دوسال پیش این دقیقایق روز چه اشکی میریختم اونقد میترسیدم فک میکردم برم اتاق عمل،میمیرم ودیکه زنده بیرون نمیام
التماس دکترمم کردم کامل بیهوشم کنم ولی قبول نکرد، فشارم خیلی بالابود، از دو روز قبل تحت نظر بودم ، فقط میخواستم زودتر دخترمو بغل کنم ببوسم، شیرش بدم و...😘
خدایا شکرت دخترمو بهم دادی،، هزاران بار شکرت برات یه رفیق، یه مونس، یه همدم و... دادی🤲🤲😍😍
از کله سحر امروز بیدار شدم نمیدونم چرا استرس دارم،اخه یکی نیس بگه چته، بگیر بخواب انگاری قراره دوباره بزایم،دل تو دلم نیس، خیلی نگرانم، خیلی استرس دارم خیلیی ،خودمم نمیدونم چرا ، زیر پتو از استرس یخ زدم🥴😩
دخترکم ،دنیای من دوست دارم❤️

عکسه قبل اینکه برم بیمارستان بستری بشم، آخرین حموم منودختری تو شکمم بود، یادش بخیر با گریه حموم کردم آماده شدم رفتم بستری شدم😩🤩

آخی منم پارسال دقیقا تو همین روز رفتم بستری شدم و روز بعدش دخترم طبیعی به دنیا اومد منم خیلی استرس داشتم🙃

ببخشید گلم داداش شما بود تو یه هایپر مارکت تهران کار میکرد ؟

تولدش پر تکرار خواهر 😘

آخی تولدش هزاران بار مبارک بمونی واسه هم

ان شاالله همیشه کنار هم خوشحال باشید و موفقیت هاشو ببینی.

هووووف من زایمانم طبیعی ام .۲روز درد کشیدم خونم آخرش باورم .دست پا ورم کرده رفتم کیسه ابمو زدن چقد بد بود
ی دانشجو بالا سر من بود اصلن ن کمکی .ن چیزی
وقتیم زایمان کردم انقد خونریزی کرده بودم که خود ب خود غش میکردم
قشنگ یادم التماس نظافت چی .التماس هر آشغالی میکردم میگفتم ب من پتو بدین دندونام محکم می‌خوردبه هم . ۲بار خود ب خود زبونم زیر دندونام رفتم . بدنم خیلی میلرزید دخترمو دادن بهم انقد میلرزیدم که میگفتم الان میفته
تااینکه ابجیم اومد صدای داد ابحیمو میشنویدم ولی نمیتونستم بگم خوبم
فقط یادم میفته میگم خدا لعنتشون کنه خیلی بد بود

آخی من حالا ترس زایمان نداشتم همش نگران بودم که زود زایمان نکنم بچم بره تو دستگاه

مبارک باشه عزیزم ❤️
موفقیت هاشو ببینی

انشاالله تنتون سالم باشه