سلام مامانا خوبین
میخوام درمورد مشکلاتی که واسم تو بارداری پیش اومد و زایمانم بهگم بهتون شاید به درد یکی خورد
من از اون موردایی ک بودم ک با وجود قرص اورژانسی باردار شدم انزیمای کبدم بالا بود دترو مصرف میکردم و دکترم بهم گفته بود حواست باشه با وجود این داروها باردار نشی در صورتی ک باردار بودم داروهارم مصرف میکردم از هفته ششم بارداری خونریزی و لکه بینی داشتم تقریبا شدید بود هفته دوازده که رفتم سونو ان تی سرویکسم پایین بود پستری گذاشتم انومالی ک رفتم بهم گفتن طول تیغه بینی کوتاهه سلفری دادم بماند که چه روزایی را گذروندیم که جواب سلفری بیاد خداروشکر ریسک نداشت ولی استرس اینکه نکنه خدایی نکرده بچم مشکلی داشته باشه تا تو اتاق عملم باهام بود واسه سونو وزن که رفتم بهم گفت بچت iugr شده وزنش کمه دکتر واسم لیدی میل نوشت هر هفته هم سونو داپلر میدادم تو هفته 33 دچار مسمومیت بارداری شدم و دفع پروتیین شدید داشتم دوروز تو بیمارستان بستری بودم به خاطر مسمومیت بارداری خیلی تحت نظر بودم یک روز در میون میرفتم nst میدادم دیگه دکترم واسم تو 37 هفته ختم بارداری داد و نامه بستریمو نوشت واسه تاریخ 2 اردیبهشت
ادامه تاپیک بعدی

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان Gandomi😍 مامان Gandomi😍 ۷ ماهگی
تجربه زایمان
سلام به همه ی مامانا، من ۹ روز پیش تو ۳۷ هفته ۲ روز زایمان کردم… داستان این بود که صبح رفته بودم واسه سونو وزن و بیوفیزیکال که بهم گفت وزن ۲۷۰۰ و همه چی خوبه از ظهر فشارم همش ۱۳/۵ بود دکترم تلفی بهم گفت بهتره برم سونو داپلر که اگه همه چی خوبه ختم بارداری بهم بده چون دیابتی بودم قرار بود هفته بعدش ختم بدم، شب رفتم سونو داپلر که همونجا بهم گفت بچه رشد نکرده و ۲۳۰۰ بیشتر نیست و بهم ختم بارداری دادن ساعت ۱۰ شب بستری شدم و فشارم رسید به ۱۶ و اورژانسی سزارین شدم ساعت ۳ صبح، بچم با وزن ۲۲۰۰ به دنیا اومد ولی خداروشکر نه دستگاه رفت و نه بستری شد روز سوم زردی گرفت با عدد ۱۰/۷ که گفتن چون وزنش پایینه خطرناکه دستگاه دو‌روز خونه گذاشتم رسید به ۱۰/۲ و خیلی تغییر نکرد… چون تو‌روز پنجم ۲۳۰۰ شده بود دکتر گفت بهتره چند روز دیگه بگذره و تا میتونی بهش شیر بده که زردی دفع شه …. قراره امروز بریم دکتر، گفتن اگه طی این سه روز ۱۰۰ گرم اضافه کنه بستری نیاز نیست و تو خونه با شیر دادن زردیش رو‌کنترل کنیم که ان شاءالله تموم شه… برام دعا کنید عصر که میرم دکتر همه چی خوب پیش رفته باشه
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
تجربه بارداری پرخطر
سلام من ۱۷ روزه که زایمان کردم ولی دوره بارداری بشدت سختی داشتم و پراسترس. از همون هفته ۵ و ۶ که فهمیدم باردارم لکه بینی داشتم که به خونریزی هم رسید که هماتوم بود و تا سونو ان‌تی که رفتم ادامه داشت
