بردنم بخش زایمان یدونه قرص زیر زبانی دادن هیچ تاثیر نداشت
آمپول زور زدن اونم هیچ کاری نکرد
ساعت ۵عصر بود دردام شروع شد
شدید نبودن ولی داشتم کم کم خیلی شدید شدن
هیچ کاری برام نمی‌کردن هرچقد گقتم میگفتن هیچ کاری نمیشه کرد تا صبح
تو حال خودم بودم تا صبح ‌مامانم انقد استرس کشید رفت زیر سروم

۲ پاسخ

مامانا خیلی اذیت میشن دقیقا مامان من می‌گفت وقتی داشت دنیا میومد بچت انگار خودم داشتم زایمان میکردم آنقدر بد بود برام

ای بابا استرس نداشته که طفلی مامانت
چون دهانه رحمت کم باز شده طول کشیده
وگرنه دیدم تو همین گهواره که دو روز طول کشیده ک از ۱ سانت بشه ۴ سانت و بعد بستری بشن

مقالات مرتبط

علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟
درمان کم‌‌خونی در کودکان زیر یک‌سال
درمان کم‌‌خونی در کودکان زیر یک سال
التهاب تیروئید پس از زایمان
التهاب تیروئید پس از زایمان و درمان آن
کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید
چند کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید!❌

