داشتم ۱۰۰ درصد طبیعی رو انتخاب میکردم واقعا داغون شدم امروز بعد ۵ روز تازه یه خورده بهتر شدم دردی که بعد بی حسیا، بعد اولین بلند شدنو راه رفتن یادم میاد هزار بار توبه میکنم🥲💔
ایشالله شما زایمان خوبی داشته باشید منکه داغون شدم 🥲😂💔
مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
# پارت سوم
من استرس داشتم دکترم نیاد هی میگفتم دکترم اومد میادش؟دکتر رو عصرش دیدم اومد گفت نگران نباش موقع زایمانت میام واقعا استرس داشتم سر یک ربع خودشو رسوند بیمارستان رفتم اتاق عمل چون شام خورده بودم از کمر بیهوشم کردم پرسنل اتاق عمل و مسئول بیهوشی فوق العاده مهربون و خوش اخلاق بودن بعد چند دقیقه پاهام سنگین و بیحس شد بعدم صدای گریه نوزاد رو شنیدم واسه من که قبلش خیلی درد طبیعی کشیده بودم مثل بهشت بود داشت تو اتاق عمل خوابم میبرد فقط نفسم تنگی میکرد و حالت تهوع داشتم که گفتن طبیعیه ساعت ۱۲
و ۴۵ دقیقه دختر گلم به دنیا اومد هیچی درد نداشتم تا از ریکاوری بیام بیرون ساعت ۲ و نیم بودش همسرم و پرسنل بیمارستان گذاشتنم رو تخت چون پاهام سنگین بود ساعت ۸ صبح از بیحسی دراومدم درد بخیه هام قابل تحمل بود ولی چون قبلش سوزن فشار بهم زده بودن رحمم به شدت منقبض میشد چون شکمم بخیه بود دردش وحشتناک بود.دو تا شیاف و یک ساعت بعدش یک سوزن بهم زدن دردام اروم شد با کمک مامانم راه رفتم درداش بد بود ولی میشد تحمل کرد واقعا از انتخاب زایمان طبیعی پشیمون شدم بدن آدما با هم فرق داره ولی اگه الان میتونستم انتخاب کنم صد درصد از اول سزارین رو انتخاب میکردم من زیاد اصرار به طبیعی داشتم ولی الان میبینم واقعا سزارین واسه ی من بهتر بود.