سلام شب همگی بخیر.
میخام تجربه زایمانم رو تو بیمارستان دولتی بهارلو بگم .
پارت ۱
خب طبق تاپیکای قبلم مم ۲۵ام رفتم حالا ب دلیل شلوغی و ... منو بستری نکردن ...
دیگه منم صبر کردم تاچهل هفتم تموم بشه و بعد برم بیمارستان.
جمعه ۲۸ام من شدم چهل هفته و‌یکروز ک شب ساعت ۸راهی شدم و ساعت ۱۰شب ب دلیل فشار بالا و اینکه من الکی گفتم کاهش حرکت دارم و درد دارم و ... بستری شدم .
فشارم ۱۵بود...
خب طبق قانون اول باید بهم دارم میدادن تافشارو اوکی بشه بعد بهم امپول فشارربزنن...
تقریبا ساعت۴صبح امپول فشاررزدن
ساعت۵من کیسه ابم خود ب خود ترکید.
اومدن ک‌معاینه کنن دیدن خونریزی دارم اونم چ‌خونریزی لخته لخته...
جوری ک ماما معاینه کرد گفت جفتت داره کنده میشه و من استرس گرفتم و فشارم رفت ۱۶...
وضعیتم بدتر شد.
دکتر شیفت هم ک دید وضعمو با متخصص صحبت کرد ک من طبیعی بیارم یا سزارین بشم . خلاصه تشخیص دادن طبیعی .

