مامانی پسرم یزدان نازم چرا نمیای پیشم قربونت برم
چقدر دلم واسش تنگ شده دلم میخواد صورت ماهشو ببینم بزارنش رو سینم و بهش شیر بدم
واقعا چشم انتظاری سخته خیلی سخته
زندگی من همیشه اینطوری بوده وقتی انتظار نمیکشیدم زودی اتفاق میوفتاد ولی الان که منتظرم نمیاد نمیشه
دلم ب هیچی خوش نیسته دلم میخواد زودی بیاد پیشم
بقران بقرلن حاظرم همچی رو ب جون دلم پذیرم فقط خدا بچمو بزاره رو سینم
نامه دادن واسه شنبه برم بیمارستان انشالله کارم ب امپول قرص نمیرسه خیلی میترسم بخدا
خدایا درگای رحمتتو باز کن بهمون کمک کن

منم خسته شدم ۳۹ هفته ۲ روز شدم و هنوز دردام شروع نشده...به منم گفت دوشنبه دوباره برم‌معاینه...امروز رفتم گفت دوسانت باز شده...

ان شاءالله بسلامتی فارغ بشی عزیزم

انشالله بزودی بغلت میاد

کم مونده طاقتت ته کشیده

چله برون کن برو سر پلی بگو چله برونو بریدم

بابا چرا دس دس میکنی برو ی سونو بده ی ماینه شو من سر دخترم ۴۰ هفته افت ضربات قلب داشت ی دور بند ناف دور گردنش پیچیده بود ریسک نکن برو