۲ پاسخ

وای خدااااا،الهی بگردم طفلکی بچت و مخصوص خودت وی کشیدی خیلی سخته،، ببین اصلا اعتماد نکن حتی ب متخصص من متخصص هم ببرم دارو بده اول میزنم اینترنت راجع بهش میخونم از چند نفر میپرسم بعد استفاده میکنم ،،، اشکال نداره حالا که گذشته درسته خیلی خیلی سخت گذشته برات ولی قوی باش ازین ب بعد ب هیچکدوم اعتماد نکن

حتی منم اشکم درومد😭😭
بمیرم برا بچه هامون ک انقدر مظلومن..بی زبون..بمیرم الهی براشون😭

سوال های مرتبط

مامان نفس👨‍👩‍👧 مامان نفس👨‍👩‍👧 ۸ ماهگی
💢💢💢💢💢💢💢گه جون بچتون براتون مهمه بخونید❤خواستم فقط ی اطلاع رسانی بکنم.. من ی مادرم که مثل همه ی بچهای دیگه بچم زردی گرفته بود شدید فاویسمم بود .اخرای اسفند بود نزدیک عید .تمام اون صحنه ها جلوی چشممه و شاید فقط بخاطر همینه ک من حس افسردگی دارم و همش مثل کابوس جلوی چشممه ..باید سالها بگذره تا یادم بره..گفتیم کجا ببریمش گفتیم ۱۷ شهریور مخصوص نوزاداست وکلی تعریفشو شنیدیم گفتیم ببریمش _فقط خواستم بگم بچهاتونو اونجا نبرین بلایی ک سرم اوردن خداکنه سرهیچکدوم بچهاتون نیاد من دلم هنوزم خونه و الان هیچکاری از دست من برنمیاد نمیخام ب اون روزا فک کنم اما میخوام بگم توف تو ۱۷ شهریور..لعنت بهشون....خواستم بگم ک شماهم بدونید بچهاتونو نبرین اونجا...ب عنوان زردی بردیمش بستری کردیم هروز خون میگرفتن اره بخاژر خودشون بود...بعد چن روز گفتن باید عفونت ادراری بده شاااااااابد از ادرارشه..گفتیم باشه...ی پلاستیک دادن ادرار بچمو ریختن تو ی پلاستیک بردن ،اوردن گفتن جوابش خوب نیست..شاید پلاستیک کثیف بوده.مگه میشه پلاستیکی ک خودتون میدین ( بقیش تاپیک بعدی)





سزارین جنسیت زایمان
مامان نفس👨‍👩‍👧 مامان نفس👨‍👩‍👧 ۸ ماهگی
کثیف باشه؟؟گفتن نه باید سون یزنیم ،منک دیگه دنیا رو سرم خراب شد تو بغل شوهرم فقط گریه کردم ،مادرم گفت تو برو من میمونک،الان ک دارم تعریف میکنم اشگم فقط داره میریزه..اون روز فقط گریه کردم بدترین روز زندگیم بود..مادر بیچارم موند ک بهش یون بزنن پدرسگا..بعده چن روز ی دختره اونجا میگفت شوهرم ک اومد خونه گفت ی خانومه پشت در جوری گریه میکرد ک منم گریه کردم(ینی شوهرش)...ب مامانم گفتم تروخدا بگو..گفت بلد نبودن سون وصل کنن بچرو داغون کردن دوبار اینکارو انجام دادم بچه داد میزد نوزاد ۸ روزه😭میگه دوبتر انجام دادن..اومدن بیرون گفتن نمیشه بچه نمیمونه ،واقعا حرفشون چرت بود.حالا ی چیز بهتون بگم؟مامانم فقطگفت لعنت بهشون چقتی داشتن اینکارو انجام میدادن سر پماد رو زیر کمر بچم جاگراشتن و داشتن درهمون شرایط ک سون میکردن داخل بدنش اون جسمم زیر کمرش بود...فقط قلبم سوخته واسه همینه ک حس افسردگیم خوب نمیشه...قلبم سوخته..اخرش میدونین‌چیشد؟(ناپیک بعد)





سزارین جنسیت زایمان
مامان فسقلیم🥺 مامان فسقلیم🥺 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
سلام خانما من ۲۴ /۳ با تپش قلبو سرگیجه رفتم بیمارستان
آونجا نوار قلب از بچه‍ گرفتن و ب خودم اکسیژن وصل کردن
بعد چندتا آزمایش ازم گرفتن و قرار شد ی نمؤنه ادرار بیست و چهار ساعته بدم تا شب بعدش ک دوباره همون حالت بهم دست داد سآت دوشب ک دوباره ازم آزمایش گرفتن گفتن ک یچیزیم بالا عه بعد ساعت ۱۰ صبح اینا بردنم بلوک ک نوار قلب جنین و گوش بدن ك دکترم اومد گف یچیت بالاعه ک من نفهمیدم چی هس و گف خارش داری گفتم اره ک بهم ختم بارداری دادن
تا ساعت یک ک براختیار خودم بودم ساعت یک ی معاینه شدم ک رحمم کامل بسته بود
بهم قرص زیر زبونی دادن منم تو همین هین دستمو ب لوله گرفتم و پاهامو باز میکردم کمر خم میکردم میچرخوندم کمرمو یا از تخت میگرفتم ب حالت دستشویی مینشستم و پامیشدم ک ساعت چهار دوباره معاینه شدم گفتن ی سانت باز شده اولش بهم گفتن تا فردا غروبم زایمان نمیکنم ولی بعد ائنکه دیدن باز شده گفتن تا فردا صبحش زایمان حتمیه دوباره ی قرص زیر زبونی دگ ک کم کم انقباضام شروع شد خودمم ورزش میکردم با توپ میپریدم و همون ورزشارو تکرار میکردم تا رحم ۴ سانت بشه مامای همراهم بیاد من همینجوری ک ورزش میکردم اب میؤمد فک میکردم ادرار در حالی ک کیسه اب بود دگ نذاشتم معاینم کنن تا اینکه مامای همراهم اومد
باهام ورزش کرد دگ کامل کیسه ابمو پاره کرد دوبار سون کوچیک زد بهم همش زیر آب گرم میبردم بعد دگ خاس معاینه کنه نذاشتم تا غینکع زیر دوش بودم دیدم پاهام بسته نمیشه دستمو یردم ی چیز گرد حس کردم ب مامای همراهم گفتم گف تو هنو پنج سانتم باز نشده بودی ک چرا فولی😅