۳ پاسخ

لایکم کن ادامشو بیام ببینم 🥺

خبببببب😥

واییی

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن

سوال های مرتبط

مامان 💙پسرم💙 مامان 💙پسرم💙 ۳ ماهگی
سلام مامانا شب بخیر
من با آمپول فشار بستری شدم ۴ ساعت درد طبیعی ، بردنم سزارین
ولی جونم بالا اومد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آرسام و آویسا مامان آرسام و آویسا ۶ ماهگی
تجربه زایمان دربیمارستان بهارلو
پارت ۲
تقریبا شد ساعت ۷و موقع تعویض شیفت شد ... ک من وضعم اونجوری بود خونریزی شدید با لخته خون و ....
دکتر التمالس کردن ک سزارین کن . گفت هم طبیعی برام ضرر داره بااون حجم از خونریزی هم سزارین . اگر سزارین بشم باید رحمم دربیارن.
اونقدر وضعیتم خراب بود فشاربالا استرس ترس و خونریزی گفتم مهم نیس رحمم دربیارید من راضیم ...
خلاصه شیفت تحویل دادن .
من درخاست زایمان اپیدورال کردم ک حداقل درد طبیعی ب اونهمه دردام اضافه نشه.
ساعت۸ونیم دکترراومد اپیدورال زد من بیحس شد .
تازه داشتم میگفتم خداخیرتون بده ک دکتررجدید شیفت اومد بالا سرم و معاینه کرد خداروشکر چون بیحس بودم هیچی نفهمیدم ولی گفت باید سزارین بشی(دکتر مژگان غلندری)...
منو سریع اماده کردن بردن اتاق عمل و بچم دنیااومد ...
ادامه دارد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دنیز مامان دنیز ۹ ماهگی
تجربه زایمان
من ۴ اسفند زایمان کردم اول ک بگم رفتم برای بستری ۳۸ هفته بودم گفتن بستری نمی‌کنیم باید ی دردی از زایمان داشته باشی و این حرفا منم دیگه گفتم بزار ی دروغ بگم ب پرستار گفتم درد دارم اونم فهمید دروغ میگم گفت نوار میگیرم نوار گرفت تو نوار درد افتاد معاینه کرد کیسه آبم نشتی کرد و افتادم خونریزی جمعه هم بود سونوگرافی بیمارستان خیلی دیر اومد ک تایید کنه بچم بریچ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۱ اومد سونوگرافی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان میراث مامان میراث ۱ ماهگی
شب دردام زیاد شد ب مامام زنگ زدم گفت برو دوش اب گرم بگیر یه دمنوش گرم بخور دردات ک ۲دقیقه یبار شد بیا دیگه من دردا ب ۸دقیقه یبار رسید طاقت نیاوردم رفتم بیمارستان معاینه کردن تازه دوسانت بودم بهم گفتن برو خونه گفتم من نمتونم بااین دردا برم باید منو بستری کنید ک دکتر زنان شیفت معاینه کرد گفت خون ریزی داره بستریش کنید من از سر شب بستری شدم بادرد زیاااد تا صبح ساعت ۹ ک اومد امپول فشار زدن ماما همش منو ورزش میدادک بلاخره رسید ۴ سانت تا ساعت ۲ ظهر رسید ۵ سانت
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرنیکا مامان آرنیکا روزهای ابتدایی تولد
بخوام تجربه زایمان بگم
من چهل هفتم تموم شد رفتم معاینه پیش ماما خصوصیم گفت یه سانت نیمی برو بستری شو صبح با آمپول فشار زایمان کنی من شب رفتم بستری شدم تاصبح ک خوابن نبرد درد هم داشتم کمی صبح قبل آمپول فشار من کیسه آبم سوراخ شد بعد آمپول زدن بهم از شیش تا چهار بعد از ظهر من کلا نیم سانت پیشرفت کردم هرچی دوز دارو هم بالا میبردن دردام بیشتر میشد ولی بچه نمیومد کیسه آبم ساعتا ده یازدهی زدن پاره کردن باز نشد یکی از شانسای آوردم این بود ماما خصوصیم سوپر وایزر همون بیمارستان بود دید هم من هم بچه داریم تلف میشیم سریع سز اورژانسی منو کرد بعد انقد هوامو داشت من حتی کوچیک ترین دردی از سر نداشتم شایدم اونقدر درد طبیعی کشیدم ک سر هیچی نبود خیلی بد بود خیلی منی ک انقد ورزش کردم خودمو آماده کردم آخرش سزارین شدم 🙁💔 حتماً قسمت بوده
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان گل پسرم. مامان گل پسرم. ۱ ماهگی
