۹ پاسخ

سوند ک درد نداره 😑

مینا سوند که میزارن که نمیتونی جیش کنی دیگه 🤣🤣 مجرای ادرارت بسته میشه
اون کیسه آبت بوده تو دسشویی میریخته

منم سوند گذاشتن برام ولی در نداشت خیلیم راحت بود نمیرفتم سرویس بهداشتی 😁

دوستان توجه کنین نترسین من سوند زدن اصلا درد نداشت حتی یه سوزش بعدم ادرار داخل کیسه میره اصلا متوجه نمیشن و خودشون میان عوضت میکنن. نمیدونم چرا بعضیا آنقدر همه چیو سخت میگیرن

سوند اصلا بد نیست.
درد هم نداره من زایمان طبیعی کرده بود میترسیدم ادرار کنم برام سوند گذاشتن یکبارهم عمل زیبایی داشتم سوند گذاشتن خیلی راحت بودم.

واه چرا سوند اون موقع نصب کردن؟ 😐بعد وقتی سوند میزنن دیگه نمیتونی جیش کنی. اون آب کیسه آب بوده که ریخته

این سوند منم خیلی میترسم🥺😔

🥺🥺سوند اینقد یعنی درد داره

وای آره برای منم سوند خیییلی درد داشت😩😩🥺

سوال های مرتبط

مامان سه‌تاجوجه‌طلایی مامان سه‌تاجوجه‌طلایی ۵ ماهگی
رفتم بیمارستان برای کمیسیون پزشکی
اینا رو بهم گفتن
من توی ماه هفت و هشت بارداریم تزریق پرولوتون و فمولایف داشتم. پساری هم داشتم استراحت هم بودم. واسه ی همین روند زایمانم کند شده بوده و دهانه ی رحم مقاومت میکرده. به خاطر پرولوتون هم دردام شروع نمیشدن
چون کیسه اب پاره شده بوده و دهانه رحم بسته بوده انقباض هم نداشتم مجبور بودن دوز بالاتری از اوکسی توسین بهم تزریق کنن تا بچه به خشکی نمونه. گفتن اگه کیسه اب سالم میبود تا ۲۴ ساعت هم میتونستن بهم فرصت بدن ولی مجبور بودن دوز دارو رو بالا ببرن
بابت اینکه چهاربار سوند گذاشتن برام. مثل اینکه من توی گیجی بودم فکر کردم چهاربار پی در پی بوده ولی گویا هربار با قبلی نزدیک یه ساعت فاصله داشته و چون خودم گفتم ادرار دارم و کیسه اب پاره بوده و نمیتونستم برم دستشویی سوند زدن. الان یادم میاد که سر لیانا هم کیسه ابم پاره بود و برام سوند گذاشتن
تنها چیزی که ازم قبول کردن تزریق وریدی اکسی توسین بود که دانشجو بدون اجازه ی استادش انجام داده بود و اونم خودم یادمه که استادش پشت سرش دوید اومد که نزن نزن ولی دیگه کار از کار گذشته بود
دیگه حالا نمیدونم تهش چی میشه
مامان آرین مامان آرین ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳

رفتم نشستم ب خوردن دیدم شوهرم بدون ناهاره گفتم پاشو برو ی چیزی بخر بخور از طرف من نگران نباش پاشد رفت ناهارمو ک خوردم دیدم سرم و اینارو آوردن🥲یکم ترسیدم ولی خب گفتم از بلاتکلیفی بلخره دراومدم

کم کم دردام شدت گرفته بود ک شوهرم هم اومد دکتر اومد گفت معاینه کنم معاینه ک کرد گفت نه باز نیست. فقط دهانه اکسترنال درحد یه فینگر بازه دهانه داخلی کامل بسته اس. یه دو ساعتی ب همین منوال گذشت منم دردام خیلی نبود با خودم میگفتم همینجوری پیش بره خوبه تا نهایتا ۷ شب زایمان میکنم!
ساعت حدودای ۳ اینا بود دیدن نه انگار از پیشرفت خبری نیست دکتر سوند تجویز کرد. من اولش فک کردم سوند ادرار منظورشه نگو سوند واژن بوده با یه دستگاهی مثل منقار کلاغ تو یه دستش و یه چیز قیچی مانند دراز تو یه دست دیگش وارد واژنم کرد و یه لوله به قطر یه سانت ک سرش یادم نیست چی بود و وارد واژنم کرد. وای نگم از دردش نگممممم!🥺 جهنم بود. آی آی کردم دکتر گفت سوند بیرون باز شده تو چرا آی آی میکنی ولی من خیلی درد داشتم.
مامان قلب من(💙) مامان قلب من(💙) روزهای ابتدایی تولد
خب منم تجربه زایمان رو بزارم.
پارت یک
من زایمان سزارین اختیاری رو انتخاب کرده بودم. دکترم گفت صبح روز نهم ۷ صبح بیمارستان باشم. از دو شب قبل استرس داشتم چون بالاخره ادم تجربه نداره. اولین اشتباهم این بود که درسته دکترم گفت ساعت 7 برم باید دیرتر میرفتم. چون بیمارستان خصوصی پذیرش سرعت بالا بود و من از همون بدو ورود پنج دیقه نشد کارم انجام شد و از ساعت 7 تا ده که نوبت عملم بشه با سوند نشسته بودم. خلاصه وارد زایشگاه شدم و بعد گرفتن فشار و nst سوند وصل کردن که یکی از موارد استرس زای من بود. من استانه تحمل دردم ب شدت پایینه یعنی از ی امپول ساده هم میترسم. گفتم اروم بزن ولی در حد 3 ثانیه سوزش حس کردم و مث درد امپول بود تقریبا. و بعدش چندش ترین وضع بود موقع راه رفتن با سوند همش حس میکردی یچیز اضافه توته و غیرارادی زور ادرار میزدم و کلافه شدم از نشستن با سوند 3 ساعت اونم. ولی اونایی ک دیر اومدن مثلا 8 سوند گذاشتن 9 رفتن عمل. حالا من مودب از 7 زدن تا 10 ک نوبت اخر بودم متاسفانه. خلاصه دیگ استرسم ریخت و اومدن با ویلچر دنبالم رفتم تو اتاق عمل که بهترین تجربه عمرم بود. البته من قبل رفته بودم و ترسی از عمل نداشتم. کادر با شوخی و خنده جو خوبی درست کرده بودن منم هی شوخی و صحبت. کمک کردن دراز بکشم و دکتر مهربونم گفت دستتو بزار رو زانو و سرتو بیار پایین گفتم درد دارهههه گفت اره دروغ نمیگم قد امپول دستت. ادامه جا نشد تاپیک بعد
مامان آرین مامان آرین ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴

