وقتی رفتم پیش دکتر متوجه اون حجم اضطراب و نگرانی و حواس پرتی من شدو کلی دعوام کرد و بهم گفت اگه اینجوری پیش بری باید برات قرص اعصاب بنویسم دراخرم بهم گفت ک برو ۶ماه طبیعی اقدام کن اگر باردار نشدی بیا برایiuaوivf،فکرش داشت دیوونم میکرد،اونروزا به واسطهی شغلم که مزون خیاطی بود خیلی سرم شلوغ بود تقریبا هرروز سفارش جدید میگرفتم چون سبک خودمو داشتم توی کار و کارای مینیمال میدوختم از لحاظ مالی هم اوکی بودم ولی نگم براتون از حال روحیم ک توی بدترین وضعیت ممکن بود از مطب دکتر ک بیرون اومدم توی مسیر تهران تا پرند تو ماشین برادرم زااار زااار گریه میکردم این وسطم هی موبایلم زنگ میخورد و من صدامو صاف میکردم و جواب مشتری هامو میدادم بعد ک قطع میکردم دوباره زااار زااار اشک میریختم و از خدا شاکی بودم ک چرا منو بخاطر یه بچه اینقدر عذاب و حسرت میده همون شب با راهنمایی های داداشم تصمیم گرفتم ک پارچه های مشتری هامو دونه دونه با اسنپ بهشون برگردونم و ازهمشون عذر خواهی کردم و گفتم یه مدتی نمیخوام کار کنم احساس کردم واقعا ذهنم نیاز به آرامش و آزادی داره تا یکم به خودش بیاد،هیمنکارم کردم وهمون شب پرونده ی سفارشامو بستم و یه خواب راحت کردم و تصمیم گرفتم دیگه به بچه فکر نکنم و یکم ب خودم و روحم برسم میخوام بهتون بگم اینکه من همون ماه بعد 7سال اقدام باردار شدم چیزی جز معجزه نمیتونست باشه 🌱یه بارداری خیلی خیلی راحت و گذروندم ک شدن بهترین و قشنگترین روزای زندگیم و الان پسر کوچولوم نزدیک به 4ماهش شده و من لحظه به لحظه خدارو بابت این معجزه شاکرم و هنوزم باورش برامون سخته ...
اینو نوشتم برای تموم زنایی که ناامیدن ،خستن،بریدن ،صبر
صبر، صبر ،خدا خیلی قشنگ برامون چیده 🦋
💙🧿🧿
عزیزم خدا پسر نازتو نگه داره برات
خیلی داغونم دعاکن برام
وای چ حس خوبی واقعا اظطراب برا ما خانوما مث سمه امیدوارم ک در کنار هم همیشه سالم و سلامت و شاد باشید
عزیزم خداحفظش کنه من هم خیلی سختی کشیدم بدازده سال باردارشدم خدایاشکرت
آفرین دختر قوی خدا بچتو حفظ کنه .ه قشنگ نوشتی دمت گرم
ایجانمم عزیزممم،خدا حفظش کنه،تورم برای بچه حفظ کنه
عزیزم 🥹
فقط میتونم بکم خداروشکر عزیزم ❤️❤️❤️
منی ک موهای تنم با شنیدن این داستان سیخ شد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.