۱۱ پاسخ

پسرمنم همینه تا باباش میاد اروم میشه شوهرم میگه توالکی میگی

وااای دقیقن مثل من .پسرم تو خونه همش نق میزنع و بغلمه.خونه مادر شوهر اینقدر آرومه.اونا هم همین حرفا به من میزنن

دست رو دلم نزار خواهر بچه منم همینه من امروز باشال بستمش به کمرم تا غذادرست کردم

سر این قضیه من دگ کم مونده بود مادرشوهرمو جرررر بدم پسر منم اصلا نمیخوابید و همش گریه میکرد شانس میرفتیم خونه مادرشوهرم چند ساعت تختتتتتت میخوابیدا بعد مادرشوهرم هی با تیکه میگف بچه می‌خوابه ک میگی نمیخوابه
حالا جالبیش اینجاس ما تو یه ساختمونیم ینی رو ب روی همه خونه هامون میگم پسر من اونقدر گریه میکرد واقعا صداش نمیومد اونور عوضیییی؟

منم یکی از این چسبنده ها دارم😂
مهمون بیاد دست تنهام خودم همه کارامو میکنم

پسر منم همینه همه ام میشناسنش ازم توقع ندارن😂

وای چقد پسر منه😂 منکه دارم روانی میشم, کالسکه اگه داره بذارش تو اون, چندتا وسیله هم بریز رو میزش بازی کنه
خونه ماها براشون تکراری شده, میرن مهمونی خوشحالن تنوع میخوان دیگه.
روزی یکی دوساعتم ببرش پارکی جایی خسته بشه

وسیله بازی بذار پیشش مثل جغجغه رنگی تا سرش گرم بشه گاهی بذار جلو تلویزیون برنامه کودک بذار تا جذبش بشه یاد بگیره خودش تنهایی بازی کردنو ولی خودتم باهاش از دور حرف بزن بفهمه هستی و خیالش راحت باش تنها نیست

باهاش کنار بیا و ببین چطوری ساکت میشه قلقش چیه من بچم ۴ ماهشه ت رورئک میزارم ساکت میشه

تنها نیستی عزیزم
پسر منم همینطور یه.نمیزاره کاری کنم باید کنارش بشینم.همسرم ساعت ۳از سرکار میاد بدو بدو یه چیزی باید درست کنم

بزار روروئک

سوال های مرتبط

مامان نفس👧🏻🩷 مامان نفس👧🏻🩷 ۶ ماهگی
مامانا شما ميشينيد با شوهراتون حرف بزنين؟شوهر من هيچوقت با من حرف نميزنه هيچي هيچ و وقتي مادرش اينا ميخوان خونمون خيلي جلوشون دعوام ميكنه بعدش هروقت مادرش اينا اومدن خونمون مادرش ب همه خواهراش و بچه هاي خواهرش زنگ ميزنه ك بيان😐اين مسئله خيلي اعصاب منو خورد كرده🥲شوهرمم ب من هيچ اهميت نميده معلم هست شوهرم وقتي هم از مدرسع مياد نهار ك خوردم من تو اتاق بچه مو ميخوابونم و نمياد پيشمون تو سالن ميشينه چيكارش كنه خيلي دلم ب خودم ميسوزه صبح بچه انقدر گريه ميكنه ك من وايسادم نهار درست ميكنم بغلش نميكنم 🥲ولي بازم اين شوهر هيچي تو چشمش نيس پول ك هيچي برام نميده تا دو مليون تو كارت ريخت يه ساعت بعدش خودش ميره با كارتم خريد ميكنه🥲صبح كارتم يه مليون داشت ٨٠٠ تومنش ريخت تو حساب داداشش🥲يني انقدر اعصابم خورد ميشه ك نگو ميخواستم برم ارايشگاه هيچ پولي تو كارتم نبود بهش هم نگفتم پول نقد ك ب دخترم داده بودن برداشتم خدايا خودت ب من صبر بدع من دلم خيلي نازكه تا چيزي شد همون موقع ميزنه زير گريه🙂