۱۸ پاسخ

اون که زن همسایه بوده من بچه خواهر شوهرم بچه مو اذیت میکرد قشنگ جلو خودشو شوهرشو مادر شوهرم جوری دعواش کردم که یادشون بمونه بچه من هنوز بی مادر نشده همه جا جلو هر کسی از بچه ات حمایت کن چون تو سنی نیستن که بتونن از خودشون دفاع کنن قشنگ طفلکی هستن

کارخوبی کردی همیشه از بچت دفاع کن

کار خیلی خوبی کردی ، بگو بچه من مظلومه خیلی سر و صدا نمیکنه ، بچه تو کولی بازی در میاره

خوبه فقط داد زدی من بودم ی چک ابدارم میزدمش بچه پرو رو

باهاشون رفت و آمد نکن اصلا

منم بودم همین کارو میکردم...به پسرت یاد بده از خودش دفاع کنه عزیزم

عزیزم حالا خوبه تو هم پیشش بودی خیلی مواظب پسرت باش ولی بچن دیگه نباید اینجور میکردی با آرامش میگفتی به مامانش به بچش حرف بزنه بگه که کوچیکترارو نزنه

وقتی بچه ت اذیت میشه چرا میری که سرگرم حرف زدن بشی و بچه ات کتک بخوره

نه کار خوبی کردی
تا پسرت هم بزرگتر نشده رفت و آمد نکن

عزیزم خب معلومه ک ی پسر ۳ساله از ۵ساله میخوره
کار توهم اصلا اشتباه نبوده

نه عزیز بهترین کار و کردی
تنها خودت گیر بیار بترسونش بگو اگه سری بعد بزنی به باباش میگم

خوب کاری کردی پشت بچت باش همیشه نزارهیچکسی بهش لطمه بزنه همیشه پشتش باش

عزیزم درکت میکنم‌ منم اینجور موقع ها خیلی دلم میگیره سعی کن آروم باشی تو‌کار اشتباهی نکردی پسرت هم بچه ست خود به خود یاد میگیره از خودش دفاع کنه

نه کار خوبی کردی نباید بچتو بزنه خوب کاری کردی دفاع کردی ازبچت

درودبتووووووهمیشه حامی بچه ات باش

خوب کاری کردی تا این باشه نزارپسرش کسی رو بزنه

یعنی واقعت فک میکنی چون از بچت دفاع کردی مقصری؟ از همون دفعه اول نباید میذاشتی بچتو اذیت کنه اینبارم خوبکاری کردی میخواد دوستت باشه میخواد عزیزترین کَست باشه حقی نداره ب بچه آسیب بزنه

خیلی خوب کاری کردی عاااالی بهترین مادری ،کولی بازی چیه من اگه بودم دوستان می ز دمش بچه بی ادبو ،همون ننه اش خودشو زده به اون راه ک بچش این مدل شده ،تازه بی خیالش شو و باهاش قطع کت ارتباطتو هرچقدرم نزدیک باشید با هم پسرت اولویته
بخدا تعریف کردیا من جیگرم ریش شد براپسرت طفل معصوم چقدرم صبور و مظلومه دلم سوخت

سوال های مرتبط

مامان AHURA مامان AHURA ۲ سالگی
سلام مامانا
دوس ندارم حس بدی بهتون بدم
ولی احساس میکنم خیلییییی خیلیییی از لحاظ روحی خستم
بعد زایمان کل بدنم ریخته بهم
سینه هاک شل و افتاده شده
میخواستم ی کاریو شروع کنم بخاطر بچه نتونستم
نمتونم اعتماد کنم به کسی
خانواده ی خودم دائم تو خونه جر و‌بحث دارن
خانواده ی همسرمم اونجور ک باید نمیرسن ب بچم ک بخام ترکش کنم بیوفتم دنبال کارم
همسرمم دائم ازم ایراد میگیره ک تو خونه دائم خوابی با اینکه یکسره با بچه ام و کارای خونه رو انجام میدم ،
با دوستای خانوادگیمون به اختلاف خوردیم
از طرف اونام ناراحتم
باور کنید گاهی حس خودکشی بم دس میده

امروز پسرم پی پی کرد تو شلوارش به قدری کفری شدم چند تا زدم ب باسنش
من ک اصلاااااا تا حالا دس روش بلند نکردم
بعد نشستم گریه کردم

خسته ام 😭 حس میکنم واقعا هیچکی حرفمو نمیفهمه یکی از دوستای صمیمیم به شوهرش خیانت میکرد با بچش
و تنها دوستم بود ک‌راحت بودم پیشش تموم کردم باهاش
دور و اطرافیانم همه به جایی رسیدن ولی من مجبورم تو خونه بمونم تا بچمم مث خودم بار نیاد😭😭
مامان قندونبات مامان قندونبات ۳ سالگی
سلام پدرشوهرم خیلی خوب بود همیسه باهامون هوق بدی ازش ندیدم
مادرشوهرم و دختراش رفتن کربلا من بخاطر پدرشوهرم ۴ روزی هس اومدم ک تنها نباشه و غذا بپزم ولی همش باصدای بلند و تند با بچم حرف میزنه طوریکه صب داشت اب لیمو میگرف دخترم رفت کنارش اروم گف باباچیکار میکنی یهو دخترم ی لیمو دس زد همینجوری بلند داد زد دس نزن برو اونور
ک دخترم بغض کرد وگریه اوند بقلم خابش برد.
خودمم گریه کردم چون هیچوق توقع نداشتم ازش .
الان وسایلمو جم کردم ک ظهر شوهرم اومد برم.
من بخاطر امام حسین وایسادم ک کمکش کنم و غذا بپزم و تنها نباشه.
وگرنه خونه خودم راحتترین جای دنیاس.من هیچوق بهش بی احترامی نکردم و همیشه بهش میگم بابا.ولی این چند روز همش تند میشد حتی دیروز ی اسبابازی مال زمان بچگی خواهر شوهرم، دخترم برداشت خواسیم بریم مسجد گف مامان بیارمش بلند داد میزد میگف ن نبرو فلان اگه بردیش نیاوردیش دیگه خودتم نیا اینجا.ولی من این چند روز تحمل کردم هیچی ب دل نگرفتم تا امروز ک بغض دخترمو دیدم..
باید برم تا بدونه بچم بی کس و کار نیس.
بنظرتون کارم درسته؟
مامان سوگند مامان سوگند ۳ سالگی
مامانای باتجربه حرفم زیاده دوتا تاپیکه دوتارو بخونین لطفا راهنماییم کنین🥺
دختر من یه بچه خیلی منطقی آروم مهربون خیلی بااحساسه ولی دختر خواهرم ک همسنن خیلی شر و شیطون و بی تربیته و اهل کتک زدن..هروقت این دوتا بچه باهمن خون ب جیگر دختر من میکنه خیلییی اذیتش میکنه هرچیزی ک دستش باشه بزور ازش میگیره حالا فرق نمیکنه اصن وسیله چی باشه اصن چشم نداره چیزی دستش ببینه ک بازی میکنه خیلی دست بزن داره میزنه..حتی اگه با یه بچه دیگه درحال بازی ببینه بازیا از حسادت بهم میزنه گریه ش میندازه منم خیلی میخام دخالت نکنم بزارم دخترم از خودش دفاع کنه ولی کار یبار دوبار نیس یه سره اشک بچمو درمیاره دختر منم دل نازکه یه سره گریه میکنه من خیلی عصبی میشم با خوبی مهربونی دعوا هیچی هم حرف گوش نمیده ک اذیت نکنه ..میزندش بعد بوس میکنه میگه ببخشید دودقیقه بعد همبن وضعه یه سره تکرار میشه ب حدی ک دختر من ک انقد ارومه عصبی میشه عقده ای میشه میشینه ب گریه و جیغ خیلی میریزه بهم انگار ک شکنجه روحی بهش بدنا..انگار ک خودمونا هی اشکمونا دربیارن بعد بگن ببخشید باز یکی بزنن تو گوشمون ببین چ حسی میگیریم روحمون چ آسیبی میبینه ها..حالا چیکارکنم دخترم ازین دل نازکی و مظلومی دراد انقد عذاب نکشه ..منم خیلی ب خوبی حل میکنم سرگرمشون میکنم سعی میکنم دفاع نکنم دخالت نکنم بینشون ولی مادرم مگه یبار دوباره ک بگم طوری نیس بقیه هم از رفتارم خوششون نمیاد هی میگن ولش کن بزار یادبگیره بزار از پس خودش بربیاد پ بعد ک رفت مدرسه میخاد چیکارکنه
مامان سامی مامان سامی ۳ سالگی
خانما میگم منو مادرشوهرم حیاطمون یکیه الان یه مدتیه بچه خواهرشوهرم ۶ماه از مال من کوچیکتزه باهم بازی میکنن ولی وقتی میره اسباببازی ک دلش میخاد میبره بعد مگه بعد چند روز بگم ک بیارشون وگرنه اهمیت نمیده الان چندوقت پیش یکیشون گرفت پسرم اینقد گریه کرد نداد بغل مامانش بود ک برن منم گفتم داره گریه میکنه بده بهش گفت اینم الان گریه میکنه بردش و رفت پسرم تا نصف شد یادش بود بهش میگم میای واسش یکی بیار تاحداقل پسرمن اذیتش نکنه حالا میاد یه ماشین اندازه نصف کف دست میاره ک پسرخودش میزاره اینجا با اینا بازی میکنه پسر منم اصلا کوچیک خوشش نمیاد دیروز خواستم بیرون برم رفت ماشینشو بگیره گفت مامان میگه مال خودمه دیگه کار نداشتم حالا دیشب گوشیش دست پسرم بود کودک میدی ازش گرفت نیم ساعت گریه کرد حاظر نشد ازش بگیرش گفت پسرم نمیدش.تاحدی گریه کرد ک نگران شدیم حالا بنظرتون چکار کنم واقعا زورم داره پسرم سر اسبابازیه خودش گریه کنه یادشم دادم جای بره مال کسی نمیاره