خیلی دلم گرفته احساس میکنم تنهاترینم حتی وقتی زایمان میکنم هیشکی هم ندارم ازم مراقبت کنه باخونواده شوهرم زندگی میکنم بدلایلی هم نمیتونم. خونه مامان برم خیلیا از زنای باردار میبینم خونوادشون عین کوه پشتشون ولی من تا ی حرفی میزنم اصن فقط بلندن سرکوفتم کنه خیلی خسته و بریده ام اکثرا زنایی ک زایمان میکنن میرن خونه باباشون ولی من حتی جایی نرم برم هیچ تو زندگیم اونجوری پیش نرفتم ک دوس داشتم و من مجبور بودم بزور ادامه بدم هیچ انگیزه ای ندارم واسه زندگی حتی دلم ب حال بچه ی ک قراره بیاد بیاد میسوزه

تنهانیستی😓

خیلیا ک خانواده دارن هم نمیرن پیششون. خونه خودت بمون راحت تره. زایمان ک کنی نتونی کار کنی بقیه کاراتو انجام میدن. به فکر خودت باش و غصه نخور عزیزم

منم از تو بدتر عزیز، عمل سرکلاژم کردم با وجود اینکه باید استراحت میبودم ولی کسی نبود بهم برسه و یا کمکم کنه با وجود پسر سه ساله ام مجبور بودم تا الان خودم همه کارامو انجام بدم
تو حداقل کنار خونواده شوهرتی و یه سری کارارو برات انجام میدن
من که دست تنهام و هیشکی نیست باید بگم چی
حتی عملم کنم کسی نیست بیاد پیشم و مامانمم خودش مریض احواله و خواهرم ازش مراقبت میکنه و من هیشکی نیست بخواد کمکم کنه و تازه باید خونه خودم بمونم به خاطر استفاده از دستشویی فرنگی و اینکه شوهرم اونجا خونه بابام نمیمونه که من بتونم برم .
عزیزم شرایط هممون سخته نگران نباش خدابزرگه خودش بهمون کمک میکنه و تحمل میده

هی خواهر منم هیچکسو ندارم مادرم نیست با پدرم جدا شدن
برادرم شهر دیگس خواهرم ندارم
از دار دنیا شوهرمو دارم فقط
خانواده شوهر هم کاری نمیکنن اگرم بکنن ‌دوروز دیگه همش با منته

والا بیکاری از الان نشستی غصه میخوری شاد باش با همسرت و بچه بهترین روز های خودتو بساز. آدم باید اینقدر خودش قوی باشه که اگه روزی کسی پشت نبود خودت کوه خودت باشی.

عزیزم قرار نیست جور کسی بکشی هر کی لقمه نون میخواد خودش پا میشه کوفت می‌کنه 😂😂 والا تا خواست بهت دستور بدن بگو بچه ام گریه می‌کنه شیر می‌خوام بدم لباس بشورم خودتو بزن راه دیگه. بگیر با بچه ات بخواب 😂😂😂

من از الان نگرانم وقتی زایمان کنم مادر و مادرشوهرم بیان خونمون کمکم کنن، دلم میخواد همه‌ی کارامو خودم انجام بدم، تنهایی بچمو شیر بدم، حمومش کنم، لباسشو عوض کنم، نمیخوام حتی یه لحظه از زندگی دخترمو از دست بدم، کاش میشد یه مدت بعد زایمان فقط خودم باشم و دخترم.

من خودم نمیخوام برم خونه مامانم، خونه خودم راحت ترم، به مامانم گفتم اگر خونه من راحت نیستی نمیخواد بیای، فلج که نیستیم، شوهر هم هست، سخت نگیر زندکی رو و وابسته دیگران نباش

عزیزم من مادرم شهر دیگس یعنی اگه طبیعی یه دفعه دردم بگیره کسی نیس خانواده شوهرمم که نمیخایم بگیم میخام شوهرم اگه شد پیشم باشع

ناراحت نباش منم خونه مادر شوهرم قراره برم از مامانه خودم بیشتردوستش دارم اونام برای من جونشونو میدن . ولی خانواده خودم چی الان رفتم تو 9ماه تا الان خانواده ی من زنگ نزدن ببینن من مردم یا زنده البته من هیچ احتیاجی به زنگشون ندارم اونا ادمای هستن فقط ببینن کی پول داره برن سمتش براشون فقط خرج کنن دیگه این بمیری اون تو بمیری نیست من یه خانواده شوهر دارم برام میمیرن حتی شوهرم .خانواده من نمک بکورن گذاشتمشون کنار سپردمشون به خدا . ول کن بابا به فکر خودتو بچتو شوهرت باشه نباید اصن ناراحتی کنی خوب نیست دنیارو بگیر به تخمت.

عزیزم منم خونواده خودم وخونواده همسرم پیشمونن فاصلمون ی خیابون هم نیس مجبوووووورم طبیعی انتخاب کنم چون هیچکسو ندارم کمکم کنه وقتی الان خونواده همسر ی سرنزدن ن کمکی نه.....چ برسه بعدش
مامان منم عمل کمر کرد وزمین گیزه تا ۷ ۸ ماه هی من میرم واسشون اشپزی و...

دقیقا مثل منی ب مامانم گفتم اشکال نداره بیام خونتون یه دعوا راه انداخت شوهرمم تنها بچس باباش مامانشو طلاق داده زن گرفته هیشکیو نداره ن خواهری ن برداری ن عمویی ن خاله ای ن دایی هیشکی ما ام‌تنها خودمون همه عید ها جمعه ها فقط خودمون دو تاییم هیچ جایی و نداریم بریم هیشکی ام نیست بیاد خونمون