سلام خانوما من عفونت زیادی دارم تولگن ورحم ایودی داشتم ازهفت ماه پیش وقتی بچم فوت شد خونریزی افتادم وتاالان هرماه خونریزی دارم قبل پریودی ایودی رو دراوردم وبا عفونت شدید مواجه شدم از سرناچاری رفتم دکتر وبستری شدم ولی باز خوب نشدم واسه امام جمعه شهرمون رفتم ووضعیت خودمو گفتم ومدارکمو دیدن کمکم کردن نمونه برداری شدم با دوربین جوابشو دیروز فرستادم دست منشی که نشون دکتر بده ولی دکتر وقتی دیدش بهش گفته مشکل داره وحتما باید ببینمش فردا بیاد خیلی استرس دارم چون دوبار پاپ اسمیر دادم ومشکوک به سرطان رحم بوده کسی اینجوری بوده بعد چیزی نبود؟من نمیدونم این مشکلات از کجا واسه مردمی مثل ما پیش بیاد من نون شب ندارم به بچه هام بدم حیرون بودم بچه هام یکی مشکوک به عفونت مغز بوده ویکی توشکمش چندتا توده بود به اونا هنوز رسیدگی نکردم یه بچمو از دست دادم اینارو نمیخوام از دست بدم این چه بلایی بود از دیروز تاالان گریه میکنم میترسم از مردن نمیترسم از تنها بودن بچه هام میترسم از علاج ودرمان میترسم توروخدا اگه کسی همچین چیزی اطرافش پیش اومده خبرم بده کسی تونست بخونه ممنون میشم عکس پاپ اسمیرم رو هم میزارم پایین

تصویر
۲ پاسخ

عفونتت با سوزش وخارش همراه بوده؟

اینم پاپ اسمیر

تصویر

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین