به زایمان فکرمیکنم اشکم میریزه.دلم برا لگداش و حتی این استرس هایی که بهم میده تنگ میشه🥺🥺از طرفی هم دلم میخواد بغلش کنم.اصلا باورم نمیشه بچه دار شدم مامان شدم و قرار زندگیم کلا تغییر کنه🫠🫠

مامان شدن حس بی نهاییییییییت عجیبیه ک اصلاااا نمیشه گفت
منی ک بشددددت رو‌خوابم حساس بودم و هیچکسییی نمیتونس بیدارم کنه و اگر نمیخابیدم حالم بد میشد الان باید باگریه های دخترم بیدار شمو شیر بدم بچرخونمش... الهی خدا ب همه این حسو بده تجربه کنن ک چقد شیرینه... بسلامت نی نیتو بغل کنی عزیزم و این شب زنده داریارو با دل خوش تجربه کنی😘

اخ اخ دقیقا.... هر روز و هر لحظه یه حسی دارم🥺 خیلی حس عجیبیه... من که هنوز خودمو تو ایینه میبینم یا دست میکشم رو شکمم‌و تکون هاش رو حس میکنم باورم نمیشه مامان شدم و کمتر از یه ماه مونده تا اومدنش... هم شدیدااااا دلتنگ این روزا میشم هم میخوام زودتر اون روز برسه تا استرسم تموم بشه.... خیلی حس و حال عجیبیه..‌.🥺🥺

منم دوس دارم ببینمش ولی دلم برا تکوناش تنگ میشه 🥹🥹

من فقط روز شماری میکنم کاش زودی موقعم شه اصلا دلم برا بارداری هم تنگ نمیشه از بارداری متنفر شدم از بس استرس کشیدم که نکنه زود دنیا بیاد هنوزهم استرس دارم کاش زودی بگذره ۳۶ هفته شم دیگه خسته شدم...

منم دوست دارم سریع شهریور برسه تا راحت بشم شبا اصلا نمیدونم چطور میخوابم دیگه خسته شده،از درد لگن فقط دوست دارم زود بدنیا بیاد

ولی من بی صبرانه منتظرم بدنیا بیاد و روی ماهشو ببینم

وای چه حس مشترکی.من اصلا باورم نمیشه مامان دو تا نی نی میشم هم زمان

منم از یکطرف ترس و وحشت زایمان و دارم از یکطرف دوست دارم زودتر ببینمش با ی درد هم استرس میگیرم هم خوشحال میشم

تنها نیسی🥲🥲🥲🥲

ولکن بابا بزار بزاییم راحت بشیم😁😁😁منکه فقط دوست دارم تیر برسه

ایجون دلم مامانت سیسمونی و گرفته یاخودت عزیزم؟

ایشالا به سلامتی زایمان کنی😍

چه وسایل نازی