سوال های مرتبط

مامان ابولفضل مامان ابولفضل روزهای ابتدایی تولد
و بعد فرستادنم اتاق مخصوص و اومدن معاینه کردن و یک ونیم سانت باز بودم و بهم سروم فشار زدن و باز درد نداشتم دردام خیلی کم بود و همینطور هر چند دیقه یبار میومدن معاینه میکردن تا اینکه ساعت 1شب کیسه آبمو ترکوندن و همینطور سروم فشار پشت سروم فشار میزدن کیسه آبمو که ترکوندن کم کم دردام شروع شد و شدید تر میشد و همینطور تا ساعت ۴ صبح هر ۱۰‌دیقه یبار میگرفت و ول میکرد ولی بعد از ساعت ۴ دردام که خیلی بیشتر شد و فاصلشون هم هر ۲ دیقه یبار بود خیلی بد بووود خیلی و همینطور خونریزی داشتم و درد داشتم و اذیت بودم خیلی بد بود
و.....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلای مامان نیلای ۳ ماهگی
سلام مامانا خوبین
اومدم تجربه زایمانم رو بهتون بگم
من چهارشنبه صب ساعت هشت بستری شدم چون چهل هفتم تموم شده بود بدون هیچ دردی رفتم بیمارستان
بعد از کارای بستری ساعت یازده شروع کردن ب قرص زیر زبان
زیرزبان گذاشتن من دردم نیومد بازم زیر زبانی دادن اونم تاثیر نداشت
بعد اون گفتن باید امپول فشار بزنیم سرم وصل کردن امپول زدن بعد اون دردام شروع شد ولی نامنظم بود بعد کل معاینه بلاخره ی سانت شدم از ساعت هفت شب تا ساعت ۱۲من درد کشیدم خیلییییی بد ینی خدا ب دشمن ادم هم همچین دردی نده
بازم معاینه شدم دیدن پیشرفت نکردم دیگه ساعت ۱۲امپول فشار رو قطع کردن بعد اون منم دردام تموم شد
فک کن با دوتا زیر زبانی و یدونه سرم فشار من فقط ی فینگر بودم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان قند و عسل مامان قند و عسل ۶ ماهگی
میگم چجوری میرسید از بچهاتون عکس و جشن ماهگرد میگیرید؟ من دیروز پسرم یماهه شد ولی انقد خسته بودم نتونستم هیچ کاری بکنم. به زور روزی ۵ دقیقه وقت گیر میارم یه دوش میگیرم. یماهه به هیچ کاری نمیرسم🥺
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان اریانا مامان اریانا ۳ ماهگی
سلام ۳ روز پیش زایمان طبیعی داشتم وبقیه خوردم،دارو هم میخورم اما درد وسوزش شدید دارم ،درحدی ک هیچ کاری نمیتونم بکنم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان الین مامان الین روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی:
شنبه ۱۲ ابان رفتم مطب دکتر گفت برای چهارشنبه نامه بستری میدم که بستری بشی و با امپول فشار زایمان کنی
تا چهارشنبه کلی ورزش و پیاده روی انجام دادم ک با درد خودم برم اما نتیجه نداد
چهارشنبه صبح رفتم بیمارستان بستری شدم ۹ صبح بهم سروم فشار وصل کردن یدونه سروم وصل کردن تاثیر نداشت دومی رو وصل کردن تاثیر نداشت سومی ک وصل کردن ساعت ۶/۵ غروب بود ک دردام کم کم شروع شد تا ۱۱/۵ دردام داشت شدید میشد ک پرستارا اومدن و سرومو قطع کردن گفتن فردا ۶ صبح دوباره وصل میکنیم مادرم پیشم بود اعتراض کرد گفت درداش تازه داشت شروع میشد چرا قطع کردین اونام کفتن دستور پزشکه نا امید و خسته خابیده بودم ک اومدن و بازم وصل کزدن و کیسه آبمو ترکوندن شدم شه سانت و دردام شروع شد ساعت ۱ شب بود ک شدید شد و سوار توپ کردن و ضربه میزدن و نفس عمیق میکشیدم ساعت ۴ شدم ۵ سانت و دردام دیگ واقعا شدید شده بود و نمیتونستم تحمل کنم کل زایشگاه رو برداشته بودم رو سرم و جیغ و داد میکردم چون واقعا درد داشتم ساعت ۶ صبح فول شدم گفتن دیگ زور بزنی سر بچه دیده بشه تمومه اما چون ۲۴ ساعت بود ک چیزی نخورده بودم اصلا زوری نداشتم ک بزنم اخر سر ساعت ۷ با تمام وجود زور زدم و قران زمزمه کردم ک شر بچه اومد بیرون و بردنم اتاق زایمان و دوتا زور ک زدم بدنیا اومد و دخترمو دادن بغلم اون لحظه بهترین لحظه دنیا بود و تمام دردام یادم رفت
