سوال های مرتبط

مامان رادمان مامان رادمان ۱۴ ماهگی
تجربه های مادرانه😊
من اون زمان که تصمیم به بارداری گرفتم تو دو راهی سختی بودم از طرفی شرایط محیا بود که دکتری بخونم وکارما ادامه بدم از طرفی دکترا به دلیل اندومتریوز اصرار داشتن که بچه دار بشم.ولی دیگه دلو زدم به دریا و برعکس گفته همه دکترا با همون اولین تلاش باردار شدم.
راستش الان فکر میکنم خب مگه بالاتر از این تجربه مادری علم دیگه ای هم بود که باید دنبالش می رفتم؟ من از حضور این بچه خیلی چیزا یاد گرفتم چی بالاتر این؟الان میگم چه پیشرفتی چه بلوغی بالاتر از مادر شدن؟
راستش الان زندگیم شده زهرای قبل پسرم و زهرای بعد پسرم...
من بزرگ شدم من رشد کردم...
من یاد گرفتم...من علمی که دنبالش بودم را زندگی کردم و با تجربه لمسش کردم .
این تاپیکو گذاشتم هم یادگاری بمونه از حسی ک این روزا تجربش میکنم هم اخر سالیه بنویسیم از نکاتی که توی این مدت خودمون کشفشون کردیم بی اینکه کسی بهمون یاد بده...
من با تجربه یاد گرفتم که (یه روزی برای تک تک اینا استرس زیادی کشیدم)
*یه سری غدد چربی هست توی سر بچه ها که اگه بزرگ نشه و جا به جا نشه کاملا طبیعیه و اکثرا هم پشت سرشون نزدیک گوششونه
*زردی نوزاد اگر فقط صورتشو درگیر کنه یعنی زیر عدد ۵ هست و تا ۴۰ الی ۴۵ روز میتونه ادامه پیدا کنه و جای نگرانی نیست
*بچه ها با ورود به ۳ماهگی یه اعتصاب شیری را اغاز میکنن که من خودم ۱۴ روز درگیرش بودم و دکترا تشخیص رفلاکس میدادن
*اگر یه چشم بچت بزرگتر اون یکی باشه اکثرا تا ۶ ماهگی یا ۱سالگی درست میشه(من اینو تا ۳ماهگی داشتم چقدرم استرس کشیدم براش)
*پسر بچه ها از توی دوره جنینی نعوظ دارن من اولین باری ک دیدم بهم ریختم😅
تاپیکم برای ادامه جا نداره حالا تو برام تجربه هاتو کامنت کن😊