۲۰ پاسخ

ومنی ک ده روزگی مامانم رفت شهرمون من موندم با بچه ی ده روزه،خانواده شهر دیگ ای هستن من شهردیگه
خانواده ی شوهرم پیشمن ولی بس ک ذاتشون خرابه تاحالا کمکم نکردن تو بچه داری،یه چی دیگه ام بگم بیشتر دلت بسوزه دستمم شکسته دیگ اووووج بدبختیمه دیگ،ـ
بااین حال تا الان دووم اوردم،گاهی گریه کردم گاهی فحش دادم ولی ناامید نشدم☺الانم دخترم دو ماهشه
فقط خواستم بگم جز خدا از هیشکی کمک نخواه

بابا ولکن پس من چی بگم که هیچ کسو ندارم . فقط به این فکرکن که خودتی و خودت فکرکن رفتی خارج اصن اونجا خودت داری بچتو بزرگ میکنی درهرصورت خدابزررگه همینجوری چشم به هم بزنی میگذره این روزا

سلام عزیزم خوبی شما تو پست هاتون خواندم دکترتون کامیابی بود الان بنظرتون برم پیشش نامه عمل اختیاری بهم میده ؟؟؟

اگه تاچهل روز بمونن که عالیه واقعا بدن احتیاج داره به استراحت و رسیدگی، ولی اطراف ما معمولا ده روز میمونن، من بعد ده روز اونقدر درگیر بچه شدم به خودم توجه نکردم کم خوابیدم که مریض شدم،مادرم بنده خدا دیگه بیشتر روزا چند ساعت میاد کمکم. ان شاالله خدا کمک میکنه بهتون🤲🏻

درکت میکنم عزیزم می‌دونم خیلی سخته منم از روز دوم تنهایی تو بیمارستان از بچم مراقبت کردم چون بستری بود دو هفته هر چی لازم بود از پرستارا یاد گرفتم چون اولین بچمه یهو میگن بچه مریضه اما معلوم نیست هنوز چشه چقدر بستریه خیلی روزای سختی بود اما گذشت بعد دو هفته تو بیمارستان بدون خواب درست و استراحت اومدم خونه بازم تنها گذروندم تا حالا
تو ام می‌گذری از روزای سخت مطمئنم
الانم ببین با یه پارچه دورپیچ هر چی که داری بچه رو قنداق کن فقط در حدی که دستو وپاش محکم بشه نپره بعدم اگه پستونک میخوره بده بغلش کن اگه آروم نشد راه برو یکم شکمش هم آروم با دو تا انگشت گرد دور نافشو ماساژ بده و راه برو یا تکونش بده تو بغلت
پسر من بدترین گریه هاشم اینجوری آروم میشه
امتحان کن تا اخلاق بچه دستت بیاد که چجوری آروم میشه

ای خواهر من حتی کسی نیست روز زایمانم بیاد پیشم تو بیمارستان تو قصه چیو میخوری آخرش که چی باید تنها بچه رو بزرگ کنیم همون بهتر منت کسیو نکشی سخته ولی میگذره من سر بچه اولم ۱۶ سالم بود خودم تنهای شبا تا صبح بالا سر دخترم بودم

عزیزم درکت میکنم ، میدونم این روزا واقعا ادم حساس و زود رنج میشه اما خب باید خودت رو قوی کنی عزیزم
ما اکثرا بعد ۱۰ روز کسی پیشمون نبود ، بعضی ها که همونم ۱۰ روز اول هم تنها بودن و بدون کمک

منم مادرم روز ۱۱ بچم ، شب چهارشنبه سوری ، در حالی که بچم زردی داشت و تو دستگاه بود مجبور شد بره بنده خدا ، نتونست بیشتر بمونه ، ناچار بود که بره اما اونموقع من واقعا دلم شکست که چرا منو تو اون شرایط ول کرد و رفت

الان مادر شما هم بنده خدا ۲۰ روز بوده ، حالا هم میگی سرما خورده و خب مجبوره ازتون فاصله بگیره

خواهرت هم شاید واقعا دلیلی برای نیومدنش داشته ، شاید همسرش دوست نداره شب رو بیاد خونه شما ، یا اگه بچه داره براش مشکله و ...

خداروشکر که ۲۰ روز خم بهت رسیدگی کردن ، دیگه سعی کن کم کم خودت با شرایط کنار بیای عزیزم😘😘

وای عزیزم واقعا سخته من دو ماه خونه مامانم بودم از ته دلت از خدا میخوام بهت ارامش بده

والا منم هفته اول ک خودم بستری شدم هفته دوم ک اومدم دو سه روز فقط بودن دیگه خودم تنها باید بچه داری میکردم

من از روز ۱۲تنها بودم،تازه تو شهری که هیییچ کسو ندارم

اینقدر حساس نباش من ک مامانم میگه زیاد بمون خونه خودمون ولی قصد دارم روز دهم بیام خونه خودم ک دیگه خودم بتونم کارای بچمو انجام بدم

من از اول حاملگی تا الان تنها بودم….
دو تا خواهر دارم سه تا خاهر شوهر که دختر خالمم میشن هیچ کدوم نیومدن بالاسرم..غذا بدن دستم یا از تنهایی درم بیارن…همینطور گوشه اتاق چپیدم از درد و تنهایی و غصه ..اتفاقی هم افتاد بین من و شوهرم که اضاف شد به دردام الان یه تنهای افسرده وحشت.زدم که فقط اشک میریزم و غصه میخورم دکتر برام امپول ریه نوشت چون خطر زایمان زودرس گرفتم از شدت ناراحتی و استرس..نه خاهرام نه مادرم هیچکدوم زنگ نمیزنن ببینن تو چ حالی ام چی کم دارم زندم مردم …الان انقد داغونم استرس زایمان و بچه داری و شب زنده داری هم مونده ک اونم کسی رو ندارم

عزیزم بعضی وقتا ادم به فکرش نمیرسه تو به خواهرت میگفتی شب بیا اینجا

عزیزم حق داری حس ناراحتی داشته باشی.ولی خب هیچکس وظیفه نداره به ما رسیدگی کنه اگه کاری هم میکنن لطفشونو میرسونه،اینجوری فک‌کنی دیگه توقع نداری ناراحتم نمیشی

اخهی عزیزم ناراحت نباش ب امید کسی نباش مطمعن باش از پسش برمیای عزیزم 🥹

خب عزیزم خواهرت حتما همسر و بچه داره ک عهمسرش نمیزاره

وا خب میومد دیگ چی میشد . عیب نداره . از پسش برمیایی عزیزم

مامانت کجاس

شبها بگو مامانت بیاد پیشت تنها نباشی

حالا یه شب امتحان کن شاید تونستی از پسش براومدی اینقدر ناامید نباش

سوال های مرتبط

مامان کوهیار مامان کوهیار روزهای ابتدایی تولد
مامان علی.عباس.طاها مامان علی.عباس.طاها روزهای ابتدایی تولد