۱۰ پاسخ

عزیزم تحت هیییییچ شرایطی به بچه دروغ نگو
الکی نگو اوخ شده
بچه ها با حقیقت اتفاقا خیلی قشنگ کنار میان

اینکار آسیب میزنه به رابطه مادر و فرزندی
و اعتماد بچه

این چسب برق مشکی خیلی چیز جالبی نیست برای روحیه بچه شیر با نی بدین بهش بگین شیرمو ریختم داخل این مک بزنی خیلی بهتره دختر من اصلا اذیت نشد باورم نمیشه البته من تدریجی گرفتمش تجربمو نوشتم میتونین بخونین

عزیزم منم وقتی فکرشو میکنم بغضی میشم
چهرتون شبیه بازیگرای فیلمای قدیمی خارجیه
مثلا پزشک دهکده😍

وای اشکم دراومد یاد خودم میوفتم چجوری از شیر بگیرم بشدت وابستس

با متنت اشکم در اومد منم تصمیم دارم آخرای برج ۳از شیر بگیرمش فقط اینایی که میگن نباید چسب بزنیم پس باید چکار کنیم

خداقوت عزیزم
من درکت می کنم
این نیز بگذرد
راستی درخواست دوستی دادم برات

اینا همش میشع خاطره....به نفع خودشونه ایشالا اذیت نشه واسه منم دعا کن🫣منم موفق شم

شاید باورت نشه ولی شوهر من اولین شب که دخترم بدون شیر خوابید گریه کرد حال منم که داغون بود ولی گذشت توام خودتو ناراحت نکن بالاخره یه روزی باید این اتفاق میوفتاد

منم ۱۸ ماهگی همین کارو کردم و همین حال و روزو داشتم و بچمم همین قدر مظلوم بود و منم همینطوری گریه میکردم و اخرم طاقت نیاوردم وبهش دادم خیلی سخته میدونم ولی باید تحمل کنیم دیگه روند رشتشونه صبور باش و مثل من جا نزن ولی خو قبل از دو سالگی با تلخک گرفتم

