۷ پاسخ

اره باید میگفتی
بچم ترسید دست بچه میگرفتی سرسنگین میاوردیش بیرون تا بفهمه با اخرش باشه

من ک همونجا میرینم بهش هرکی همچین رفتار کنه ...شوهرمم کم و زیاد کنه میتوپم بهش ..آخه اگه ب بچه همچین رفتارهایی بشه اعتماد بنفسش از دست میده

عزیزم اشتباه کردی پس کی می‌خوای بچتون حمايت کنی بايد همونجا بايد جوابشو می‌دادی خودخوری الآن هيچ فایده ای نداره

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

بعضی وختا پیش میاد ک ادم لال میشه چون دقیقا برامنم اتفاق افتاد تومسجد یه خانومه بچمو ترسونو گف ساکت باش نمیدونم گوشتو میبرم چیکارمیکنم نخاستم جلو اونهمه جمع بی احترامی کنم گفتم مامان خاله باشمانیس اونم هی میگف با اونم فقط گفتم من بچمو نمیترسونم اینجوری همه میگفتن چی میگی بچس ب خانومه میگفتن...بخدا فقط نخاستم بی احترامی کنم انقد بعدش عذاب وجدان گرفتم دلم داش میترکید انقد باخودم فش دادم میدونی یهو هنگ کردم اونجوری گف بغضم گرف نتونستم حرف بزنم گفتم یچی میگم بهش سن بالاس ناراحت میشه و...ولی اشتباه کردم

اشکال نداره عموشه نمیشه چیزی بگی شاید رو تختش حساسه

همسرت بود؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۳ سالگی
مامانا من امروز خیلی روم فشار بود خیلیییییییی پسرم حتی نمی‌ذاره دستشویی برم گوشی دستم بگیرم ازم میگیره غذا نمیخوره همش میگه شکلات و بستنی و بیسکوئیت بده چندوقتیه همش میگه گوشم ویز ویز بعد بردمش دکتر داره چرک خشک کن میخوره امروز از صبح اذیتم کرده خیلی خیلی صبحانه نخورده دیشب بد خوابیده
یکساعت تمام داشت گریه میکرد بخاطر یه چیز مسخره هندزفری گذاشتم تو گوشم هرچی گفتم نمیشه بدتر جیغ میکشید
هندزفری گذاشتم توی گوشم بعد داشتم ظرف میشستم اومد با ماشینش از این بزرگان محکم میگویید به پام بعد من بازم سعی کردم توجه نکن بعد زد سطل آشغال ریخت یکدفعه دیوونه شدم هدفون از گوشم پرت کردم زمین شکست ماشینشو از روی زمین برداشتم پرت کردم وسط پذیرایی انقد کوبیدم توی سرم که داره سرم منفجر میشه فکر کنم خیلی ترسید 😣😩😖 بغلش کردم خوابید ولی دارم میمیرم
بخدا از خدا و عاقبت پسرم نمی‌ترسیدم خودمو خلاص میکردم این چه زندگیه با یه زبون نفهم و مادر عفریته اش سر میکنم پسرم دائم گریه می‌کنه
مامانمم که همش ولم می‌کنه می‌ره شهرستان هیچوقت خدا نیست 😭
چرا من انقد تنهام چرا بچه من باید یه مادر روانی داشته باشه فقط خدا خدا میکنم دیوونه بازیم یادش نمونه