احمد و حنا بعد از خوردن صبحانه برای شنا کردن حوله خود را برداشتند و به سمت ساحل رفتند، وقتی به ساحل رسیدند با دیدن حلزون و تمساح کلی هیجان زده شدند
احمد و حنا باهم خواهر برادر هستند خونه ی آن ها نزدیک ساحل است صبح زود از خواب بیدار میشوند. دست و صورت خود را می شورند بعد با حوله خشک می کنند آن ها یه صبحانه خیلی اهمیت می دهند صبحانه ی خودرا کامل میخورند بعد با پدر ومادرشون کنار ساحل می روند آنجا پر از تمساح است . پدر ومادرشون به حنا و احمد قول داد که اگه بچه های خوبی باشند .تکالیف های خود رو تمیز انجام بدن یک روز به جنگل بروند و با حلزون آشنا بشوند
اگه میبینی یه سری کلمات نخوندن .خودت جابه جا کن ..
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.