۹ پاسخ

واییییی منم ،چیکار باید کرد؟اینجوری خوب نیست

دقیقا همینه من دیشب رفته بودم خونه مادرشوهرم برادر شوهرم خونش طبقه پایینه بدون اینکه به من بگه بردش خونش نیم ساعت نیوردش منم ناخوداگاه بهم یه استرسی وارد شد اخرشم گریم گرفت تا سوار ماشینمون شدیم که بریم خونه انقدر گریه کردم تازه برادرشوهر پروم میگه اجازه مگه میخواست چند وقت دیگه خودش هی این پله هدرو میادو میره احمق

دقیقا من رفتم آرایشگاه اما چ رفتنی تا بیام خونه سه چهار بار ب مامانم زنگ زدم ک محمدعلی چیکار می‌کنه اینقدر دل تنگش شده بودم ک نگو

ولی زامبی مستقل فکر نمیکنن بعد کسی بهشون فرمان نمیده معمولن، اینا گوشت ببینن حمله میکنن مطمعنی فیلم زامبی دیدی ؟

کم کم عزیزم این همه وابستگی اصلن خوب نیست هم برای خچدت هم بچه چون اونم شخصیت جداست باید مستقل باشه تو هم باید ب خودت برسی چند سال بعد بزرگ میشه میگی همش وقتمو ب پات گذاشتم اونم میگه وظیفت بود یا میگه نمیخواستی هرچیزی ب اندازه خوبه خودتو فراموش نکن

وای مریم جون بدترین کار اینه که بچتو پیش کسی بزاری. نمیدونم چرا از وقتی پاییزان پیش مامانم بوده شبا همش گریه می‌کنه از خواب میپره. این بچه تا صبح تو گهواره می‌خوابید صداشم در نمیومد. خیلی اعصابم خورده خیلی

خدا بچت حفظ کنه ولی اینجوری نابود میشی
برا خودتم وقت بذار

اخی عزیزم😥اره دقیقاهمینه صبح که چشاتوبازمیکنی مریض باشی خسته باشی دلت بخواب یکم بیشتربخوابی نمیشه که نمیشه‌ بایدبه بچت برسی
تاشب بشه بخوایی بخوابونیش بازم همینه
کلابعدبچه ادم‌الویتاش عوض میشه اصلامادروبچه یه روح هستن دردوبدن

دقیقا من بخاطر دخترم کاشت ناخن اینا همش درآوردم که نرم آرایشگاه ازش دور بشم کلا همه چیزم همه کارم شده دخترم

سوال های مرتبط

مامان آسد محمد جواد مامان آسد محمد جواد ۱۰ ماهگی
اولین بار تنها بردمش حموم😍😍
خیلی حال کردم که دارم میشورمش و یکم هم آب بازی کرد😍
آخر سر که میخواستیم بیایم بیرون خیلییی گریه کرد از گریه نفسش داشت میرفت و حسابی هول کرده بودم ولی سریع اومدم بیرون‌ و لباس تنش‌ کردم و از گریه زیاد خوابش برد😭😢

شوهرم که همون اول گفت خودت میبریش حموم من هیچ کمکی نمیکنم و ازت بچه رو نمیگیرم،‌منم گفتم‌ باشه‌ خودم و بچه باهم میایم بیرون و‌خودم‌ لباس تنش میکنم و همین کار رو هم کردم، ولی آدمیزاد که نیست میدید بچه‌ داره گریه میکنه حتی نیومد یه‌ پستونک یا شیشه دهنش کنه تا من بتونم راحت تر لباس تنش کنم،فقط خسته نباشه یک‌ دقیقه اومد باهام دعوا کرد که چکارش کردی تو حموم و بچه رو تو حموم اذیتش کردی که گریه کنه فقط گفتم الان داد نزن بچه بیشتر گریه میکنه😑
بچه آب بازی خیلی دوس داره و از آب خوشش میاد و مامانم هم هرسری میبردش حموم داخل حموم ساکت بود ولی وقتی حوله تنش میکرد و میخواست بیاد، بیرون شروع میکرد به گریه کردن و شوهرم هم دیده بود و هم مامانم بهش گفته بود،واقعا نمیدونم با همچنین مردی باید چجوری رفتار کنم؟
فقط دفعه آخرم بود میبرمش حموم یا وقتی رفتیم مشهد پیش مامانم اونوقت میبرمش که حدقا مامانم کمکم کنه