بعد چند دقیقه که سوند گذاشتن تموم شد گفتن پاشو برو خودتو تمیز کن بیا از تخت ک اومدم پایین دیدم رو زیرانداز پررررر خون کل هیکلم خون بود فقط رفتم دسشویی خودمو شستم ب کمک شوهرم و امدم بیرون. به انتهای اون لوله ک یه سرش تو واژنم بود یه کیسه وصل کردن و کبسه رو پر آب کردن اون کیسه رو از تخت آویزون ک کردن سنگینی میکرد و این باعث میشد رحمم بشدت درد بیاد دیگ ازینجا ببعد دردای جهنمی شروع شد!!! ینی یه دردی میپیچید تو تنم ک از عمق وجودم ناله میکردم از یه طرف درد سوند از ی طرفم آمپول فشار ینی جوری بود ک فقط درد ممتد بود اصلا مابینش فاصله ای نبود‌ درد کمتر میشد ولی صفر نه! فقط گریه میکردمو دری وری میگفتم به گوه خوردن افتاده بودم 🥺الانم ک یادم میاد اون دردا گریم میگیره😭تقریبا سه یا سه و نیم ساعت من اون سوند لعنتی رو تحمل کردم ماماعی ک شیفتش داشت تموم میشد ساعتای ۷ و نیم اومد گفت معاینه کنم ببینم چند سانتی معاینه ک کرد گفت سوند دراونده و قشنگ سه سانت رو هستی! و من رو با اون مثلا سه سانتش تحویل مامای شیفت بعد داد

مامای بعدی یه دختر جوون ولی خیلی مهربون و زرنگ بود معاینه ک کرد گفت تقریبا سه سانتی ولی من ورزش اینا میدم بهت انشاالله تا ۱۲ دیگ بچه بغلته! من امیدوارشدم ولی بهش گفتم والا از صبح صدتا ماما جابجا شده و توام میخای بعد چن ساعت بری گفت نه تا فردا ۸ صب من بالاسرتم
مامان دلوین مامان دلوین ۷ ماهگی
دخترم ۸ و نیم صب دنیا اومد
آوردنش و بهم گفتن ببین دخترتو ولی من تار میدیدم با ناله میگفتم نمیبینم ...اونام گفتن اشکال نداره بعد گذاشتنش رو سینم ک واقعا حس خیلی خوبی بود گرماش به تن سردم منتقل شد
یه پرستار دیگه اومد از کنارمون رد شد و گف وای این نینی چه خوشگله
و من اینجا یکم دلم خوش شد ک ندیدمش میگن خوشگله😂
سریع بردنم بخش اتاق خصوصی داشتم و راحت بودم
خلاصه از این تخت ب اون تخت منتقل کردنم
گلوم خشک بود و سرفه هعی میومد و من درد داشتم دوتا شیاف برام زدن و رفتن ‌. تا ۱۰ شب بدون آب و غذا
بعدش دو سه باری تو بخش اومدن برای ماساژ شکمی که میتونم بگم بدترین قسمت سزارین واسم این بود ک اونم خب یه لحظه اس
من جیغ میزدم دستامو نگه داشته بودن مامانمم گریه میگرد😐
ساعت ۱۱ شب اومدن سوند دراوردن و بهم گفتن باید تو یکساعت اردار کنی وگرنه دوباره سوند وصل میشه
رفت یه ساعت دیگ اومد و گف چیشد گفتم نداشتم گف سعی کن نیم ساعت هم وقت داری وگرنه میام سوند وصل میکنم😑 دیگه مایعات خوردم و اینا موفق شدم بلخره