سلام خوبین ! مامانهای منطقی که عدالت رو رعایت میکنید بیایید به من بگید خواهر شوهر حق داره قاطعانه برای بچه تصمیم بگیره ؟ که داداش جونشم رو حرفش حرف نزنه ؟
اقا من زاییدم ۹ ماه حاملگی ، درد زایمان ، بخیه ، شب بیداری ، ۲۴ ساعتی مریض شدن دنیز .... همش پای من بوده بدون هیچ کمکی تک و تنها مثل سگ مادر بچمو به دندون کشیدم وظیفم بوده .
این خانواده پیداشون نبود وقتی من از خواب بیدار میشدم با درد بخیه
نهار نداشتم گشنم بود بچم پی پی کرده بود جون نداشتم عوضش کنم یا تو خیلی شرایط دیگه .... حالا اومدن واسه من شاخ شدن ...
تو تاپیک قلبم گفتم خواهر شوهرم چقدر بیشعوره هی میگه دنیز واسه ماست .
حالا با تمام اینا من دلم نمیخواد الان گوش بچمو سوراخ کنم
هزار تا دلیل دارم مادرشم به خودم مربوطه
این بی پدر اومده وسط که من میخوام الا و بلا گوش دنیز دخترمو سوراخ کنم .
بابای دنیزم انداختن به جون من . شوهرم خیلی مخالف بود ولی حالا چون اونا میگن گیر داده باید گوششو سوراخ کنیم گوشواره ای که مادرم داده گوشش کنم ....!
یعنی چی ؟
پس من اینجا چیم ؟ سگ دره خونه ی پدرشم که منو ادم حساب نمیکنه ؟
این سری ابرو شرف احترام و میخوام بذارم کنار گوه بزنم به همشون
خستم کردن چرا شعور ندارن برای بچه ی کسی تصمیم نگیرن ؟

۲۴ پاسخ

چقد حرصم گرفت از خانواده شوهرت. به نظرم قشنگ از خجالتشون در بیا که دیگه به خودشون اجازه ندن هر چی دلشون میخواد بگن و هر تصمیمی بگیرن. بعدشم اجازه نده گوشای دخترتو سوراخ کنن

وااا ب اونا چ ربطی داره گوه خور توءن؟؟؟
ب شوهرت بگو اولا ک دیگه حق نداری بچمو بدون من جایی ببری

دوما اگر گوش دنیز رو سوراخ کنی اخرین باریه ک من و دنیز و میبینی....
مرگ یبار شیون هم یبار
ب اونا چ ربطی داره اصن؟؟؟

وای تو رو خدا دهن این خواهر شوهرت رو جر بده که خفه شه یه بار حسابی معذرت میخوام برین بهش خفه بشه نصفه شبی حرصم گرفت

بروگوشواره بده مادرش. بگو هرموقع خواستیم سوراخ کنیم میام ازت میگیرم. ک خیالش راحت شه. ولی عزیزم اینا پررو شدن. مرگ ی بار شیونم ی بار ی بار برای همیشه جلوشون وایسا. هم خودتو راحت کن هم بچه هاتو

دقیقا منم زدم به سیم آخر براش احترام قائل نمیشم مار و خار رو میگم🤣🤣

چقدر پرون رو دادی بهشون قشنگ بتوپ بهشون

مهشید من اعصابم بهم ریخت
اول برین به هیکل اون خانوم دکتر
بعد مادر شوهر عفریته ات
تو روخدا کوتاه نیا
اینقدر
یبار قشنگ قهوه ایشون کن تموم بشه
بره
نهایت شوهرت
1هفته قهر میکنه
بلاترازسیاهی رنگی نییت
بچه ات مهم تر
از هر چیزیه
بخدا ازبس کوتاه امدی
دارن سوایتفاده میکنن ازت
بابا یبار یبار
قهو های کنشون تمام
ببین دیگه دخالت نمیکنن

شیطون میگه بزنی جرشون بدی

حالا پدر شوهرم گیر داده میگه موهای محمد و کوتاه کنید منم گفتم باشه ولی وقتی اومدیم خونه به شوهرم اصلا کوتاه نمیکنی چون دوست دارم بلد بشه
اینجوریه موهاش

تصویر

عزیزم سیاست داشته باش باهاشون جرو بحث کنی آسایش وآرامش خودت بهم میخوره هر چی باشه اونا پدر مادرشون...شوهرت از خودت کن...یه جور دل شوهرتو به دست بیار که بیشتر به حرف تو باشه اما الکی به اونا بگه باشه...خودت با شوهرت ببر سوراخ کن گوشش رو ...تا اونا ببرن ...

عزیزم حق با توعه نزار رودار بشن منم وقتی اسباب کشی کردم تکو تنها با یه بچه دو ساله و یه بچه دو ماهه وسایلمو تنهایی به هر زحمتی بود چیدم حالا خواهر شوهرم همش میگفت اینارو بد چیدی جاشونو عوض کن منم اول چیزی نگفتم ولی دیدم کوتاه نمیاد گفتم عزیزم خونه خودمه هرجور دوست داشته باشم میچینم لطفاً دخالت نکن از اون موقع با هم حرف نمیزنیم راحت شدم

مادرشوهر منم گوشواره خریده یبار پرسید سوراخ نمیکنید گفتم امسال نه تمام

عزیزم فقط باید شوهرت راضی کنی به اونا بگو شوهرم راضی نیست مخالفه من همین کارو میکنم راحت . با دلیل و منطق و زبون خوش وهرراهی بلدی شوهرت راضی کن