خواستم بگم من با دهانه رحم کاملا بسته و سر بچه پایین بود رفتم زایمان کردم با چهارمین سروم فشار اونم خواستم بگم تو موقعیت من نا امید نشید من کلی استرس به خودم دادم ک مبادا سزارینم کنن و خلاصه گذشت و رفت و الان دخترم بغلمه😍
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان 💙رضا💙 مامان 💙رضا💙 ۵ ماهگی
پارت اول
سلام خانوما اومدم تجربمو از زایمان بهتون بگم من۳۶ هفته و ۵روز ۸ صبح کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان بردنم بخش زایمان بهم قرص فشار میدادن ولی من نیم سانت هم رحمم باز نبود همش میومدن معاینه میکردن ولی خیلی روندش کند بود درد میومد و میرفت تا ساعت ۱۱شب شروع کردن ب سرم فشار زدن و هر ۵دقیقه درد داشتم اومدن اپیدورال زدن ک من درد حس نکنم ولی اونقدر درد داشتم ک من کامل متوجه میشدم ب جایی رسیده بودم ک هر پرستار و ماما و دکتر و خدمتکارا واسه تمیز کاری میومدن التماسشون میکردم و میگفتم توروخدا کمکم کنید خیلی بد بود تمام استخونام حس میکردم ک دارن میشکنن ولی ۳سانت باز شدم تا ساعت۹ صبح ک دکتر خودم اومد و گفت هم مادر هم بچه دارن میمیرن ببرید سزارین ک بردنم سزارین با اون همه دردی ک روم بود بی حسی زدن و تمام دردام رفت بچه ب دنیا اومد ولی نشونم ندادن و بردنش بخش ان آی سی یو، خودمم بردن آی سی یو بخاطره حال بدی ک داشتم وقتی بردنم بخش ان آی سی یو تازه دردام شروع شد و اثر اون آمپول و قرص های فشار دوباره برگشت ک اومدن بهم مخدر زدن
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان اقا پسر💙 مامان اقا پسر💙 ۶ ماهگی
دخترا خیلی سردردم خیلی
اصلا شبا ناجور سردرد میشم کم خون هم هستم شدید
چیکار کنم بخدا الان از سرردرد نمیتونم هیچ کاری کنم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۳ ماهگی
سلام خانوما من زایمان کردم سزارین بودم خیلی سخت بود به علت پایین اومدن فشار یکسره بالا اوردم تا وقتی دخترم به دنیا اومد خیلی سخت نبود اوایل دردی نداشتم اومدم بخش بعد از ۵ ساعت دردام شدید شد استانه دردم متوسط بود ولی خوب دیگه نتونستم و پمپ درد زدم قیمتش هم دومیلیون بود ولی معجزه کرد و کاری کرد من دیگ هیچ دردی نداشتم ممنونم بابت اینکه تو پستای قبل بهم انرژی دادین سوالی داشتید بپرسید کمکتون میکنم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه روزهای ابتدایی تولد
بسم الله
تجربه زایمان
سلام مامانا من امروز طبیعی زایمان کردم، ساعت ۱۲ دیشب خون ریزی و دردام شروع شد خودم یکم خونه ورزش کردم بیمارستا رسیدم ۲ انگشت بودم تا ساعت ۸ صبح ۴ سانت بودم و بیشتر باز نشد که ماما بیمارستان خیلی کمکم میکنه و ورزش بهم میده تا باز شم اما نکرد منم باز نشدم و آمپول فشار بهم زدن تا ساعت ۹ اینا دردام شدید شد و شروع کردم به زور زدن و کیسه آبم در نهایت پاره شد و بچه ساعت ۱۰ به دنیا اومد.
ان شاءالله همه مامانا زایمان راحت و کم درد داشته باشن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دنیا مامان دنیا روزهای ابتدایی تولد
مامانا هرروز صبح میبینم خیسه واسطه پاهام چرا زایمان نمیکنم خیلی سنگین شدم سخته برام هیچ کاری نمیتونم انجام بده
مامان نورا مامان نورا ۱ ماهگی
پارت دوم.تا ساعتهای دو دردام مثل پریودی خفیف بود ک معاینه کردن شیش سانت بودم بعد فک کنم آمپول فشار رو زدن ب سرمم ک کم کم دردام شدید میشد باز یکم ک گذشت دوباره معاینه شدم ک هنوز شیش سانت بودم ولی دکتر شیفت ک فاطمه تقی نیابود اومد معاینه کرد و کیسه آبمو پاره کرد و گفت ک برام بی دردی بزنن،دیگه دردام شدید شده بود ک برام بی دردی تزریق کردن و خاب رفتم و نمیدونم چقدر خاب بودم ک یهو بالا آوردم و دیگه داشتم از درد ب خودم میپیچیدم،ولی میگفتن جیغ نزن و نفس بکش