بعد سونو متوجه شدم که طول سرویکسم کمه ۲۲ بود و هفته ۱۴ سرکلاژ شدم و چند هفته استراحت مطلق بودم و فقط برای دستشویی پامیشدم تا هفته ۲۵ استراحت نسبی داشتم کار خاصی نمیکردم فقط برای دستشویی غذا و داروخوردن بلند میشدم ولی با این حال فانلینگ شدم با وجود سرکلاژ و مجبور شدم پساری هم بذارم. دیگه کلااا استراحت مطلق شدم و هفته ۳۲ طول سرویکسم بخاطر یبوست کمتر شد آمپول بتا زدم یه هفته بعدش آب دور جنینم کم شد و بستری شدم هرروز دوبار nst و سونو میدادم و تو هفته های آخرم کلستاز بارداری گرفتم و آنزیم های کبدیم بالا رفت🫠
ولی با همه اینا ۳۷ هفته و ۱ روز زایمان کردم و پسرم سالم و سلامته❤️
حین زایمان برای همه باردارا دعا کردم چون خودم سختی و استرسشو کشیدم و میدونم یه باردار به چه چیزای وحشتناکی میتونع فکر کنه من خیلی استرس داشتم و همیشه گریه میکردم و کلی افکار منفی تو ذهنم بود ولی خداروشکر همه چی به خیر گذشت و اگه به گذشته برگردم سعی میکنم از بارداریم لذت ببرم تا اینکه با فکرای بیهوده و وسواس الکی واسه خودم زهرش کنم🤦‍♀️
امیدوارم همه مامانا بسلامتی و با دل خوش زایمان کنن🤲
مامان آنید 🫀 مامان آنید 🫀 ۵ ماهگی
تجربه زایمان

سزارین:۱

وقتی تقریبا ۱۴ هفته بودم چکاب ک دادم یه کوچولو قندم بالا بود. همونجا دکترم دو شب منو بستری کرد و قندامو‌چک کردن اوکی بود ولی بازم واسم انسولین داد گف دو هفته قنداتو‌ چارت کن.منم وقتی فهمیدم واقعا قندمصنوعی رو حذف کردم و بقیه چیزارو با احتیاط میخوردم.تا اینک قندم کلا نرمال شد و انسولین نزدم کلا دو هفته زدم. ولی دکترم گف بازم حواست باشه و چک کن همیشه. دستگاه داشتم دگ هر روز معمولا یدفه گاهی دو دفه چک میکردم. تا اینک از ۳۵ ببعد یهو یروز قندم پایین بود دوباره یهو خیلییی میرف بالا. این دو سه هفته اخر واقعا استرس داشتم واس قند. با دکترم ک مشورت کردم گف باید بستری شی اگ قندات بالا باشه ختم بارداری بدیم چون دگ تقریبا ماه ت هم داره کامل میشه. دکتر خودم بیمارستانی بود ک خیلی از مسبر خونمون دور بود. دگ من سه شنبه رفتم یه بیمارستان نزدیک ک پرونده تشکیل بدم ک اگ این مدت دردمم گرف اطلاعاتم اونجا باشه. من رفتم بیمارستان حالا اسم بیمازستان رو نمیارم. اصن مهم نبود ک قندم بالاس یسری ازمایش و‌سونو نوشتن برام گفتن برو شنبه بیار جواباتو. خلاصه اومدم خونه و اصن تو دلم اشوب بود ب دکترم ز زدم و توضیح دادم گف فردا بیا نامه بدم بستری شی. دگ من فردا ک چهارشنبه بود صب رفتم نامه داد رفتم بستری شدم شب قندامو چک کردن نرمال بود. دگ گفتن آزمایش خون و ادرارم گزفتیم فردا اماده میشه گفتن صبح هم اماده باش ک سونو دارین. صبح اومدن قندمو گرفتن قندم پایین بود. دگ ۹ صبح بود صدام زدن رفتم واس سونو. من چون زایمان اولم بود میخاسم سزارین شم ولی بیمارستان قبول نمیکرد. دگ نوبتم ک شد سونو شدم چون قندم بالا پایین بود وزن بچه بالا بود ینی تو دو سه هفته وزن بچه از ۲۷۰۰ شده بود ۴.
مامان shina مامان shina ۱ ماهگی
خب میخوام بهتون تجربه زایمانم رو بگم
من حاملگی بی دردسری داشتم تقریبا همه چی نرمال بود تا آخرای ماه ۸ و شروع ماه ۹
وزن جنین کم بود و رشدش سه هفته عقب بود
هر چقدرم تلاش میکردم دارو تقویتی و خوراکی های مقوی اما فایده نداشت که نداشت
تو ۳۷ هفته دکترم ختم بارداری داد گفت دیگه صلاح نیست نگهش داریم روزی که آخرین بار رفتم دکتر گفت برای فردا بهت نامه میدم اما من آمادگیشو نداشتم حتی ساک بیمارستانمو نبسته بودم برای ۱۵ مهر بهم نامه بیمارستان داد که میشدم ۳۷ هفته و ۶ روز از دکتر پرسیدم آمپول بتامتازون نمیخواد گفت نه هفتت بالاس همه چیش کامله گفتم ممکنه تو دستگاه بره گفت مگر برای وزنش بره وگرنه مشکل دیگه ای نداره وزنش رو گفته بودن حدود ۲۲۰۰_۲۳۰۰
روزی که آخرین سونو رو دکتر ازم گرفت و نامه بیمارستان داد من یه کم شک کردم گفتم نکنه سونو دکتر مشکل داره خلاصه اومدم خونه و سریع نوبت اورژانسی سونو برای یک ساعت بعدش گرفتم پیش دکتر امین صبوری که یکی از معتبرترین سونوگرافی هاس
رفتم اونجا دوباره سونو دادم دیدم که سونو دکترم با سونو دکتر صبوری هیچ فرقی نمیکنه و همه چی دقیقا عین همون چیزیه که دکتر خودم گفته بود
خلاصه تو این مدت خیلی استرس داشتم که نکنه بچه بره تو دستگاه
برای هزینه های دستگاه هم خیلی نگران بودم بیمارستان مهر گفته بود شبی ۴ تومن تا ۱۱ تومن بیمارستان مادر گفت شبی ۳ تا ۱۴ تومن
اما فرقش این بود که بیمارستان مادر بهم گفت معرفی نامه میده برای بیمه تکمیلی و نوزاد میتونه از بیمه پدر و مادر استفاده کنه اما بیمارستان مهر این امکان رو نداشت به همین خاطرم بیمارستان مادر رو انتخاب کردم وگرنه از اول میخواستم برم مهر
مامان دلوین مامان دلوین ۷ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مامان مهتا مامان مهتا ۸ ماهگی
سلام مامانا خب بالاخره بیایید که از تجربه زایمان بگم براتون که انشاالله بتونم کمکی کرده باشم
من وقتی متوجه شدم باردار هستم سونو دادم تو ۱۵ هفته طول سرویکسم ۲۳ بود که دکتر گفت باید سرکلاژ کنی و منم دو روز بعدش بستری شدم و سرکلاژ کردم برای سرکلاژ بیهوشی کامل شدم و فرداش هم مرخص شدم و اصلا درد نداشت فقط تا یه هفته ممکنه لک بینی و ترشح قهوه ای داشته باشید
وقتی اومدم خونه کاملا استراحت مطلق بودم حتی غذا خوابیده میخورم و نمازمم خوابیده میخوندم و حموم هر دو سه هفته یه بار می‌رفتم
و در کل فقط خوابیده بودم تا وقتی که به ۲۸ هفته رسیدم که دکتر گفت دیگه میتونی فعالیت خیلی کم شروع کنی ولی قبلش برو یه سونو بده شرایطتت رو ببینم وقتی رفتم سونو گفت که خانم فانلینگ داری و دهانه رحمت ۲ سانتی باز شده بعدش که دکترم دید جواب سونو رو گفت سریع برو بیمارستان امام خمینی بستری بشو که آمپول بتا رو بگیری و تحت نظر باشی من ۱۰ روز اونجا بستری شدم و بعدش مرخص شدم و اومدم خونه و مجدد استراحت مطلق بودم تا آخر بارداری و تو ۳۸ هفته و ۴ روز سزارین کردم و پسرم‌ به دنیا اومد
مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۱ ماهگی