قشنگ قاطعانه بهشون بگو من خودم هر موفع صلاح دیدم بچه م سوراخ میکنم غعط کردن بچه مال بابا مامانش و در درجه اول مامان که انقدر سختی میکشه بهشون اصلا رو نده شوهرتم بهش یاد بده زن شوهر باید پشت هم باشن

سلام عزیزم میفهممت .. ولی خب با توجه به ختنه پسرم میگم .. هر چقدر سن کوچولوی قشمگت کمتر باشه برای خودش و حودت راحتتره بزرگتر بشن دردش رو بیشتر احساس میکنن و اذیت میشن .. ولی خب قطعا دلایل خودت رو داری و با تحقیث به اینجا رسیدی .. برای همین سعی کن فقط شنونده باشی تو اونارو که نیمیتونی تغییر بدی فقط باید خودت رو تقویت کنی .. اگه پدرش میگه بگو من بنا به این دلایل صلاح نمیدونم منطقی باهاش حرف بزن .‌. اگر منطقت رو نپذیرفت بگو خب بلاخده باید گوشش رو سوراخ کنیم دیگه دیر یا زود .. تو هم پدرش هستی تحقیق کم ببین کی انجام بدیم بهتره و بیا به من بگو اگد منطقی بود قبول میکنم ... خودت رو اینقدد اذیت نکن ناراحتی تو روی بچه خیلی تاثید میزاره .. حواست به مشاجره هم باشه .. این موضوع فقط به شما مربوط میشه و با کمال احترام حرفت رو بزن

اول با شوهرت صحبت کن آروم ومنطقی اگه دیدی نمیفهمه به شدت باخونوادش برخورد کن که دیگه به خودشون اجازه ندن برای بچه تو تصمیم بگیرن

ازت خواهش میکنم از حقت دفاع کن من اعصابم خورد شد بهشون بفهمون که حقی ندارن به هر روشی که شده

خانواده همسر منم ی بار گفتن سوراخ کنیم منم گفتم دکتر گفته لاله گوشش سوراخه عفونت میکنه تو اینو به باباش بگو شاید نذاشت

چرا اعصاب خودتو اینقدر خورد میکنی دختر ولش کن پس فردا دور از جونت سکته ای چیزی میکنی کی میخواد بچت و بزرگ کنه به زبون خوش به شوهرت بگو به اونا انتقال بده حرفات یا نه خودت به خواهر شوهرت محترمانه پیام بده که فعلا نمیخوام گوش بچمو سوراخ کنم هر موقع خواستم انجام بدم زنگ میزنم بیای باهم ببریم بچه رو زندگی رو واسه خودت سخت نگیر اگه بخوای دنبال حاشیه ی خانواده شوهر باشی حاشیه‌ها شون اینا تمومی نداره پس تو حداقل به خاطر بچت خودت همه چی رو مجبوری آسون بگیری

اولا ک توخونه سوراخ نکن حطر داره تحت نطر دکتر باش .بعد تو مادرشی هر وقت دلت خواست سوراخ کن

اصلا سوراخش نکن من به اصرار شوهرم سوراخ کردم ولی شبش شدیدا مریض شد و فک کنم یه تشنج خفیف کرد از تب

حق با شماست

با همین فرمون ک اینجا عصبانی هستی همینو ب خودشون بگو.

بعد اینا منو نمیخوان ، عمش زنگ زده به من که دلمون برای بچه تنگ شده بچه رو بفرست بیاد . بعد میگه ببینم دخترم کی میاد خونمون دستگاه رو ببرم خونه گوششو سوراخ کنم . اوا خب تو گوه میخوری بچه ی منو تنها ببری هر بلایی خواستی سرش بیاری 😭😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان قندعسل
💕نورا💕 مامان قندعسل 💕نورا💕 ۱۶ ماهگی
بذارید یه چیزی براتون تعریف کنم.
بچه خواهر شوهرم ۲ ماه و نیمشه خیییلی خیلی آرومه همش خواااابه از اولم همین بود.دقیقا بر عکس نورا.
یه دوبار خواهد شوهرم گفت نازنین(اسم دخترش)شبا نق میزنه یکم و فلان و اینا منم بهش گفتم بابا بچت خیلی خوبه نورا رو یادت نیست از صبح تا شب فقط گریه میکرد یا تو پتو بود یا تو ماشین تابش می‌دادیم.چون نورا خییییلی بد قلق بود خیلی ناآرام بود.یه چند باری گفت منم به خدا بدون منظور گفتم حالا میبینم دوباری هست مادر شوهرم میگه مثلا وای دیروز نازنین (بچه خواهر شوهرم)خیلی بی‌تابی میکرد.. یا امروز که اومدیم میگه دیروز نازنین خیلی بی‌تابی میکرد .الان همینجا خواهر شوهرم اینا از صبح که من اینجام هیچ صدایی نیومده از بچه همش خوابه. حتی شوهرم گفت این که همش خوابه و فهمیدم برای این میگه مادر شوهرم که من چشم نزنم بچش رو.
اصلا حالم خراب شد.من واقعا هیچ لذتی از بچه داریم نبردم چون نورا تا ۴ ماه وحشتناک کولیک داشت و همش گریه میکرد الانم بد قلقه اما خدا شاهده هیچوقت به چشم بد نگاه بچه خواهر شوهرم نکردم.همش ذوقش رو هم کردم که چقدر آروم و خوبه.
اینقدر دغدغه دارم تو زندگیم که حسرت آروم بودن بچه اونو نخورم