تجربه زایمان من در ۳۷هفته من قفل داشتم بازش کردم تا باز کردم درد داشتم اما میزدم ب بی خیالی تا اینکه رفتم بهداشت گفت فشارت خیلیع ۱۵رپ ب ۱۶ برو زایشگاه یا متخصص منم رفتم ماما خودم معاینه کرد دید دو سانت باز شدم. معاینه تحریکی کرد. بعد رفتم متخصص باز گفت تو مشکل قلب داری ترسیدم فشارم رفت بالاتر رفتم دوباره پیش ماما خودم گفت این نامه فردا برو زایشگاه منم صبح هواسم نبود خیارشور خوردم بعد رفتم دیدن خیلی بالاست فشارم فورا بستری شدم بعد سه روز امروز زایمان کردم با کلی درد و جیغ. خداروشکر حال هر دومون خوبه ۳۷هفته و دو روز زایمان کردم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان nil🌛mah مامان nil🌛mah ۶ ماهگی
منم اومدم با تجربه زایمانم 🥰❤️سی اردیبهشت ساعت هفت قرار بود برم بیمارستان حاضر شدم رفتم دکترم تو نامه فقط نوشته بود بستری و اطلاع دهید من نامه رو دادم ب پذیرش ی نامه دیگه داد گفت برو بالا کمیسیون تایید کنه خلاصه من رفتم بالا ی خانمه بود میگفت وقتی دکترت دلیل ننوشته من نمیتونم بنویسم پایین سزارین اختیاری ازاد حساب کنی منم الا بلا زنگ بزنین دکترم رفتم ت اتاق لیبر ایقد عجز ناله کردم تا زنگ زدن دکترم دکترممم بهشون گفت بستری کنن جهت زایمان طبیعی تا خودش بیاد خلاصع من ک ب دکترم اعتماد داشتم میدونسم ک میاد بهش زیر میزی هم داده بودم نامه رودادم همسرم رفت کارام کرد نامه بستری گرفتم خوابیدم ان اس تی گرفتن همش دعا میکردم تا دکترم بیاد میگفتم یا خدا ممکنه یهو امپول فشار بزنن منم قرار باشه طبیعی بیارم تا این ک لباسام عوض کردم ک همون خانمه گفت این خانم سزارینه منم خوشحال سرمم وصل کردن اتاقمم بهم گفتن بستری شدم تا دکتر بیاد ی خانمه هم بود کنارم داشت درد طبیعی میکشید من بیشتر ترسیده بودم 🥺🤣چقد براش دعا کردم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیلای مامان نیلای ۳ ماهگی
سلام مامانا خوبین
اومدم تجربه زایمانم رو بهتون بگم
من چهارشنبه صب ساعت هشت بستری شدم چون چهل هفتم تموم شده بود بدون هیچ دردی رفتم بیمارستان
بعد از کارای بستری ساعت یازده شروع کردن ب قرص زیر زبان
زیرزبان گذاشتن من دردم نیومد بازم زیر زبانی دادن اونم تاثیر نداشت
بعد اون گفتن باید امپول فشار بزنیم سرم وصل کردن امپول زدن بعد اون دردام شروع شد ولی نامنظم بود بعد کل معاینه بلاخره ی سانت شدم از ساعت هفت شب تا ساعت ۱۲من درد کشیدم خیلییییی بد ینی خدا ب دشمن ادم هم همچین دردی نده
بازم معاینه شدم دیدن پیشرفت نکردم دیگه ساعت ۱۲امپول فشار رو قطع کردن بعد اون منم دردام تموم شد
فک کن با دوتا زیر زبانی و یدونه سرم فشار من فقط ی فینگر بودم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان الای مامان الای ۵ ماهگی
زایمان پارت یک
جمعه طبق نامه دکتر ساعت شیش رفتیم بیمارستان ک بستری بشم که بیمارستان سنو بیرون رو قبول نکرد و گفت باید دوباره باید سنو بشی ک تایید بشه بچه بریچه بعد بستریت میکنیم برای سزارین خلاصه ک کلی منتظر موندیم تا ساعت ده شب
و بالاخره سنو انجام شد و تایییدیه رو بردیم بخش بستری و بستری شدم
تا فردا ساعت نه صبح عمل بشم تا خود صبح نتونستم بخابم
ساعت دو شب اومدن سرم زدن
و ساعت پنج صبح اومدن سوند زدن ک به طرز وحشدناکی درد داشت و همش ثانیه هارو میشمردم تا ساعت عمل بشه و بی حسم کنن تا دیگ حسش نکنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نفس👧🏻 مامان نفس👧🏻 روزهای ابتدایی تولد
من صب بستری شدم با آمپول فشارم باز نشدم هنوز بااینک درد و خونریزی دارم دعا کنید برام نرم سزارین😔😔😔
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۹ ماهگی
( پارت ۱ ) تجربه زایمان طبیعی 👶🏻💙
قبل از هرچیزی بگم ک اصلا خودتونو با کسی مقایسه نکنید بدن با بدن فرق داره . من چون هیچ دردی نداشتم و طبق انتی وقتم پر شده بود ۵ اسفند رفتم بیمارستان ک ۳۹ هفته و ۶ روزم بودم ساعت ۶ غروب بستری شدم و اینکه دهانه رحمم ۱ سانت باز بود با وجود اینکه ۵ شب پشت سر هم پیاده روی میکردم(۱ ساعت) بعدش رابطه و دوش ابگرم و ماساژ پرینه انجام میدادم و ۲ تا هم شیاف گل مغربی سوراخ میکردم میزاشتم گاهی اوقات هم ورزش میکردم دکتر بلافاصله بعد از بستری آمپول فشار با دز کم تزریق کرد تا ۴ صب ک درداش خیلی کم و قابل تحمل بود ساعت ۶ ک سرم اول تموم شد بهم اجازه دادن ۲ ساعت بخوابم ساعت ۸ صب آمپول فشار دوم رو زدن ولی با دز بیشتر و بعد از ۱ ساعت دردام زیاد شد و منم از ساعت ۹ همش درحال ورزش کردن بودم ک این مابین دکتر و پرستار و ماما هم هی معاینم میکردن منم به خاطر اینکه دهانه رحمم تحریک شه و زودتر بازشه با اینکه درد داشت اما میزاشتم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 🩵Arad مامان 🩵Arad ۳ ماهگی
سلام خانم ها پسر من ۲۵مرداد ساعت ۱۱ شب بدنیا اومد و این حس قشنگ واسه همه آرزو میکنم
صبح روز پنجشنبه با نامه پزشک بیمارستان بستری شدم بدون درد با اینکه من یکماه ماه درد داشتم ولی دریغ از یک درد
ساعت ۹صبح رسیدم بیمارستان معاینه کردن بسته بودم کاملا 🥲
دیگه تا رفتم تو اتاق خودم قرص زیرزبونی دادن ساعت ۱۱ شد ولی انقباض نداشتم دوباره دادن بی فایده
ساعت ۲ونیم ظهر ک شد یکی از پرستارهای بخش اومد معاینم کرد ک ب عمرم همچین دردی رو نکشیده بودم انقدر وحشتناک معاینه کرد ک بازم کرد گفت ک ۲سانتی هر یک ربع ماما بخش میومد واسه معاینه ک وقتی دوباره اومد کیسه آبم پاره شد از معاینه وحشتناکش
خلاصه روند زایمانم و انقباض هام خیلی خوب پیش می‌رفت بلاخره رسیدم ب ۶سانت ماماهمراه اومد و بهم ورزش ها رو گفت و بعدش از آمپول اپیدرال استفاده کردم ک تزریقش وحشتناک بود و واقعا پشیمونم زدم چون بعد زایمان نفسم بالا نمیاد از دردش فقط یک ساعت بهم آرامش داد و ساعت ۱۱شب دکترم اومد معاینه کرد گفت ۹سانتی سریع باید زایمان کن واااای بعد اون همه عذاب تازه شروع شد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آقا آریا مامان آقا آریا روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من دیروزیم ک کیسه آبم ترکید ساعت ۱۱ونیم رفتم بیمارستان بستری شدم ساعت ۹ صب زایمان کردم
خیلی داغون شدم تا فارغ شدم واقعا زایمان طبیعی یک زن قوی میخاد اگه میدونید میتونید طبیعی رو انتخاب کنید وگرنه ک مثه من خیلی اذیت میشید من وسط درد التماس میکردم سزارین بشم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مانیا مامان مانیا ۲ ماهگی
پارت اول زایمان
کسایی که منتظر بودین بیام از تجربه زایمان طبیعی بگم واسه من نشد ،
جمعه شب ساعت ۷ و نیم ۸ بود اومدم بیمارستان رسول اکرم و بستری شدم با دهانه رحم دوسانت ،۴۰ هفتم کامل شده بود بهم آمپول فشار زدن ولی اصلا دردم نمی‌گرفت تا ساعت ۱۲ ظهر شنبه تقریبا فک کنم دوبار بهم آمپول فشار زدن ولی اصلا دردم نمی‌گرفت تا اینکه ۱۲ دیگه خودشون کیسه آبم و پاره کردن و درد های وحشتناک شروع شد واقعا بد بود
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جانا مامان جانا ۸ ماهگی
خب من بیام از تجربه زایمانم بگم ی روز کامل دردکشیدم‌گفتم الان حتما سه چهار سانت شدم🫤رفتم مطب دکتر داشتم میمردم از درد معاینه کرد گف ۲سانت هنوز سربچم نیومد تو لگن قشنگ گف باید بری خونه هروقت ۴سانت شدی تازه بیمارستان بستری میکنن امپول فشار میزنن
منم گفتم گوه خوردم ک طبیعی خاستم جر خوردم از درد نامه بذه برم سزارین😑دیگ زیر میزی دادم رفتم سز همون روز راحت شدم واقعااا هیچییی بهتر و‌راحت تر از سز نیس هرکی ب من میگف برو سز جبهه میگرفتم ک ن فقط طبیعی ک‌ ب غلط کردن افتادم🙁
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر