اشکم همش میره واینمیسه با اون رفتارای شوهرمو خانوادم دورن ازم و دخترم
دوسال و سه ماهشه هنوز دست میبره به سینم تا خوابش میبره اون یکی هم
بیاد چجوری بزرگشون کنم خیلی دلم گرفته خیلی شوهرم اصلا درک نداره سوال قبلیم بخونید بعدشم با این وضعم همش دستور میده😭😭😭

بعدم نصف تقصیرها خود ما زنا داریم ک رو دادیم ب مردا هرچی گفتن گفتم باشه چشم پرو شدن خودمون تغیر بدیم اونام میفهمن

چرا اهمیت میدی اخه عزیزمن منم شوهرم همین بود یه بار لالکی اه وناله کن وقتی بهت گیرمیده ببرش بیمارستان از کار بیافته ادب میشه من شوهرم همین بود قبل بارداری فکرمیکرد پادشاه مصر باید همه جا تمیز باشه برق بزنه هی ایراد الکی میگرفت اولای بارداری دیدم اهمیت نمیده که باردارم من و الکی جوش میداد به دل درد چسبیدم یه روز ت بیمارستان هی کشوندمش اینوراونور بعدش دیگه یکم بهتر شد الانم اگه درد داشته باشم اصلا کاری نمیکنم میاد اخم وتخم میکنه ولی اهمیت نمیدم الکی که نیس بارداری بخوای خودت رو اذیت کنی مردها فک میکنن چون خودشون کار میکنن ماها فقط افریده شدیم که بچه بیاریم خدا این توانایی رو مثل توانایی کارکردن که به اونا داده به ماهم داده

بزن تودهنش تا شعور یادبگیره مگ نمیفهمه بارداری باید درک‌کنه واقعا ک جقد بیمرفتن مردا

پس یه راه بیشتر برات نمیمونه مثل دوست من به دکترت بگو باهاش حرف بزنه بگه استراحت برات بنویسه بگو بچه دارم شوهرمم خیلی سختگیر وغرغرو یکم از شرایطتت بگو تا صداش بزنه داخل اتاق

خواهری به کم آروم باش به خودت آرامش بده زندگی همینه دیگه .مطمئن باش خدا بهت توانایی میده و خودت به تنهایی جفت بچه هاتو بزرگ میکنی .زیاد سربه سرش نزار مردا مثل بچه ها می‌مونن لج میکنن.

دختر منم همینه دیگ نمیذارم دست ببره تا یادش بره اذیت نشه نی نی آمد

ببین دهن به دهن مرد نشو وقتی شروع به غر زدن میکنه پاشو برو تو اتاق یا بگو الکی پام گرفته برم یه دوش بگیرم

من پسزم 4 سال ونیم ب قدری ی من وابسته ک نگو شبا تا سزش پیش سرمن نباشه نمیخوابه اگ بیدارم بشه ببینه دوره میاد بغل من می‌خوابه متاسفانه دست ب سینه هامم میزنه از دختر خواهر شوهر یاد گرفت اون 7 سالشه هرکاری میکنم ترک نمیکنه امیدم ب این اون بیاد کمتر بیاد سمتم

عزیزم هرجی گفت خلافشو انجام بده ک دیگ دستور نده بهت بگو پاشو خودت انجام بده ۲بار ک انجام ندی یاد میگیره چجوری رفتارکنه.البته خیلی ببخشید رک گفتم دیگ