وای نگو توروخدا.اشک منم درآوردی والا.انشالله اصلاااا اذیت نشه گل دخترت عزیزم

سوال های مرتبط

مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید
مامان امیرعلی💛 مامان امیرعلی💛 ۲ سالگی
سلام مامانای گل حالتون چطوره؟
کیا بچه هاشونو از شیر گرفتن؟ با امروز ۶ روزه که امیرعلی و از شیر گرفتم خیلیییی وابسته بود سعی کردم اول با یه سینه بدم یا حتی تلخ هم کردم که کمتر بخوره اما بدتر شد حتی مثلا وسط غذا خوردن یدفعه میگف شیر .
منم دیگه واقعا به هیچ کاری نمیرسیدم چون تو خوابم چندبار شیر میخواست یه روز خیلی اذیت کرد حرصم گرف دیگ با رژ ۲۴ ساعته رنگی کردم گفتم اوف شده دیگ بهونه نگرف ترسید یکم تا بیداره خوبه اما میخوابه پدر درمیاره . بلند میشه یدفعه گریه میکنه هیچ جوره ساکت نمیشه تا یکم زمان بگذره حالا بغل کن رضایت بده بخوابه شیشه شیرو ابمیوه و اینجور چیزا هم قبول نمیکنه موقع گریه
بچم معلومه کلافست شیر میخواد اما نمیشه بهم میریزه .
عکس العمل بچه های شما چطور بود بعده چند روز خوب شد خوابشون؟
روزا امیرعلی خوب بود بیدار میشد بعل میخوابیدم بغلش میکردم میخوابید دوروزه مثل شبا خیلی بی قراری میکنه اخلاقشم که قبلا اذیت میکرد با شیر ساکت میشد حالا دیگ شیر نیست خونه رو میزاره رو سرش انقدر جیغو داد میکنه .
مامان روشا مامان روشا ۲ سالگی
تجربه
سلام مامانا شبتون بخیر گفتم تجربه از شیر گرفتن دخترمو بگم شاید بدردتون خورد
دختر من شیر خودمو میخورد گهگاهی هم شیرخشک ولی خیلی کم تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش اول شیر در طول شبشو قطع کردم چجوری؟ شبا قبل خواب شام بهش میدادم بعد میخوابوندمش اینجوری سیر میموند تا صبح اگه هم شب بیدار میشد آب بهش میدادم اگه خیلی بی قراری میکرد درحد کم شیر میدادم ولی خیلی مقاومت میکردم پیش پیش میکردم تا بخوابه بعدم رفتم سراغ شیر روز درطول روز هر وقت میومد سراغم حواسشو پرت میکردم با خوراکی هایی که دوس داشت یا میوه [دخترم میوه زیاد میخوره] دیگه فقط موند شیر موقع خوابیدن که وقتی شام بهش میدادم میخوابوندمش دیگه سیر بود درخواست نمیکرد شبای اول که میگفت شیر بهش میگفتم فرشته مهربون گفته اگه روشا شیر نخوره بخوابه صبح براش جایزه میزارم و صبح قبل اینکه بیدار بشه ی خوراکی میزاشتم زیر بالشتش این شد که بدون شیر یاد گرفت بخوابه 😃 البته ی مدت هم مدام تی شرت میپوشیدم که نبینه هوس کنه
مامان کیان مامان کیان ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز خسته نباشید: ( کمکم میکنید لطفا)
استارت از شیر گرفتن پسرمو تقریبا ۱۲ روز پیش زدم،روزای اول ساعت شیردهی مو زیادش کردم بعدش صبحا ک از خواب بیدار میشد میدادم دیگه نمیدادم تا خواب بعدازظهرش ک میخواست بخوابه شیرش میدادم(چون بدون شیر خوردن اصلا نمیخوابه)دیگه نمیدادم تا شب ک میخواستم بخوابونمش،۱۲ روز همینجوری پیش رفتم تا دیروز، ک هرکاری کردم بدون شیر خوردن نخوابید منم مداد سیاه ب سینه ام زدم گفتم اوف شده اول قیافشو انگار ک چندشش شده باشه کرد بعدش اومد بوسم کرد گفت اوف شده گفتم آره اوف شده،یک ساعت این پهلو اون پهلو کرد هر ۵ دیقه میومد بوسم میکرد میگفت اوف شده؟؟🥺منم دلم آتیش میگرفت خودمو لعنت میکردم ک چرا گولش میزنم😭بچم بدون شیر خوردن بعد یک ساعت خوابید،دیشب و صبح باز همین کارو کردم ولی چیکار کنم عذاب وجدان دارم😢 حالا سوالم اینکه بنظرتون تو روحش تاثیر بدی میذاره؟؟؟؟روشم بد بوده؟؟؟؟چون از دیروز هی میاد بوس میکنه میگه اوف شده میخوام سینه مو نشونش بدم اصلا نمیزاره میترسه میگه نهههه😓😩
مامان سحر مامان سحر ۲ سالگی
من اینجا خیلی دیدم .که بچه ها شون از شیر گرفتن هم واسه بچه سخت بوده هم مادر و من استرس شیر گرفتن داشتم .. دخترم شدید وابسه ...یه روز دلم زدم به دریا گفتم آخرش چی باید بگیرم ... شبش که شیرش دادم دیگه هرچقدر پا شد دیگه بهش شیر ندادم تو خونه چرخوندم رو پا گذاشتم .. صبحم تا میتونستم باهاش بازی می‌کردم. رو سینه هام هیچی نزدم... هرچقدر دخترم اومد سمتم .گفتم ممی آخ شد .نباید بخوری . دست بزن روشون تا شب خیلی اذیت نکرد آخر شب که شد باز تا صبح بهونه گرفت .صبح بهش شیر دادم هم سینه ها خیلی پر شده بود هم دلم نمیخواست یهو بگیرمش .. روز دومم همش دخترمم سر گرم .کردم .بهش میگفتم ممی آخ شده نباید بخوری باید دست بزاری روش .بوسش کنی ..تا الان هر موقع هوس شیر میکرد میومد دست میزاشت روشون .الانم گذاشت روشون خوابید ... باز انشالله فرداصبح .. میدم بهش .... اینطوری نه خودم اذیت شدم .نه دخترم ......بچه ها زبون آدم متوجه میشن باید باهاشون حرف زد . وبازی کرد ....‌ خدا رو شکر که این بحران م تموم شد ..... من رو سینه هام هیچی نزدم .گذاشتم دخترم ارتباطش باهاش داشته باشه ...
مامان هلما خانمی مامان هلما خانمی ۲ سالگی