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۱ ماهگی
دیشب زیر دلم تیر می‌کشید خیلی شدید و پشت هم
ولی تا صبح خوب شد
نمیدونم درد زایمانه یا نه
چیکار کنم دردام شروع شه خسته شدم دیگ
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلوین🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🧚🏻‍♀️ ۷ ماهگی
پارت دوم
ماما اومد بدون اینکه معاینه کنه بهم لباس داد گفت عوض کن بعد میام معاینت میکنم منم لباسام عوض کردم بعدش ک اومد معاینه کرد گفت چهارسانتی پرونده تشکیل دادن بستریم کردن من بردن تو اتاق زایمان مامایی که بالا سرم بود خیلی مهربون بود بهم گفت دردات چقدن منم گفتم قابل تحمل هستن سروم وصل کرد بهم آمپول فشارم داخلش زد کیسه آبمم همونجا پاره کرد دردام خیلی کم بود هیچ واکنشی نشون نمیدادم وقتی میگرفتن کم کم بخاطر همون فشار شدیدتر میشدن ماما اومد معاینه کرد گفت پنج سانت شدی تو نیم ساعت عالیه پیشرفت خیلی خوبی داشتی ولی کاشک همینجوری ادامه پیدا میکرد💔از ساعت 8 شب من پنج سانت بودم تا 12 شب کلی درد میکشیدم ولی الکی رحمم بیشتر باز نمیشد از درد خودم ب تخت میزدم سروم از پیشم تا اخر باز شده بود یهو دردام جوری وحشتناک شد ک چشمام تار شد فقط ناله میکردم ماما سری اومد سروم تا آخر بست هم حال خودم خراب شد هم ضربان قلب بچم بالا رفت از اونجا ب بعد دیگه نفس کشیدن برام سخت شد که بهم اکسیژن وصل کردن از ساعت 12 ب بعد دردام خیلی وحشتناک و غیر قابل تحمل شد وقتی میگرفتن حالم بد میشد صدام در نمیومد فقط ناله میکردم تنها تو اتاق بودم کل پرسنل رو ب رو اتاقم ولی اصلا توجه نمیکردن بهم ماما میومد بهم سر میزد میگفت نمیتونم برات کاری بکنم باید تحمل کنی ساعت دو بود ک ماما اومد معاینه کرد گفت داری فول میشی الان فقط زور بزن تو دردات وقتی دردام می‌گرفتن کلی زور میزدم نفسم میرفت با اینکه اکسیژن داشتم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان قلقلی مامان قلقلی روزهای ابتدایی تولد
سلام من اومدم از تجربه زایمانم بگم
من بخاطر دیابت بارداریم دکتر گفت نباید بچه تا ۴۰ هفته بمونه باید زودتر در بیاریم . من ۳۹ هفته و ۶ روز بودم که بدون هیچ دردی رفتم بستری شدم واسه طبیعی . استرس داشتم ولی خب چاره ای نبود . اولش که بستری شدم پشت سر هم هی سرم اوردن زدن بهم تا رسیدیم به امپول فشار . البته به منم قرص فشار هم دادن . هم زیر زبون هم داخل واژن ... ساعت ۱ ظهر بود که دیگه دردام یواش یواش خیلی کم شروع شد..
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نگار مامان نگار ۱ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانمع بگم من دیروز صبح دکترم گفته بود بیا بدون هیچ دردی رفتم معاینه کرد گفت که دوسانتی برو بستری شو منم رفتم کارای بستری مو کردم ساعت 10صبح بستری شدم ساعت ده ونیم دکترم اومد کیسه آبمو پاره کرد دیگه دردام هر پنج دقیقه یه بار می‌گرفت تا ساعت 12همینطور بودم چهار سانت باز شده بودم بعد پمپ درد گفتن میخای گفتم آره بعدش آوردن بهم دادن تا اینکه گیج شدم فقط صدا های اطراف مو می‌فهمیدم تا وقتی که منو بردن اتاق عمل و بهم میگفتن زور بزن دیگه دوبار زور زدم گفتن تموم یه آمپول بی حسی زدن تا بخیه بزنه و بعدشم شکمم رو فشار دادن تا اگه چیزی از جفت مونده بیاد بعدشم که بردنم روی تخت و من هنوز گیج بودم بچمو آوردن بهش شیر دادم تا وقتی بردنم بخش پیش خودم بود بعدشم آوردنش توی بخش پیش خودم و خیلی از زایمانم راضی بودم اینم تجربه من
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر